یادداشت‌هایی درباره‌ی ترجمه

ارائه یادداشت‌ها، مقالات و نکاتی درباره‌ی اصول و فنون ترجمه از عربی به فارسی و برعکس

یادداشت‌هایی درباره‌ی ترجمه

ارائه یادداشت‌ها، مقالات و نکاتی درباره‌ی اصول و فنون ترجمه از عربی به فارسی و برعکس

مشخصات بلاگ
یادداشت‌هایی درباره‌ی ترجمه

مطالب مفیدی در رابطه با اصول، فنون، راهکارها، نظرها و نظریه‌های ترجمه از عربی به فارسی و فارسی به عربی از کتاب‌ها و منابع معتبر، انتخاب شده و در این وبلاگ در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گیرد تا علاوه بر فراگیری این امور با منابع و کتاب‌های موجود نیز آشنا شوند و در صورت تمایل، با مراجعه به آنها به تکمیل دانسته‌های خود در این زمینه بپردازند.
خوانندگان گرامی می‌توانند هرگونه نظر، انتقاد، پیشنهاد و یا سؤالی که دارند در بخش «نظر» و یا در قسمت «تماس با من» مطرح بفرمایند.

مختار حسامی
دانشجوی مترجمی زبان عربی
دانشگاه تهران
سه‌شنبه 18/اسفند/1394 هـ.ش

کانال تلگرام این وبلاگ:
https://telegram.me/arabifarsi

 

 

معرفی کوتاه چهارده کتاب مرتبط با

رشته مطالعات ترجمه عربی

 

مختار حسامی

۴۰۰/۷/۷

 

نظریه‌های معنی‌شناسی واژگانی

کاربردشناسی زبان

چرخش‌فرهنگی در مطالعات ترجمه

دوره زبان‌شناسی عمومی

مطالعات ترجمه؛ یک میان‌رشته

پیکره‌های زبانی و ترجمه

روایت‌شناسی

ترجمه متن و بافت غیر زبانی

ترجمه و قدرت

نهضت ترجمه در شرق جهان اسلام

بازاندیشی ترجمه

به عبارت دیگر

مکاتب زبان‌شناسی نوین در غرب

نقد ترجمه

 

 

۱: نظریه‌های معنی‌شناسی واژگانی؛ دیرک گیررتس

ترجمه: کورش صفوی

انتشارات: علمی- چاپ دوم، ۱۳۹۵- تعداد صفحات: ۶۵۵

بخش‌های کتاب: پیشگفتار مترجم، پیشگفتار مؤلف، مقدمه، نتیجه‌گیری، کتابنامه و نمایه

درباره کتاب:

کتاب «نظریه‌های معنی‌شناسی واژگانی» برگردان یکی از مهم‌ترین درس‌نامه‌هایی است که در حوزه تاریخ مطالعات معنی‌شناسان در محدوده معنی‌شناسی واژگانی صورت پذیرفته است. نویسنده که خود از معنی‌شناسان صاحب‌نام اروپاست، سیر تحول اندیشیدن در باب معنی واژه را از آغاز دوره پیدایش معنی‌شناسی تاکنون به شکلی جامع گزارش می‌کند و فضایی را در برابر زبان‌شناسان و متخصصان مطالعات ادبی قرار می‌دهد تا معلوم شود تفکر درباره واژه و معنی‌اش از چه مسیری گذر کرده و در چه قالبی در اختیار ما قرار گرفته است.

***

۲: دوره زبان‌شناسی عمومی؛ فردینان دو سوسور

ترجمه: کورش صفوی

انتشارات: هرمس- چاپ ششم، ۱۳۹۶- تعداد صفحات: ۳۴۳

بخش‌های کتاب: یادداشت مترجم، مقدمه چاپ نخست، مقدمه چاپ دوم و سوم، درآمد، پیوست، پنج بخش

درباره کتاب:

کتاب دوره زبان‌شناسی عمومی، بدون کوچکترین مبالغه‌ای، ارزشمندترین کتاب کلاسیک در زمینه دانش زبان‌شناسی است و آرایی را در خود نهفته دارد که زمینه پیدایش این علم را در قالب «زبان‌شناسی نوین» فراهم ساخته و مبنای پیدایش تمامی مکاتب زبان‌شناسی پس از خود شده است. این کتاب صرفا به دلیل طرح نگرشی در مطالعه زبان، شرایطی منحصر به فرد نیافته است، بلکه حتی چگونگی نگارش آن نیز از شرایطی استثنایی برخوردار است. سوسور خود از نگارش این کتاب مطلع نیست، و شاید اگر زنده می‌ماند، هیچ‌گاه اجازه انتشار آن را به شاگردان و همکارانش نمی‌داد. وی در دانشگاه ژنو، تنها سه دوره به تدریس زبان‌شناسی پرداخت و مطالب درسی را نیز برای ارائه در کلاس‌های درسش آماده ساخته بود. علاوه بر این، آلبر سه‌شه‌یه و شارل بالی، که گردآورندگان این مجموعه به حساب می‌آیند، در کلاس‌های درس او حضور نداشتند و آلبر سه‌شه‌یه صرفاً در یکی از این دوره‌ها به عنوان همکار مهمان شرکت کرده بود. به همین دلیل، این دو همکار سوسور دست به اقدامی زدند که تا آن زمان سابقه نداشت و به جمع‌آوری مطالب از طریق جزوات دانشجویانی پرداختند که احتمالاً بنا به سلیقه شخصی خود، مطلبی را نگاشته بودند و شاید هیچ‌گاه تصور نمی‌کردند که جزواتشان بنام آرای استادشان به چاپ برسد و انقلابی در زمینه مطالعه زبان پدید آورد.

***

۳: روایت‌شناسی، درآمدی زبان‌شناختی-انتقادی؛ مایکل تولان

ترجمه: دکتر سیده فاطمه علوی و دکتر فاطمه نعمتی

انتشارات: سمت- چاپ سوم، ۱۳۹۸- تعداد صفحات: ۴۷۳

بخش‌های کتاب: سخن مترجمان، مقدمه، هشت فصل، منابع، واژه‌نامه (انگلیسی-فارسی و فارسی-انگلیسی) و نمایه

 

درباره کتاب:

کتاب «روایت شناسی، درآمدی زبان‌شناختی-انتقادی» یکی از معدود کتاب‌هایی است که منحصراً و به طور جامع از چشم‌اندازی زبان‌شناختی به بررسی روایت می‌پردازد. این بررسی از جنبه‌های مختلف ادبی، اجتماعی و سیاسی صورت گرفته است و علاوه بر این تاریخچه‌ای دقیق و مفصل از مطالعات این حوزه در اختیار خواننده می‌گذارد. این کتاب به لحاظ محتوا به دو بخش تقسیم می‌شود: روایات ادبی و روایات غیر ادبی. در فصول مربوط به روایات ادبی، با مهارت و ریزبینی خاصی در مرز دشوار بین زبان‌شناسی و ادبیات گام برمی‌دارد، بدون آنکه در ورسه یکسونگری و جانبداری فرو غلتد. در فصول مربوط به روایات غیر ادبی، چشم‌اندازی امیدبخش از کارایی و توانمندی ابزارهای زبان‌شناختی در تحلیل روایات اجتماعی و سیاسی ارائه می‌شود. حوزه‌های میان‌رشته‌ای «روایت شناسی»، «زبان‌شناسی و ادبیات»، «زبان‌شناسی اجتماعی»، «زبان‌شناسی حقوقی» و «زبان‌شناسی سیاسی» در کشور ما حوزه‌هایی نوپا و جدیدند. از این رو، ضرورت ترجمه کتابی که مقدمات ورود به این حوزه‌ها را فراهم کند، بر صاحب‌نظران پوشیده نیست.

***

۴: نهضت ترجمه در شرق جهان اسلام در قرن سوم و چهارم هجری؛ دکتر رشید جمیلی

ترجمه: دکتر صادق آئینه‌وند

انتشارات: سمت- چاپ دوم، ۱۳۹۱- تعداد صفحات: ۱۹۱

بخش‌های کتاب: پیشگفتار، سه بخش [بخش اول شامل چهار فصل، بخش دوم و سوم نیز هرکدام شامل دو فصل] و فهرست منابع و مآخذ

درباره کتاب:

این کتاب ترجمه کتاب «حرکة الترجمة فی مشرق العالم الإسلامی فی‌ القرنین الثالث و الرابع للهجرة» اثر دکتر رشید جمیلی است. از میان نوشته‌هایی که درباره نهضت ‌ترجمه نوشته شده است، شاید بتوان گفت که این کتاب از همه آنها جامع‌تر و دقیق‌تر است.

***

۵: مکاتب زبانشناسی نوین در غرب؛ پیتر آ. ام. سورن

ترجمه: علی‌محمد حق‌شناس

انتشارات سمت- چاپ ششم، ۱۳۹۸- تعداد صفحات: ۴۳۵

بخش‌های کتاب: پیشگفتار مترجم، پیشگفتار مؤلف، دو بخش [که بخش اول شامل دو فصل و بخش دوم نیز از فصل سوم تا فصل یازدهم را شامل می‌شود]، منابع، نمایه (نام‌ها، اصطلاحات) و واژه نامه (فارسی-انگلیسی و انگلیسی-فارسی)

درباره کتاب:

کتاب «مکاتب زبان‌شناسی نوین در غرب» ترجمه فصل‌های سوم و چهارم کتاب «زبان‌شناسی در غرب، یک‌درآمد تاریخی» اثر پیتر سورن است. با ترجمه این کتاب، یک بخشِ کامل از بخش‌های دوگانه اثر فراگیر و پرمحتوای سورن در دسترس فارسی‌زبانان و به‌ویژه اساتید و دانشجویان درس مکاتب زبان‌شناسی قرار می‌گیرد. سورن در این دو فصل رخدادهای بزرگ غرب را در زمینه زبان‌شناسی، از آغاز قرن بیستم تا زمان چاپ کتاب، دنبال می‌کند و به طرح و شرح آن دسته از نحله‌ها و مکتب‌های زبان‌شناسی می‌پردازد که راه را برای زایش و بالش نظریه‌های غالب در حوزه زبان‌شناسی، به‌ویژه نظریه زایشی و گشتاری، هموار کرده‌اند. سورن در آن میان به نظریه‌های نقش‌گرا هیچ نمی‌پردازد، شاید از آن رو که آن نظریه‌ها را در سیر تحولی زبان‌شناسی در غرب، تا پیدایش نظریه‌های زایشی مؤثر نمی‌داند. فصل‌های اول و دوم کتاب سورن پیش از این با نام «تاریخ زبان‌شناسی» به فارسی ترجمه شده و از سوی انتشارات «سمت» چاپ و منتشر شده است.

***

۶: کاربردشناسی زبان؛ جورج یول

مترجم: دکتر محمد عموزاده مهدیرجی- دکتر منوچهر توانگر

انتشارات: سمت- چاپ هشتم، ۱۳۹۸- تعداد صفحات: ۱۶۸

بخش‌های کتاب: سخن مترجمان، پیشگفتار، چهار بخش [بخش اول و دوم هرکدام شامل نه فصل و بخش سوم شامل منابع پیشنهادی و بخش چهارم نیز شامل واژه‌نامه-نمایه اصطلاحات است].

درباره کتاب:

کاربرد شناسی مطالعه معنی است؛ معنایی که گوینده (یا نویسنده) آن را منتقل و شنونده (یا خواننده متن) برداشت می‌کند. بنابراین، کاربردشناسی بیشتر با تحلیل منظور افراد از پاره‌گفت‌هایشان سروکار دارد تا با معنی خود کلمات یا عباراتی که به کار می‌برند. کاربردشناسی بررسی منظور گوینده است. این گونه بررسی ناگزیر تفسیر منظور افراد را در یک بافت خاص و همچنین، چگونگی تأثیر آن بافت بر پاره‌گفت را نیز دربر می‌گیرد و مستلزم توجه به این نکته است که چگونه سخنگویان کلام خود را با در نظر گرفتن مخاطب، مکان، زمان، و شرایط حاکم سازمان‌دهی می‌کنند. بنابراین، کابردشناسی بررسی معنی بافتی است.

***

۷: مطالعات ترجمه: یک میان‌رشته

ویراستاران انگلیسی: پیوتر کوهیوزاک و کارین لیتو

ویراستار فارسی: نصراله مرادیانی

انتشارات رخداد نو- چاپ اول، ۱۳۹۳- تعداد صفحات: ۲۲۶ صفحه

بخش‌های کتاب: مقدمه‌ی ویراستار فارسی، مقدمه ویراستاران انگلیسی و نه فصل [که هر فصل، یک مقاله مستقل و از نویسنده‌ای مستقل است].

 

درباره کتاب:

مطالعات ترجمه رشته‌ای است درباره ترجمه و نیز فرآیند ترجمه؛ البته از رهگذر ارتباط با رشته‌های دانشگاهی و حوزه‌های دیگری چون جامعه‌شناسی، مطالعات فرهنگی، نقد ادبی، مطالعات فیلم و فلسفه. از این‌رو این رشته از رویکردهای سِتروَن و منحصراً زبان‌شناختی پیشین در عرصه نقد و آموزش ترجمه فراتر می‌رود و همین امر مطالعات ترجمه را به رشته‌ای جذاب و در عین حال مهم بدل می‌سازد. در کتاب «مطالعات ترجمه: یک میان‌رشته» تلاش شده است که یک صورت‌بندی از این رشته و ارتباط آن با سایر رشته‌ها و حوزه‌ها ارائه شود. این کتاب می‌تواند درآمدی باشد برای اندیشیدن درباره ترجمه و مسائل مختلف پیرامون آن.

***

۸: ترجمه‌ی متن و بافت غیرزبانی، مطالعات ترجمه و زبان‌شناسی نقش‌گرای نظام‌مند؛ مارینا مانفِرِدی

مترجم: دکتر آزیتا افراشی

نشر قطره- چاپ اول، ۱۳۹۴- تعداد صفحات:‌ ۱۱۱ صفحه

بخش‌های کتاب: معرفی مجموعه (مجموعه‌ی مطالعات ترجمه)، مقدمه‌ی مترجم، سپاسگزاری مؤلف، مقدمه ویراستار، مقدمه و هدف، دو بخش [که بخش اول شامل سه مقاله و بخش دوم شامل پنج مقاله است].

درباره کتاب:

ترجمه یکی از مهم‌ترین فرایندهایی است که زبان در آن دخالت دارد و رشته مطالعات ترجمه به مسائلی می‌پردازد که به تمام انواع ترجمه مرتبط است. امروزه مطالعات ترجمه، از ارتباط بین زبان‌ها فراتر رفته و ترجمه را در سطح ارتباط بین فرهنگ‌ها مورد مطالعه قرار می‌دهد. یکی از اهداف این رشته، پاسخ‌گویی به این سؤال است که از طریق ترجمه چگونه می‌توان بهتر ارتباط برقرار کرد. کتاب حاضر یکی از الگوهای نظریِ ممکن را برای مطالعات ترجمه در بافت فرهنگ معرفی می‌کند.

***

۹: بازاندیشی ترجمه؛ جیمز هولمز، ایتامار اوِن زُهَر، هنس ورمیر، لارنس ونوتی

مترجم: مزدک بلوری، کاوه بلوری

نشر قطره- چاپ دوم، ۱۳۹۳- تعداد صفحات: ۱۰۲

بخش‌های کتاب: معرفی مجموعه، توضیحی درباره کتاب، چهار مقاله

درباره کتاب:

این کتاب چهار مقاله اصلی در مطالعات ترجمه را پیش روی خواننده قرار می‌دهد. مقاله اول را جیمز هولمز برای توجیه رشته مطالعات ترجمه و تعیین نام، ماهیت و خطوط اصلی آن نوشته است. مقاله‌های دوم و سوم، دو نظریه عمده و بسیار مهم را در مطالعات ترجمه مطرح می‌کنند؛ ایتامار اون زهر به معرفی نظریه نظام چندگانه ادبی می‌پردازد و نقش ترجمه را در نظام ادبیات مقصد از منظر جامعه‌شناسی ادبیات بررسی می‌کند و هنس ورمیر با مطرح کردن نظریه معروف به اسکوپوس، ترجمه را با توجه به بازار واقعی کار و الزامات و ضوابط آن می‌کاود. در مقاله آخر، لارنس ونوتی ابتدا از جایگاه مترجم در بازار کار ترجمه سخن می‌گوید و سپس ترجمه، انواع آن و مفهوم معادل ترجمه‌ای را در چارچوب پساساخت‌گرایی بررسی می‌کند و نقش ترجمه را در بازنمایی هویت فرهنگی جوامع مبدأ و هم‌چنین نقش آن را در مناسبات قدرت تحلیل می‌کند. حضور این مقاله‌ها در کنار هم مهم‌ترین دیدگاه‌های نظری را در مطالعات ترجمه در اختیار علاقه‌مندان این رشته قرار می‌دهد.

***

۱۰: نقد ترجمه در پرتو رویکرد زبان‌شناسی نقشگرا؛ کاترینا رایس، جولیان هاوس، کریستینا شفنر

مترجم: دکتر گلرخ سعیدنیا

نشر قطره- چاپ اول، ۱۳۹۲- تعداد صفحات: ۱۳۸

بخش‌های کتاب: معرفی مجموعه، معرفی کتاب، سه مقاله، منابع

 

درباره کتاب:

رابطه بین «مترجم» و متن منتخب در زبان «مبدأ» به عنوان تمثیلی از یک فرهنگ (با ویژگی‌های تعریف شده) رابطه‌ای تصادفی و دلبخواه نیست، بلکه از نهادهای اجتماعی و دیگر عوامل فرهنگی تأثیر می‌پذیرد. از طرفی، حضور مترجم در فرهنگ «مقصد» نیز از نهادهای اجتماعی و دیگر عوامل متأثر می‌شود و برآیند این تأثیرات در ترجمه اثر انعکاس می‌یابد. هدف از ترجمه این سه مقاله معرفی سیر تکاملی نظریه نقد از دیدگاه زبان‌شناسی نقشگراست، تا نشان دهد آنچه تاکنون به طور سنتی، نقد ترجمه نامیده است، بر اساس ضوابطی همچون «درست» و «غلط»، «وفادار» و «آزاد» و ... صورت گرفته که عمدتاً متأثر از تفکر ساختارگرایانه دو ارزشی است. اما رویکردهای نوینی همچون «تحلیل گفتمان انتقادی» که با نگاهی منتقدانه درهم‌تنیدگی شکل‌دهنده متن را مشاهده می کند، ترجمه یک متن را از «مبدأ» به «مقصد» نیز از همان ظرفیت‌های نقدپذیری برخوردار می‌داند که می‌توان ساختارهای روابط «قدرت» و «ایدئولوژی» را در آن مشاهده کرد.

***

۱۱: چرخش فرهنگی در مطالعات ترجمه؛ آندره لفور، سوزان بسنت، مری اسنل هورنبی

مترجم: دکتر مزدک بلوری

نشر قطره- چاپ دوم، ۱۳۹۴- تعداد صفحات: ۱۲۳

بخش‌های کتاب: معرفی مجموعه، پیشگفتار، سه مقاله

درباره کتاب:

مطالعات ترجمه در دهه ۱۹۸۰ از رویکرد علمی و زبانیِ مبتنی بر مفهوم «تعادل» دست کشید و به سمت رویکرد فرهنگی تغییر جهت داد. این چرخش فرهنگی، واحد ترجمه را از متن به فرهنگ تغییر داد و از این راه امکان‌های پژوهشی بیش‌تری در رشته مطالعات ترجمه پدید آورد و آن را در دهه‌های بعد به میان‌رشته‌ای مهیّج و جذاب تبدیل کرد. پژوهشگران ترجمه به جای مقایسه متن‌های مبدأ و مقصد و ارزیابی آنها بر مبنای میزان «وفاداری» ترجمه به «اصل»، به تحلیل ترجمه‌ها از منظر مطالعات فرهنگی پرداختند. مسائلی چون بررسی ترجمه‌ها با توجه به هنجارهای حاکم بر هر دوره تاریخی، مطالعه ترجمه به عنوان ابزاری برای ارتباط میان‌فرهنگی، توقعات فرهنگ‌ها از ترجمه، تقش قدرت در تولید، انتشار و توزیع ترجمه‌ها و هم‌چنین تحلیل نقش ترجمه در ساختن فرهنگ‌ها، تثبیت استعمار و شکل دادن به گفتمان‌های نوظهور در زمره مباحث مورد علاقه ترجمه‌پژوهان قرار گرفت.

***

۱۲: پیکره‌های زبانی و ترجمه؛ دکتر هلیا واعظیان

نشر قطره- چاپ اول، ۱۳۹۲- تعداد صفحات: ۱۳۳

بخش‌های کتاب: معرفی مجموعه، پیشگفتار، هفت فصل، کلام آخر، منابع و مآخذ، واژه‌نامه

 درباره کتاب:

پیکره‌های زبانی در بدو ورودشان به حوزه مطالعات زبانی تنها به منظور بررسی متون از منظر زبان‌شناسی مورد استفاده بودند. این در حالی است که این منابع ارزشمند در دهه ۹۰ میلادی کم‌کم در حوزه مطالعات ترجمه نیز مورد توجه قرار گرفتند. در حوزه مطالعات ترجمه، پیکره‌های متون ترجمه‌ای و غیر ترجمه‌ای به منظور مقایسه زبان ترجمه‌ای و غیر ترجمه‌ای مورد استفاده قرار گرفتند و به دنبال آن تفاوت‌های متنی متون ترجمه‌ای و غیر ترجمه‌ای شامل تفاوت‌های واژگانی و ساختاری بیش‌تر مورد توجه قرار گرفتند. در رویکردی دیگر، پیکره‌های زبانی به عنوان منبعی برای ارزیابی ترجمه به کار گرفته شدند. علاوه بر این، نتایج مطالعات انجام شده نشان دادند که استفاده از پیکره‌های زبانی در کنار منابع معمول ترجمه تأثیری مثبت بر کیفیت ترجمه دارد. نوشته حاضر با هدف آشنا کردن خوانندگان با پیکره‌های زبانی تدوین شده است و به بررسی کاربرد پیکره‌ها در عرصه‌های مختلف در حوزه مطالعات ترجمه می‌پردازد.

***

۱۳: ترجمه و قدرت؛ ادوین گنتزلر، ماریا تیموکزکو

مترجم: دکتر سید محمد کریمی بهبهانی

نشر قطره- چاپ دوم، ۱۳۹۴- تعداد صفحات: ۱۲۲

بخش‌های کتاب: معرفی مجموعه، مقدمه‌ی مترجم، مقدمه مؤلفین، چهار مقاله

درباره کتاب:

«قدرت» مفهوم کلیدی جدیدی است که از زمان شورع دوره‌ی فرهنگی تاکنون، جهت‌گیری جدید حوزه‌ی مطالعات ترجمه محسوب می‌شود. با فرض اینکه ما همواره توسط گفتمان حاکم بر زمانه‌ی خویش شکل می‌گیریم، چگونه ممکن است کسی بتواند بر تغییر فرهنگی تأثیر بگذارد؟ در حال حاضر، در حوزهی مطالعات ترجمه همه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که ترجمه هیچ وقت به طور کامل هم‌ارز متن اصلی نیست و همیشه تغییرها، خطاها و تفسیرهای شخصی وجود دارند، و بر سر این نکته نیز توافق هست که ترجمه وجوه دیگری را وارد فرهنگ گیرنده می‌کند. ترجمه چه نوع تأثیرهاتی بر تغییرات فرهنگی دارد؟ تحت چه شرایطی ترجمه بیش‌ترین تأثیر را دارد؟ چه نوع ترجمه‌هایی بیش‌ترین موفقیت را کسب می‌کنند؟ و چگونه همه‌ی این‌ها به سیطره‌ی فرهنگی، احقاق حقوق فرهنگی و ایستادگی فرهنگی و در نهایت به «قدرت» مربوط می‌شود؟

***

۱۴: به عبارت دیگر؛ مونا بیکر

مترجم: علی بهرامی

انتشارات: رهنما- چاپ اول، ۱۳۹۳- تعداد صفحات: ۳۷۹

بخش‌های کتاب: هشت فصل، منابع، واژه‌نامه فارسی-انگلیسی و انگلیسی-فارسی

درباره کتاب:

کتاب «به‌عبارت دیگر» در واقع کتاب درسی اصلی برای دانشجویان رشته مترجمی زبان محسوب می‌شود. این کتاب که خواندنش مستلزم بلد بودن زبانی خارجی نیست، شامل راهنمایی‌ها و اطلاعات نظری و عملی در مطالعات ترجمه بوده و مأخذی مهم برای تربیت مترجمان حرفه‌ای است. این کتاب که پرفروش‌ترین کتاب در این رشته است، با دخیل کردن نظریه زبان‌شناختی مدرن، شالوده‌ای برای آگاهی بافتن و راهنمایی نسبت به تصمیمات کلیدی متعددی است که دانشجویان مترجمی باید اتخاذ نمایند. هر فصل با توضیح مفاهیم اصلی شروع می‌شود و منشأ بالقوه مشکلات موجود در سر راه ترجمه را که مرتبط با آن مفاهیم است، مشخص می‌سازد و استراتژی‌های گوناگونی را برای حل و فصل این مشکلات ارایه می‌دهد.

پایان

 

 

  • مختار حسامی

چند روزی است کتابی درباره ترجمه در دست گرفته‌ام و به‌عنوان یکی از منابع درسی، مشغول مطالعه آن هستم. کتابی به اسم «مرجعی پیشرفته برای ترجمه»؛ نوشته بزیل هتیم و جرمی ماندی. اولین بار که نگاهم به کلمه هتیم افتاد حس ناخوشایندی پیدا کردم. این کلمه در زبان کُردی یعنی «یتیم». به نوعی به این اسم مشکوک شدم. چون قبلا بارها دیده بودم که اسامی را به صورت اشتباه ترجمه می‌کنند. اگرچه بعضی از مترجمین بر این باورند که تغییر تلفظ اسامی خاص در ترجمه، اهمیت چندانی ندارد و ما اختیار داریم که اسامی خاص را هر طور که راحت هستیم تلفظ کنیم، اما فکر نمی‌کنم دست مترجم چنان باز باشد که مثلا یک اسم عربی را با تلفظ انگلیسی و ژاپنی و غیره وارد فارسی کند.

یادم است روزی وارد یک مغازه عطرفروشی شدم و از فروشنده پرسیدم: ببخشید عطر «امواج» دارید؟ گفت: بله عطر «آمواژ» داریم! به گمان خودش خطای من را تصحیح کرده بود. ظاهرا نمی‌دانست که این یک عطر مشهور عربی است! شاید او نیز همچون بسیاری از فروشنده‌ها و حتی بسیاری از تحصیلکرده‌ها، با خود گفته بود که معمولا عطر را از فرانسه و برخی کشورهای اروپایی وارد می‌کنند، پس لابد باید «Amouage» را به صورت «آمواژ» تلفظ کنیم که شبیه تلفظ فرانسوی و انگلیسی و غیره باشد. شاید هرگز به ذهن این افراد نرسیده باشد که چنین عطری و در نتیجه اسم آن ممکن است منشأ عربی داشته باشد.

برگردیم به موضوع اصلی. امشب به ذهنم رسید در اینترنت درباره این نویسنده یعنی آقا یا شاید هم خانم بزیل هتیم جستجویی بکنم! با اولین جستجو مشخص شد که ایشان آقای «باسِل حاتم» استاد دانشگاه اهل نینوای عراق و مقیم انگلیس است که در دانشگاه آمریکایی شارجه (امارات) هم تدریس کرده است. دوباره به کتاب مراجعه کردم. دیدم که در شناسنامه کتاب در مقابل «سرشناسه» نوشته است «حاتم، باسل». تعجبم دوچندان شد. چطور اسم نویسنده بر روی جلد و در ارجاع‌های داخل کتاب «بزیل هتیم» است اما در شناسنامه کتاب «حاتم، باسل»؟!

آیا این صرفا یک بازی با کلمات است یا از شناخت ناکافی درباره بیوگرافی نویسنده ناشی می‌شود و یا به این دلیل است که این تصور در ذهن ما رسوخ یافته که تمام چیزهای خوب از غرب می‌آید و بعید به نظر می‌رسد که از میان عرب‌ها و به طور کلی از میان جوامع اسلامی افراد برجسته‌ای ظهور یابند و آثار علمی بزرگ و ارزشمندی بر جای بگذارند؟ البته در حالت خوشبینانه می‌توان گفت: از آنجا که این کتاب به زبان انگلیسی نوشته شده و اسم نویسنده هم به صورت «Basil Hatim» بر روی آن درج شده است، این تصور را ایجاد کرده که لابد یک اسم انگلیسی است و باید آن را همانطور تلفظ کرد.

اینگونه اشتباهات اگر غیر عمدی باشد، تا حدودی قابل چشم‌پوشی است اما اگر دانسته و به‌عمد این کار صورت گیرد و سبب تغییر هویّت افراد مهم در ذهن مخاطبان گردد، شاید بتوان گفت که نوعی تحریف فرهنگی است و مترجمان متعهد و حرفه‌ای باید به شدت از آن بپرهیزند.

 

مختار حسامی

۱۳۹۹/۹/۶

  • مختار حسامی

یمکننا أن ننظر إلى هذه القضیّة من زوایا مختلفة وندرسَها من منطلقات عدیدة. ونحن فی هذه العُجالة نتناول الموضوع من منطلق ربّما یکون سیاسیّاً بحتاً فی النظرة الأولى وقد لا یروقه البعض. ولکن إذا أردنا أن نصل إلى حلّ أمثلَ لهذه المشکلة وغیرها من المشاکل فعلینا أن نکون صادقین مع أنفسنا ومع مجتمعنا ولا نغمض أعیننا على الواقع مهما کان مَریراً ومُزریاً. فإنّ الطبیب الذی لم یعرف المرض لا یمکنه تقدیم وصفة طبّیّة فعّالة وتبوء کل محاولاته وجهوده العلاجیّة بالفشل وقد یُودی بحیاة المریض. فإن بطالة الملائین من الشباب وعدمَ حصولهم على مِهَنٍ تتناغم مع رغباتهم ومیولهم واختصاصاتهم لیست مشکلة بسیطة وعابرة حتى نُهمِلَها أو نُلقی الّلوم على الشباب أنفسهم ونتخلّى عن مسؤولیاتنا. فإن مشکلةً کهذه ترجع فی الدرجة الأولى إلى سیاسات الحکومة الخاطئة تجاه مشاکل الشباب عامّة ومشکلة بطالتهم خاصّة. فإنّ الحکومة تزجّ بهذا الکمّ الهائل من الشباب إلى الجامعات دون أن تفکّر فی مستقبلهم المهنی. فإنّها فی الواقع لا تهتمّ بحل مشاکل الشباب بقدر ما تهتمّ بحلّ مشاکلها السیاسیّة والحزبیّة. فبدل أن تقدّم حلولاً ناجعة لهذه المشکلة العویصة فإنّها تکتفی ببعض الخطوات القصیرة المدى تشبه فی غالبیّتها بمهدّئات یقدّمها الطبیب للمریض لئلّا یشعر بالألم. فإنّ فتح أبواب الجامعات على مصاریعها فی وجه کلّ من هبّ ودبّ لا یحلّ مشکلة البطالة لدى الشباب خلافا لما تظنّه الحکومة. فهناک آلاف من الخرّیجین یعیشون فی الفقر المدقع حیث یلهث الواحد منهم وراء أحقر مهنة لیمتهنَها ویسدّ جوعه ولکنّه کثیراً ما تذهب جمیع محاولاته وجهوده أدراج الریاح وتُسدّ فی وجهه کلُّ نافذة یُطِلُّ منها بصیصُ أملٍ. فلا غرابةَ إذَن أن نرى هذه الجموع الغفیرة من الخرّیجین قد لجأوا إلى إدمان الکحول والمخدّرات أو نراهم یقضون حیاتهم المزریة فی حیرة وارتباک. فالبطالة تنتهی إلى الفقر لا محالةَ و "کاد الفقر یکون کفراً"!

فهلّا أدرک العقلاءُ من القوم طبیعةَ هذه الأزمةِ العارمةِ وقدّموا لها حلولاً حقیقیّةً قبل أن یتّسع الخَرقُ على الرّاقع؟!

 

                   مختار حسامی ۱۴۳۹/۰۳/۱۹

                   ۱۳۹۶/۰۹/۱۷ 

  • مختار حسامی

إنّ الدراسات الجامعیّة لیست هدفاً فی حدّ ذاتها خلافاً لما یظنّه الکثیر من الطلّاب والتلامیذ. فالذین یستکملون هذه الدراسات ویحصلون على شهادة ماجستیر أو الدکتوراه لا یصبحون علماءَ بالضرورة بل قد یکونون فی أفضل الحالات باحثین وقادرین على طلب العلم واستخراج دقائقه من مظانّه. إذن نستطیع القول أن التخرّج فی الجامعة ولیس من الجامعة- هو بدایة الطریق لمن یرید أن یکون عالماً أو طالبَ علم. ولکنّ المعاییر والموازین انقلبت فی أعین کثیر من الآباء والأمّهات وحتّى عند الطلّاب أنفسهم، فأصبحت هذه الدراسات هدفاً رئیساً فی حیاتهم یبذلون فی سبیل الحصول علیها الغالی والنفیس ویقضون أفضل أیّام شبابهم خلف قضبان الجامعات! ویترکون ورائهم جمیع فرص العمل وحتّى الاستمتاع بملذّات الحیاة وما إن یتخرجوا حتّى یستیقظوا من سباتهم العمیق ویواجهون شتّى مشاکل الحیاة ویجدون أنفسهم فی مجتمع لا یقبل منهم إلّا العمل والقدرة على جمع المال والتنافس فی ذلک ولا یُعیر أیَّ اهتمام للدراسات العلمیّة والجامعیّة إن لم تساعد على توفیر المال والحصول على لقمة عیش کما یقولون. فلا خیر فی دراسات یُفنى فی سبیلها العمر ولا یُجنى منها إلا التّعب ...

 

مختار حسامی  ۱۴۳۹/۰۱/۰۸

 


  • مختار حسامی

إنّ معظم الذین قاموا بترجمة الکتب العربیّة بما فیها الأدبیّة والدینیّة وغیرها إلی الفارسیّة لیسوا هم الذین درسوا الأدب العربیّ بل الذین درسوا الأدب الفارسیّ فی الجامعة وتعلّموا العربیّة فی الحوزات العلمیّة أو فی مدارس مفتوحة أو فی بلدان عربیّة... فما دور أولئک الذین درسوا الأدب العربیّ فی الجامعات وأفنوا عمرهم فی قراءة الکتب العربیّة القدیمة وربّما الحدیثة؟ إنّهم تعلّموا العربیّة لیقوموا بنقل التراث العلمیّ والأدبیّ الفارسیّ إلی اللغة العربیّة. وبمعنی آخر إنّ دورهم الرئیس هو التعریب ولیس الترجمة. ولکنّهم مع الأسف لم یقوموا إلا القلّة القلیلة منهم- بالتعریب کما ینبغی ولم یهتمّوا بالترجمة لأنّها لیست من اختصاصاتهم وانکبّوا علی التدریس وإخراج العلم من الکتب والقائه إلی طلّابهم وربمّا إدخاله فی کتب أخری دون إبداع ودون إتیان بجدید. وترکوا الساحة للآخرین أی للذین درسوا الأدب الفارسیّ لیقوموا بهذه المهمّة ولکنّهم أیضا لم یکن همّهم الأوّل هو الترجمة من العربیّة بل قاموا بها هِوایةً. مع أنّهم وبفضل إتقانهم للغة الهدف استطاعوا أن یقدّموا ترجمات فریدة فی نوعها. وفی الأخیر نظنّ أنّ الحلّ الوحید والأمثل هو إنشاء فرع «الترجمة» -وقد تمّ هذا فعلا- وتطویرها ودعمها مادیّا ومعنویّا وعلمیّا...


مختار حسامی

 ۱۴۳۸


  • مختار حسامی


الأمّ شمسٌ ونحن حولَها أقمارُ؛

ندور حولها؛ نستضیء بنورها؛ نستدفیء بدفئها؛ وبدونها لیس لنا قرارُ. 

الأمّ ینبوع الحیاة؛ تبثّ الرّوح فی الخلق وبها یحصل فی الأرض إعمارُ. 

الأم شمعةٌ تذوب وتُضَحِّی بعمرها؛ لتزید على أعمارنا أعمارُ. 

الأمّ مبشَّرةٌ بأنَّ تحت قدمیها، جنّاتٍ تجری من تحتها الأنهارُ.

الأمّ سعادةٌ؛ بل هی السّعادة کلّها وهی البهجة والأفراح. 

الأمّ قلبٌ یبثّ الرّوح فی الجسم ولولاه لتحطّمت الأرواح. 

الأمّ إن سألتنی عنها فإنّها هی الحیاة وبدونها تتحتّم المماة.

الأمّ معلّمة؛ منها تتلقّى الأمّةُ مکارمَ الأخلاق 

و"الأمّ مدرسة إذا أعددتها؛ أعددت شعباً طیّب الأعراق".


مختار حسامی- ۱۴۳۹/۳/۲۳ 

               ۱۳۹۶/۹/۲۱

  • مختار حسامی

أمی الحنون. إلیکِ منّی ألفُ تحیّة وسلام ولکِ منّی کل التقدیر والاحترام. لقد استلمتُ رسالتَکِ المشحونةَ بالحبّ والحنان والمودّة والعواطف الجیّاشة والأحاسیس الجمیلة. کنت أقرؤها والدموع تنهمر من مُقلتیَّ کالنّهر وتکاد تحترق جفونی من لوعة الاشتیاق. فالرسالة تأخذنی إلى الماضی. إلى تلک الأیام الجمیلة التی قد مضت ولکنّ ذکریاتِها تبقى حیّة فی قلبی. فلن أنسى تضحیاتکِ أبدا. فکم من لیلة بقیتِ ساهرةً طوال اللیل لأنام نومة مُریحة هادئة وکم فی قلبک من أمنَیات تخلّیتِ عنها من أجلی وکم أزمة مرّت بکِ فصبرت ولم تجزعی ولم تترکی ابتسامتَکِ الحلوةَ فی وجهی وکم من حزن کتمتِه فی قلبکِ لتُدخلی السرور إلى قلبی. فما أعظم تضحیاتِکِ من أجلی وما أعظم تقصیری فی حقّکِ! فحیاتی معک کانت قصة جمیلة فریدة فی نوعها. قصة قد عشتها معک فی حب وحنان وفرح وأمان وها أنا أشتاق إلى ابتسامتک الحنونة من جدید.

أمی الغالیة؛ أردت أن أعبّر قلیلا عما یدور فی خَلَدی وأقدم إلیکِ خالص شکری وتقدیری وامتنانی واعتذاری وهاهی عَبَراتی تسبق عِباراتی... فأتمنى لک حیاة طیّبة کریمة فی الدنیا والآخرة وأسأل الله أن یبارک لکِ فی عمرک ویجزیکِ عنّا خیر الجزاء.


مختار حسامی   1439/2/10


رساله الی امی- مختار حسامی

  • مختار حسامی

ما أجملک یا بحر وما أغربک. نعم أنت أیها البحر. من أین أتیت بکل هذه الروعة والجمال وکیف جمعت بین هذا الهدوء والراحة وهذه القسوة والشدة؟ فإنک هادیء معطاء یقصدک السائلون من کل حدب وصوب. وفجأة حینما تغضب تکاد لا تسلم من غضبک حتى الشواطیء والصخور. فأنت مثیر للدهشة والتأمل فی آن واحد. فما فیک من غموض وأسرار یفوق هذا الکم الهائل من المیاه بأضعاف مضاعفة. فأنت عالَم مجهول لا یزال البشر یسعى إلى معرفة ما تخفیه من العجائب. یحبک الناس لجمالک وعطائک وروعتک ویخشون غضب أمواجک ویخافون من مفاجئاتک. وإنی کلما أنظر إلیک أرى نفسی لأنک مرآة تعکس حقیقة النفس البشریة بکل تقلباتها وأسرارها وبعدها عن الثبات والسکون. فأنا أحبک لأنک تشبهنی وعلى الرغم من کل ما فی نفسک من الغموض إلا أنک صریح کل الصراحة حین تعکس صورتی...


مختار حسامی ۱۴۳۹/۳/۱۶

۱۳۹۶/۹/۱۴

  • مختار حسامی


عندما نرید أن نقارن فی هذه العجالة بین الشباب ومشاکلهم فی الدول النامیة والمتقدمة لا یسعنا التطرق إلى التفاصیل وذکر المصادیق والأمثلة بل علینا أن نبین أهم المشاکل أو ربما المشکلة الجوهریة فقط. لا یشک أحد بأن الشباب فی کل من الدول النامیة والمتقدمة یعانون من مشاکل ویواجهون عقبات وموانع قد تحول دون حصولهم على بعض أهدافهم وطموحاتهم. ولکن المقارنة بین هاتین الحالتین تشبه المقارنة بین مشاکل سیارتی لامبورغینی وبراید! فکلا السیارتین لها مشاکل ولکن هل یستطیع من لدیه مسکة عقل أن یسوی بینها کماً ونوعاً؟ فشتّان الفارق بین الحالتین. إن مشاکل الشباب فی الدول المتقدمة لا یخرج عن دائرة الکمالیات وربما بعض الحاجیات ولکنها فی الدول النامیة تتعلق بضروریات الحیاة. إن الشباب فی الدول النامیة هم مجرد أرقام وأصوات یستخدمها السیاسیون للحصول على أهدافهم الحزبیة کالفوز فی الانتخابات والضغط على المنافسین فی الألعاب السیاسیة وما إلى ذلک. فإن هؤلاء الشباب لیسوا إلا احجاراً على رقعة الشطرنج ولیس لهم حقوق ولا مصالح بل هم فی خدمة المصالح السیاسیة المسماة زورا وبهتانا المصالح العامة ومصلحة الوطن وغیرها من الهتافات الفارغة التی لا تقدم شیئا ولا تؤخر. فهم المسؤولون عن کل شیء وهم المعنیون بالدفاع عن الوطن والذب عن التقالید والقیم ومواجهة العدو وتقدم البلاد وصناعة الأمجاد! ولکنهم فی الحقیقة لا یُحسب لهم أی حساب ولا یُعرف لهم أی حقوق وکأنهم غیر موجودین أصلا ولا هویة لهم.

إنهم مسلوبوا الکرامة ولکنهم لا یشعرون؛ و"مَن یَهُنْ یَسْهُلِ الهَوَانُ عَلَیْهِ ... مَا لِجُرْحٍ بِمَیِّتٍ إیلامُ".

مختار حسامی ۱۴۳۹/۳/۲۷ 

۱۳۹۶/۹/۲۵

  • مختار حسامی

کان شیخا طاعناً فی السن، قصیر القامة، غائر العینین، نحیف الجسم، ذا لحیة کَثَّة بیضاء، یلبس ملابس مرقّعة ونعلین من المطّاط وعمامة ربما کانت سوداء فاحمة حین اشتراها قبل عدة سنوات ولکنها اندرست وفقدت لونها شیئا فشیئا حتی أصبحت رمادیة تضرب إلی البیاض، تماما کما فعلته الأیام بشعره ولحیته.. 

"تَمُرُّ بنا الأیامُ تَتراً وإنّما، نُساق إلی الآجال والعینُ تنظر، فلا عائدٌ ذاک الشبابُ الذی مضی، ولا زائلٌ هذا المَشیبُ المُکَدّر".  

یسکن مع زوجته الضریرة فی بیت صغیر بناه أیام شبابه. یذهب کل یوم إلی مزرعته راکباً حماره مطأطیء الرأس لا یلتفت یمیناً ولا یساراً ولا یتکلم مع أحد إلا قدر الحاجة. یعیش وکأنّه فی عالم آخر. کان من فقراء القریة إن لم یکن أشدهم فقراً ولکنه کان غنیّ القلب کریماً. سیماه سیماء الصالحین وسیرته الحسنة تنمّ عن حسن طویّته. یحمل معه سجادة یصلی علیها فور وصوله إلی بستانه وکلما أتیحت له أیّة فرصة. کان قلیل الکلام والطعام وکثیر الصمت والصیام ولا یزال لسانه یلهج بذکر الله ولا یتکلم إلا فیما یخصه ویترک کل ما لا یعنیه وکانت عمدة کلامه «الله أعلم». یذهب إلی المسجد لیصلی الفرائض فی الجماعة. 

فحدث ذات یوم أن اجتمع الناس حول إمام المسجد لیسألوه عن بعض الشعائر التعبدیة. فانضمّ صاحبنا إلیهم لعلّه یظفر منهم بعلم نافع أو نصیحة قد یستفید منها فی حیاته. فکان یستمع إلی الإمام بأذن صاغیة وقلب واعٍ ولم یزل لسانه یسبّح ویهلّل ویمجّد الله بصوت خافت لا یکاد یسمعه أحد إلا من کان بقربه جداً. فرمقه الإمام بنظرة غاضبة وقال: "دع عنک هذه الثرثرة! ماذا استفدت منها طوال عمُرک؟!" فابتسم صاحبنا وقال بهدوء واطمئنان: "أنا لست عالما ولا أحسن غیر هذا، ولکنّک أیّها العالم الفاضل الجلیل، کم استفدت من علمک طیلة حیاتک وکم عملت بما أمرت به الناس ونصحت به الآخرین؟!" فبُهت العالم ولم یتکلم ببنت شَفة!...


مختار حسامی- جامعة طهران- ۱۴۳۸

  • مختار حسامی

عنوان کتاب

عنوان کتاب معمولاً به صورت لفظ به لفظ ترجمه می شود. از آنجا که هر کتاب در زبان مبدأ با نامی که بر آن گذاشته شده شناخته می‌شود، در زبان مقصد نیز غالباً همان عنوان به صورت لفظ‌ به لفظ، ترجمه می‌شود تا هویت اصلی کتاب، حفظ شود. 

نمونه‌های زیر لفظ به لفظ ترجمه شده است:

الأیّام (طه حسین): آن روزها

قصّتی مع الشعر (نزار قبانی): داستان من و شعر

یومیّات نائب فی الأریاف (توفیق الحکیم): یادداشت‌های یک دادستان از روستاها.

اگر عنوان کتاب به گونه‌ای باشد که ترجمه لفظ به لفظ آن نارسا و مبهم یا طولانی به نظر آید، مترجم می‌تواند آن را به صورت ارتباطی ترجمه کند. در ترجمه ارتباطیِ عناوین، مترجم عنوان کتاب را با توجه به محتوا و فضای کلی آن ترجمه می‌کند، به طوری که عنوان در عین حال که موجز است نشان‌دهنده مطالب و موضوعاتی باشد که در کتاب مطرح شده است. البته اگر کتاب قبلاً ترجمه شده و در زبان مقصد با آن عنوان شناخته شده و آوازه‌ای پیدا کرده است و مترجم به دلیل نادرست بودن یا روان نبودن نثر ترجمه، ضرورت ترجمه دوباره کتاب را احساس کرده، بهتر است از همان عنوان برای ترجمه خود استفاده کند. مگر آنکه ترجمه قبلیِ عنوان را نادرست و نامناسب بداند که در این صورت، عنوان مناسب و شایسته‌ای برای آن برمی‌گزیند. 

نمونه‌های زیر به صورت ارتباطی ترجمه شده است:

منشورات فدائیة علی جدران فلسطین (نزار قبانی): خوشه‌های خشم

فی الشعر الجاهلی (طه حسین): شعر جاهلی در میزان


عنوان خبر یا مقاله

برای ترجمه عنوان خبر و مطالب خبری روز باید این نکات را رعایت کرد:

1. برای ترجمه عنوان خبر باید از کلمات آشنا و رسا استفاده کرد؛

2. عنوان باید روشن، دقیق و بی‌ابهام باشد و پیام خبری را به روشنی بیان کند؛

۳. از تکرار کلمات و شکستن آنها در ترجمه عنوان باید خودداری شود؛

۴. عنوان خبر باید مهمترین مطلب خبر را به طور دقیق برساند؛

۵. هر چه عنوان کوتاه‌تر باشد، بهتر است.

در ترجمه عناوین غیر خبری مانند سرمقاله، تفسیر و تحلیل اخبار، مقالات پژوهشی، گزارش‌های تحقیقی و... رعایت همه نکات فوق الزامی نیست و در مواردی می‌تواند تغییر یابد؛ برای مثال عنوان سرمقاله می‌تواند فقط دو کلمه باشد، اما عنوان خبر باید چکیده مهمترین مطلب خبر را دقیق و روشن، بیان کند.

در زبان عربی رسم بر این است که عنوان‌ها به‌ویژه عناوین خبری به صورت جمله آورده می‌شود، ولی در فارسی عناوین خبری گاه به صورت مفرد و عناوین غیر خبری همواره به صورت مفرد نوشته می‌شود. از این رو بهتر است مترجم، عناوین را به صورت مفرد ترجمه کند. این کار علاوه بر رعایت عرف و استعمال زبان فارسی، مزیت رعایت ایجاز و اختصار در عنوان را نیز دارد. به هر روی، مترجم باید با توجه به ذوق و سلیقه و ابتکار خود، عنوان را به گونه‌ای ترجمه کند که زیبایی و رسایی و ایجاز در آن مد نظر قرار گیرد. 

مثال‌های زیر شیوه تبدیل عنوان جمله به مفرد و ترجمه عناوین غیر خبری را نشان می‌دهد:


الف) عناوین خبری

اسرائیل تنقد الإعلام المصری: انتقاد اسرائیل از رسانه‌های گروهی مصر.

إیران تشدّد علی تفعیل دور منظّمة أوبک فی القرن الجدید: تأکید ایران بر فعال کردن نقش سازمان اپک در قرن جدید.

الرئیس السودانی یشید بنتائج أوّل اجتماع یعقده مع تحالف المعارضة: تمجید رئیس جمهور سودان از دستاوردهای نخستین نشست خود با ائتلاف مخالفان.

الاتحاد الأوروبی یؤکّد دعمه للقیادة الجدیدة فی سوریا: تأکید اتحادیه اروپا بر حمایت از رهبری جدید در سوریه.


ب) عناوین غیر خبری

من سلبیات العولمة الاقتصادیة: نگاهی به زیان‌های جهانی‌کردن اقتصاد.

بین ازدواجیة القرارات الدولیة و طموحات صدّام حسین: از برخورد دوگانه قطعنامه‌های بین‌المللی تا بلندپروازی‌های صدام حسین.

الحداثة بین النظریة و التطبیق: نوگرایی از تئوری تا عمل.

نکته قابل توجه در عناوین خبریِ دارای فعل این است که اگر خبر مربوط به گذشته باشد آن را به صورت ماضی مطلق و اگر مربوط به آینده است، آن را به صورت ماضی اخباری، ترجمه می‌کنیم:

وصل رئیس الوزراء السّودانی إلی طهران الیوم: نخست‌وزیر سودان امروز وارد تهران شد.

سیسافر الرئیس غداً إلی سوریا: رئیس جمهور فردا به سوریه می‌رود.


تطبیق تاریخ

مترجم باید تاریخ ذکر شده در زبان مبدأ را به تاریخ آشنا در زبان مقصد برگرداند. در کشورهای عربی برای امور رسمی و روابط بین‌المللی از تاریخ میلادی و برای تعیین ایام مذهبی و اعیاد دینی از تاریخ قمری استفاده می‌شود. البته در کشورهایی نظیر عربستان سعودی که نظام حاکم بر آنها بافت سنتی و دینی دارد، تاریخ قمری از رواج بیشتری برخوردار است؛ بنابراین در متون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و برخی از متون مذهبی اکثر کشورهای عربی، استفاده از تاریخ میلادی رایج است.

برای تبدیل تاریخ میلادی به شمسی باید تاریخ میلادی منهای ۶۲۱ شود. البته از آنجا که آغاز سال شمسی با میلادی مطابقت ندارد، از یازدهم دی تا بیست و نهم اسفند، تاریخ میلادی منهای ۶۲۲ می‌شود.

در کشورهای عربی از ماه‌های عربی استفاده می‌شود که اصل آنها رومی بوده و با ماه‌های میلادی مطابق است. در بیشتر متون عربی، ابتدا ماه عربی نوشته می‌شود و ماه میلادی در داخل پرانتز قرار می‌گیرد. گفتنی است که تلفظ و کتابت ماه‌های میلادی در عربی با فارسی متفاوت است؛ برای مثال «ژانویه» در عربی «ینایر» و «ژوئن»، «یونیو» تلفظ و نوشته می‌شود. از این رو مترجم باید با تلفظ عربی ماه‌های میلادی آشنا باشد و ماه‌های عربی را بشناسد و از آنجا که آغاز ماه‌های شمسی با میلادی مطابقت ندارد، برای تبدیل ماه میلادی به شمسی باید بتواند محاسبه لازم را انجام بدهد. 


جدول ذیل مترجم را در این زمینه یاری می‌کند:


ماه‌های میلادی

تلفظ عربی ماه‌های میلادی

ماه‌های عربی

ماه‌های شمسی

ژانویه

ینایِر

کانون الثانی

۱۱ دی

فوریه

فبرایِر

شباط

۱۲ بهمن

مارس

مارتش

آذار

۱۰ اسفند

آوریل

ابریل

نیسان

۱۲ فروردین

مه

مایس – مایو – می

ایّار

۱۱ اردیبهشت

ژوئن

یونیو

حزیران

۱۱ خرداد

ژوئیه

یولیو

تمّوز

۱۰ تیر

اوت – اگوست

أغُسطُس

آب

۱۰ مرداد

سپتامبر

سبتمبِر

ایلول

۱۰ شهریور

اکتبر

اکتوبر

تشرین الأوّل

۹ مهر

نوامبر

نوفَمبِر

تشرین الثانی

۱۰ آبان

دسامبر

دیسامبِر

کانون الأوّل

۱۰ آذر


ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص ۱۱۵ - ۱۱۸


arabifarsi.blog.ir

t.me/arabifarsi
  • مختار حسامی

به اطلاع می‌رساند:


کتاب «الجامع فی تاریخ الادب العربی – الأدب الحدیث» 

حنا الفاخوری


در دست ترجمه و چاپ است و إن‌شاءالله به‌زودی در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گیرد.


مترجمان:

دکتر ابوالحسن امین‌مقدسی

(عضو هیأت علمی و رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران)


مختار حسامی

(دانشجوی مترجمی زبان عربی دانشگاه تهران)


طرح جلد الجامع فی تاریخ الادب العربی- الادب الحدیث

  • مختار حسامی

ضبط اسامی خاص

برای ضبط دقیق اسمهایی که از زبانی دیگر وارد زبان عربی شده‌اند، بهترین کار، مراجعه به ضبط آنها در زبان فارسی است. آشنایی و تسلط بر موضوع متن، در این زمینه کمک زیادی به مترجم می‌کند؛ برای مثال مترجم آشنا با متون سیاسی و خبری فارسی می‌داند نام شخصیتهایی که در زبان عربی «غورباتشوف» و «میلوسیفیتش» ضبط شده، در فارسی «گورباچف» و «میلوسوویچ» است. در صورتی که این مراجعه امکان‌پذیر نباشد، می‌توان از این قواعد جایگزینی که بر اساس تجربه عملی به دست آمده و در بیشتر موارد مصداق دارد استفاده کرد:

چ = تش، ش. تاچر: تاتشر. منچستر: منشستر

 گ = ج، غ. هوگو: هوجو. ریگان: ریغان

ژ = ج. ژرژ (جرج): جورج. بلژیک: بلجیکا

و = فـ، فـ (با سه نقطه). دیوید: دیفید. ویکتور: فیکتور

ز = س. جیمز: جیمس. خوزه: خوسیه

ت = د، ث. هانتینگتن: هانتیغدون. آرتور: آرثو

د = ذ. ارتدکس: ارثوذکس

پ = ب. اپک: اوبک. اکسپرس: اکسبرس

ک = ق. متافیزیک: میتافیزیقا. دمکراسی: دیمقراطیه

ء = ی. لئونل: لیونل. رومئو: رومیو

اس = س. اسپورت: سبورت. پل اسکولز: بول سکولز

س = ش. بارسلون: برشلونه

ضبط اسامی لاتین در زبان عربی معمولا با اشباع حرکتها همراه است و برای برگرداندن آنها به زبان فارسی باید حروف حاصل از اشباع را حذف کنیم؛ به عبارت دیگر در زبان عربی غالباً دو حرف متحرک در ابتدای کلمه کنار یکدیگر نوشته نمی‌شوند، بلکه پس از هر حرف متحرک حرفی که با آن حرکت متناسب است نوشته می‌شود (الف با فتحه، واو با ضمّه، یاء با کسره)؛ برای مثال «دمکراسی»، «دسامبر» و «ولز» به صورت «دیمقراطیه»، «دیسامیر» و «ویلز» نوشته می‌شود. اگر دو حرف متحرک نیز در وسط کلمه قرار بگیرد چنین تغییری ممکن است صورت بگیرد:

آندره: آندریه. تونی بلر: تونی بلیر. دکتر: دکتور

اسمهایی که اساساً عربی‌اند و در حوزه فرهنگ، سیاست و اقتصاد کشورهای عربی قرار می‌گیرد، اما در زبان فارسی، آشنا و مأنوس نیستند، به همان شکل به فارسی نوشته می‌شود. البته ممکن است تغییر مختصری به علت آواشناسی زبان فارسی در این اسمها صورت بگیرد:

بیت اللحم: بیت لحم. خرطوم: خارطوم. الجزائر: الجزایر. نبیه‌برّی: نبیه‌برّی


ترجمه اسامی خاص

اسامی خاص به طور کلی غیر قابل ترجمه‌اند و از طریق ترجمه به متن زبان مقصد انتقال نمی‌یابند. مشکل اصلی در ترجمه اسامی خاص این است که از سویی در زبان مقصد معادل ندارند، و از سوی دیگر باید معنای دقیق آنها به همراه بار تاریخی، قومی و محلی به زبان مقصد منتقل شود. مترجم در برخورد با اسامی خاص دو راه دارد:

1. اسم را در ترجمه بیاورد و در پانوشت آن را توضیح دهد تا خواننده با مفهوم اسم آشنا شود؛

2. اسم را به طور تقریبی ترجمه کند، یعنی معنای عام کلمه را بنویسد، البته در این صورت، بار قومی یا تاریخی یا محلی کلمه معمولا از بین می‌رود.

ترجمه تقریبی اسامی خاص به سه روش انجام می‌شود:

الف) جایگزین کردن معنای خاص کلمه با معنایی عام، مانند:

قات: نوعی مواد مخدّر. زجل: شعر عامیانه و غنایی

«قات» نام برگ درختی به همین نام است که اگر مقداری از آن جویده شود نشاط آور است، ولی مصرف زیاد آن مخدر است و در کشور یمن به وفور کاشته می‌شود. «زجل» نوعی شعر عامیانه و غنایی است که از غلطهای دستوری، تهی نیست. مردم اندلس این نوع شعر را که تقریباً معادل ترجیع‌بند فارسی است در زمان حکومت عربها بر این سرزمین ابداع کردند.

ب) جایگزین کردن کلمه‌ای آشنا و متداول به جای اسم نامأنوس متن مبدأ؛ برای مثال به جایِ آوردن نام گُل یا نام نوعی بازی در زبان مبدأ می‌توان از نام گل یا بازیِ مشابه آن در زبان مقصد استفاده کرد، مانند:

الدبکه: رقص بوشهری. البان: شمشاد

دبکه نام رقص معروفی در کشورهای عربی است که نام آن از فعل «دَبکَ» یعنی کوبیدن زمین گرفته شده است. رقاص در این نوع رقص، با پا یا وسیله دیگر بر زمین می‌کوبد و صدای خشن همراه با لرزشی از خود در می‌آورد. «بان» نام درختی است که تنه‌ای صاف و نرم دارد و برگ آن شبیه برگ درخت بید است و در داخل گلهای آن دانه‌ای بزرگتر از نخود وجود دارد که بسیار معطر و خوشبوست و معمولا قامت یار در ادبیات عربی به درخت (بان) تشبیه می‌شود.

ج) توصیف یا توضیح اسم. اگر دو روش قبلی میسر نباشد، مترجم می‌تواند به جای آوردن اسم، آن را به شیوه فرهنگ لغت، توصیف کند و یا معنای آن را توضیح دهد، مانند:

غُراب البین: زاغ سرخ‌پا یا سرخ‌منقار (عربها مشاهده این پرنده را شوم و موجب جدایی یاران و خویشاوندان می‌دانستند).

اسامی مطبوعات، شبکه‌های تلویزیونی، پیمانهای رسمی، تیمها و باشگاههای ورزشی و ... بهتر است در متن ترجمه آورده شود و اگر مترجم به ترجمه آنها نیازی می‌بیند، می‌تواند ترجمه این اسامی را در داخل پرانتز بیاورد:

صَحِیفَهُ الأیّامِ الکُوَیتِیَّهُ: روزنامه الایّام چاپ کویت

نَادِی الصَّقر: باشگاه الصقر (عقاب)

اِتِّفَاقِیَهُ کَمب‌دَیوِید: پیمان کمپ‌دیوید

تَلَفِزیُونُ الجَزِیرَه: شبکه تلویزیونی الجزیره

در زبان فارسی، رسم بر این است که نام احزاب و گروههای سیاسی را ترجمه می‌کنند و از آوردن نام اصلی آنها خودداری می‌ورزند؛ بنابراین اگر نام حزب یا گروهی در متن عربی ذکر شود، مترجم باید از ترجمه آن در متن خود استفاده کند. اسامی خاص به صورت لفظ به لفظ و با حفظ ترتیب کلمات ترجمه می‌شود و معادل‌یابی برای این اسامی همیشه با توفیق همراه نیست:

اَلحِزبُ التَّقَدُّمِیُّ الاِشتِرَاکِیّ: حزب ترقیخواه سوسیالیست

اَلجَبهَهُ الاِسلامِیَّهُ لِلاِنقَاذ: جبهه نجات اسلامی

جَبهَهُ التَّحرِیرِ الوَطَنِی: جبهه آزادیبخش ملی

مُنَظَّمَهُ التَّحرِیرِ الفَلَسطِینِیَّهُ: سازمان آزادیبخش فلسطین

همان طور که ذکر شد، معیار مترجم در چنین مواردی استعمال در زبان فارسی و در نظر گرفتن عرف اهل زبان است. ممکن است استفاده از اسمی خاص در متون فارسی، معمول و متداول شده باشد، در این صورت مترجم باید از عرف پیروی کند؛ برای مثال «انتفاضه» به معنای قیام ملی و خیزش عمومی مردم فلسطین است، ولی با توجه به گستردگی شهرت و آوازه این کلمه، به ترجمه آن نیازی نیست. حزب «الاتحاد الوطنی الکردستانی» در زبان فارسی با نام «اتحادیه میهنی کردستان» معروف است و اگر مترجم آن را «اتحادیه ملی کردستان» ثبت کند، علاوه بر اینکه ممکن است مخاطب را به اشتباه بیندازد، عدم آشنایی خود با این عرف را نشان داده است.

انتخاب روش درست برای ترجمه اسامی خاص به ملاحظات زیر بستگی دارد:

1. نوع متن. هر متنی ویژگیهای خاصی دارد. در متون علمی، واژه‌های تخصصی، اسامی خاص به شمار می‌آیند و اگر برای مخاطب عام ترجمه می‌شوند، بهتر است مترجم آنها را با شرح و توضیح بیاورد. اسامی خاص در متون ادبی معمولاً در پانوشت توضیح داده می‌شود، ولی در ترجمه کتابهای کودکان باید در متن توضیح داده شود.

2. اهمیت اسم خاص. انتخاب روش در مورد ترجمه یا توضیح اسم خاص به نقش و اهمیت معنایی کلمه در متن نیز بستگی دارد. اگر اسم خاص، نقش اساسی و مهمی را در متن ایفا می‌کند و متن، پیرامون آن دور می‌زند و بارها تکرار می‌شود، مترجم نباید به ذکر اسم خاص در متن و ارائه پانوشت اکتفا کند، بلکه باید در نخستین‌باری که اسم در متن می‌آید، جمله‌ای توصیفی یا توضیحی در مقابل آن قرار دهد.

3. مخاطب ترجمه. عامل تعیین کننده در انتخاب روش ترجمه اسامی خاص، مخاطب ترجمه است. مترجم باید خواننده‌اش را بشناسد و در هر مورد بداند که آیا خواننده‌اش آن اسم را به صورت اصلی بهتر می‌پذیرد یا معادل آن را و در هر حال باید دقت کند تا بخشی از معنا را که در جریان انتقال به زبان مقصد از میان می‌رود، به طریقی دیگر جبران کند.


ترجمه حروف لاتین به عربی

شناخت شیوه برگرداندن حروف لاتین به زبان عربی که بیشتر بر اساس آوانگاری است، به تشخیص ضبط دقیق اسامی خاصی که از زبانهای لاتین وارد زبان عربی شده‌اند، کمک می‌کند. فرهنگستان زبان عربی قاهره بر اساس اصولی که بر پایه نظام آوانگاری جهانی است، شیوه انتقال حروف و حرکات از زبان لاتین به عربی را تعیین کرده است. مترجمی که از عربی به فارسی ترجمه می‌کند، اگر تشخیص دهد که حروف اسامی لاتین ترجمه شده به عربی در اصل چه بوده‌اند، می‌تواند با تعیین معادل آن حروف به زبان فارسی، معادل فارسی آن اسم لاتین را تشخیص دهد.


ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 107-111


 http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi



  • مختار حسامی

شناخت اصطلاحات و چگونگی ورود آنها به زبان و تشخیص رابطه میان معنای اصطلاحی و لغوی و آشنایی با فرهنگ اصطلاحات علوم مختلف، اهمیت بسیاری در ترجمه دارد و معادل‌یابی دقیق برای اصطلاحات، تأثیر زیادی در شیوایی نثر ترجمه می‌گذارد. نخست باید ببینیم اصطلاح چیست و چگونه به وجود می‌آید و معنای اصطلاحی چه تفاوتی با معنای لغوی دارد؟

اصطلاح به معنای اتفاق نظر بر کلمه یا سمبل خاصی برای بیان مفهومی مشخص در علم یا هنر یا صنعت است و سه ویژگی مهم دارد که همین ویژگیها مرز تشخیص آن را از معنای لغوی تبیین می‌کند:

1. اصطلاح غالباً از زبان عرفی یا معنای لغوی گرفته شده و به آن برجستگی و تشخّص داده می‌شود و بر مفاهیم دلالت می‌کند؛ به عبارت دیگر، متخصصان و کارشناسان رشته‌های علمی مختلف برای بیان مفاهیم مورد نظر خود همیشه واژه‌سازی نمی‌کنند، بلکه اغلب از کلمات موجود در زبان استفاده می‌کنند؛ با این تفاوت که آن را در معنا یا مفهوم خاصی که ویژه آن علم است به کار می‌برند و در آن معنا تثبیت می‌کنند؛ برای مثال کلمه «تقصیر» در زبان عرف به معنای «کوتاهی‌کردن عمدی» است، اما در علم فقه در باب حج، معنایی کاملاً اصطلاحی دارد. کلمه «تصدیق» در لغت به معنای قبول کردن یا اذعان داشتن است و در زبان عرف به صورت اسم، بر گواهینامه نیز اطلاق می‌شود؛ ولی در علم منطق، معنایی کاملاً اصطلاحی دارد و در مقابل «تصور» قرار می‌گیرد. گاه، برجستگی و تشخّص‌دادن به کلمه در قالب مجاز یا استعاره یا کنایه صورت می‌گیرد؛ برای مثال «قِمَّة» در زبان عرف به معنای «قلّه کوه» است، ولی در سیاست به صورت استعاری به سران کشورها اطلاق می‌شود، چون بالاترین مقام کشور محسوب می‌شوند و «مُؤتَمَرُ القِمَّةِ» به معنای کنفرانس سران است. همچنان که معنای عرفی «حقیبة» کیف است، ولی در سیاست به طور کنایی به مقام وزارت یا وزارتخانه اطلاق می‌شود و «وَزِیرٌ بِلا حَقِیبَةٍ» به معنای «وزیر مشاور» است، یعنی وزیری که اسناد و مدارک مربوط به وزارتخانه را به همراه ندارد.

2. ویژگی دوم اصطلاح، مترادف‌ناپذیری آن است. در زبان عرف، مترادفها رواج بسیاری دارند و کاربرد مترادفها به جای یکدیگر، نه تنها اختلافی در تفهیم و ابلاغ پیام ایجاد نمی‌کند، به غنای زبان و قدرت آن می‌افزاید؛ برای مثال در زبان عرفی و کاربرد روزمرّه می‌توانیم به جای «واجب» از کلماتی نظیر «لازم»، «ضروری»، «اجباری» و یا «الزامی» استفاده کنیم، اما در فقه یا فلسفه نمی‌توان به جای اصطلاح «واجب» از مترادفهای آن استفاده کرد و حتی در هر یک از فقه و فلسفه، مفهوم واجب متفاوت است.

3. اصطلاحات هر علم، پایه اصلی آن علم را تشکیل می‌دهد و بدون شناخت اصطلاحات یک علم نمی‌توان به آثار یا منابع آن رشته، مراجعه و از آنها استفاده کرد. در حقیقت، قوام یک علم یا فن به اصطلاحاتی است که در آن علم یا فن وجود دارد. از این‌رو، پیشگامان هر رشته علمی نخست فرهنگ اصطلاحات آن علم را وضع و تدوین می‌کنند تا بتوانند راه تفهیم و تفاهم و گسترش آن علم را بگشایند. کتاب «الحدود» از ابن سینا نمونه‌ای کهن در اصطلاح‌شناسی فلسفه است؛ بنابراین مترجمی که قصد ترجمه یک متن علمی و تخصصی را دارد، نخست باید با مجموعه اصطلاحات آن علم آشنایی پیدا کند و آنگاه به ترجمه متن مبادرت ورزد. بهترین و سریعترین راه آشنایی با معادل دقیق اصطلاحات مراجعه به فرهنگ اصطلاحات آن علم است.

کلمات عربی در فارسی

مراجعه پیوسته به فرهنگ لغت و استفاده صحیح از آن، دقت مترجم را افزایش می‌دهد و به صحت و شیوایی نثر ترجمه کمک می‌کند. از این‌رو، مترجمان تازه‌کار باید نه تنها معنی کلمات ناآشنا، بلکه معنی کلمه‌های به ظاهر آشنا را هم در فرهنگها جستجو کنند تا به معنای دقیق آنها پی ببرند. بسیاری از کلمات زبان فارسی، ریشه عربی دارند، اما معنای آنها در زبان فارسی با مفهومی که در زبان عربی معاصر به عنوان اصطلاح دارند متفاوت است. به همین علت چنین کلماتی را نمی‌توان بدون مراجعه به معنای آن در زبان عربی، در متن فارسی به کار برد؛ برای مثال کلمه‌های «اداره» و «توجیه» و «طیّاره» را در نظر بگیرید. «الادارة» در زبان عربی، اصطلاحی است به معنای «حکومت» که تنها برای کشور آمریکا به کار می‌رود؛ اما در زبان فارسی بر مؤسسات دولتی اطلاق می‌شود که معادل عربی آن «الدائرة» است. معنای اصلی «توجیه» در زبان عربی، «ارسال کردن» است، اما در زبان فارسی به معنای شرح و تفسیر کردن به کار می‌رود. «طیّارة» نیز در عربی معاصر به معنای خلبان زن است، ولی در زبان فارسی قدیم به هواپیما گفته می‌شده است.

بنابراین با توجه به شباهتهایی که در شکل ظاهری کلمات در فارسی و عربی وجود دارد، مترجمی که از عربی به فارسی ترجمه می‌کند اولاً برای یافتن معنای کلمات نباید به حافظه خویش اعتماد کند و ثانیاً اگر کلمه‌ای را در متن عربی می‌بیند که در زبان فارسی نیز به کار می‌رود، نباید بی‌درنگ از آن کلمه در ترجمه استفاده کند با این تصور که معنای آن در فارسی و عربی یکسان است.

فرهنگ اصطلاحات

همگام با تحول زندگی انسانی در عرصه‌های مختلف، نیاز به تألیف فرهنگهای اصطلاحات فزونی گرفته است؛ به عبارت دیگر، پیشرفت و تحول جوامع انسانی در ابعاد مختلف فنّاوری و صنعت و اقتصاد و سیاست و دین ... و توسعه قلمرو زبان علمی اقتضا می‌کند تلاش در زمینه فرهنگ‌نویسی، بویژه فرهنگ اصطلاحات، گسترش یابد تا زمینه داد و ستد علمی میان ملتها فراهم شود.

همسو با روند تحول علمی و فرهنگی معاصر، در جهان عرب نیز گامهای مهمی برداشته شده و تلاشهای بزرگی صورت گرفته است. چه، علاوه بر تألیف انواع فرهنگ اصطلاحات در زمینه‌های مختلف علمی، فرهنگهای اصطلاحات دو زبانه و چند زبانه ارزشمندی تألیف شده است. مترجمی که از عربی به فارسی ترجمه می‌کند، اگر برای معادل‌یابی اصطلاحات متن عربی، فرهنگ اصطلاحات تخصصی عربی – فارسی مورد نظر را در اختیار ندارد، می‌تواند به فرهنگ اصطلاحات عربی – انگلیسی یا عربی – فرانسه مراجعه کند و معادل انگلیسی یا فرانسوی اصطلاح را بیابد و سپس به فرهنگ اصطلاحات انگلیسی – فارسی یا فرانسه – فارسی مراجعه و معادل فارسی آن را بیابد.

مصادر مَنحُوت

«اَلنَّحت» به معنای ساختن فعل و مصدر مصنوعی و ساختگی از کلمات عربی و غیر عربی است. ساخت مصنوعی فعل و مصدر نقش مهمی در گسترش دامنه اشتقاق زبان عربی و ساختن اصطلاحات جدید ایفا می‌کند. با استفاده از شیوه النحت، اهل زبان و هر کس که از زبان عربی آگاهی داشته باشد می‌تواند با بردن فعل مورد نظر خود به یکی از بابهای مصادر منحوت، مصدر یا فعل جدیدی بسازد و به کار گیرد. مصادر منحوت بیشتر در بابهای فَعلَلَة (رباعی مجرد)، تَفَعُّل، تَفعِیل و اِفعَال به کار می‌روند. از رهگذر مصادر منحوت، زبان عربی از آغاز تاکنون کلماتی را از سایر زبانها گرفته و جامه عربی بر آنها پوشانده و بتدریج در درون خود جای داده است. به تعبیر دیگر، می‌توان گفت هویت عربی به آنها بخشیده است.

هدف از گسترش دامنه مصادر منحوت، جلوگیری از ورود مستقیم و بی‌رویه کلمات بیگانه به حریم این زبان یا رعایت ایجاز و اختصار است. مصادر منحوت از نظر هدف و انگیزه شکل‌گیری به سه گروه تقسیم می‌شوند:

1. رنگ عربی بخشیدن به کلمه. با قرار دادن کلمه غیر عربی در یکی از قالبهای صرفی زبان عربی، رنگ و هویت عربی به آن داده می‌شود، مانند:

تَلفَنَة: تلفن کردن

دَبلَجَة: دوبله کردن

بَاسَ: بوسید

تَشرِیج: شارژ کردن

تَفوِیل: پُر کردن

بَرمَجَة: برنامه‌ریزی کردن

دَولَرَة: تبدیل پول به دلار

2. نسبت دادن به مفهوم یا منطقه‌ای خاص. با بردن کلمه عربی یا غیر عربی به یکی از مصادر منحوت، نسبت دادن و گرایش از آن استنباط می‌شود، مانند:

عَلمَنَة: دنیایی کردن، لائیسم

عَلمانِی: دنیایی، لائیک

قَونَنَة: قانونمند کردن

صَهیَنَة: صهیونیستی کردن

عَولَمة: جهانی کردن و شدن

تَفَرعُن: فرعونی کردن، مستکبر شدن

عَصرَنة: مدرنیسم

عَقلَنَة: عقل‌گرایی

تَهوِید: یهودی کردن

أَمرَکَة: امریکایی کردن

اَسلَمَة: اسلامی کردن

تَأَقلُم: سازگاری با اقلیمی خاصّ

3. رعایت ایجاز و اختصار. ایجاز از ویژگیهای بارز زبان عربی است. از رهگذر مصادر منحوت می‌توان برای بیان یک عبارت طولانی از یک کلمه استفاده کرد. مصادر منحوت به این معنا، همان ترکیب‌کردن چند کلمه در یک کلمه است که در زبانهای دیگر با عنوان علائم اختصاری شناخته می‌شود. این کاربرد مصادر منحوت سابقه‌ای دیرینه دارد و بیشتر در باب عبارتها و مفاهیم مذهبی به کار رفته است. به این مثالها توجه کنید:

بَسمَلَ: قال بسم الله الرحمن الرحیم

حَوقَلَ، حَولَقَ: قال لا حول و لا قوة إلّا بالله العلیّ العظیم

اِستَرجَعَ: قال إنّا لله و إنّا إلیه راجعون

تَهلِیل: قال لا إله إلا الله

[از آنجا که این مثالها برای بیان کاربرد مصادر منحوت ذکر شده‌اند بهتر است به جای فعل ماضی از مصادر استفاده شود (بسملة، حوقلة یا حولقة، استرجاع)، همانگونه که در مثال آخر، مصدر (تهلیل) آمده است که البته در معنای آن باید به جای «قال» بنویسیم «قول» ...] مختار حسامی

آگاهی مترجم از اوزان مصادر منحوت و به‌دست آوردن شناخت کلی از آنها، نه تنها از سرگردانی وی در میان فرهنگهای لغت برای یافتن معنای چنین کلماتی جلوگیری می‌کند، باعث می‌شود دید وسیعتری نسبت به اصطلاحات زبان عربی پیدا کند.

واژه‌سازی

در عصر جدید و رواج ترجمه از زبانهای اروپایی، مسأله تطبیق اصطلاحات خارجی و معادل‌یابی برای آنها، اهمیت و ضرورت خاصی پیدا کرده است. برای آنکه سیل اصطلاحات علوم و فنّاوری جدید، بی‌حساب وارد زبان نشود، باید راههای مناسبی برای واژه‌سازی پیدا کرد.

فرهنگستان زبان عربی قاهره برای اشتقاق از صیغه‌های ثُلاثِی، رُباعِی و خُماسِی، قوانین و اصولی وضع کرده است تا بتواند برای اصطلاحات علمی جدیدی که از زبانهای لاتین وارد زبان عربی می‌شود واژه‌سازی کند. مترجمی که از عربی به فارسی ترجمه می‌کند، باید این اوزان و اشتقاقهای مربوط به آنها را بشناسد تا با چگونگی ورود یک اصطلاح علمی به زبان عربی آشنا شود، چرا که ممکن است برخی از اصطلاحاتِ متنی که ترجمه می‌کند، در فرهنگهایی که در دسترس او قرار دارد وارد نشده باشد. جدول زیر انواع اشتقاق را نشان می‌دهد:

 

صیغه

هدف از اشتقاق

مثال

1. اشتقاق از جامد

اشتقاق از جامد در اصطلاحات علمی و فنّی به هنگام ضرورت تجویز شده است.

برای دلالت بر صفاتِ موادی که با هیدروژن و کربن و گوگرد معالجه می‌شوند.

هَدرَجَ، مُهَدرَج: هیدروژنه کردن

کَربَنَ، مُکَربَن: کربنیزه کردن

بَلمَرَ، مُبَلمَر: پلیمری کردن

2. اشتقاق از اسم ذات

1. عربها بسیاری از اسامی ذات را مبدأ اشتقاق قرار داده‌اند

فرهنگستان، این اشتقاق را هنگام ضرورت در اصطلاحات علمی تجویز کرده است.

 

2. ساختن مُفَعلَلَة از اسامی ذات غیر ثلاثی

برای دلالت بر مکانی که اسم ذات در آن زیاد است

مُصَنبَرَة: مکان فراوانی درخت صنوبر

مُزَیتَنَة: مکان فراوانی درخت زیتون

3. مصدر یائی یا صناعی

از هر کلمه‌ای که یاء داشته باشد می‌توان مصدر ساخت

برای دلالت بر صفات یا مجردات

فُلُورِیَّة: فلورسنتی

حِمضِیَّة: اسیدی

حَسَّاسِیَّة: حساسیتی

4. اسم آلت

الف) مِفعَال

برای نشان دادن

مِطیَاف: منشور

ب) مِفعَلَة

برای رسم کردن

مِرسَمَة: نمودار

ج) مِکشَاف به اسم آلت اضافه می‌شود

هنگامی که اشتقاق از اسم معنی ممکن نباشد

مِکشَافُ المغنطیسیة: اندازه‌گیری‌کننده میدان مغناطیسی

د) فَعَّالَة

اسم آلت عربی و صحیح

بَرَّاقَة: جلاسنج

هـ) فَاعِلَة

به معنای اسم آلت

نَاشِبَة: فیش برق - قلاب

و) فَاعُول

به معنای اسم آلت

حَاسُوب: ماشین حساب

5. شغل و اشتغال

الف) فِعَالَة

مصدری است برای دلالت بر حرفه یا نظیر آن از هر یک از بابهای ثلاثی

حِرَاجَة: حراجی

ب) فَعَّال

برای دلالت بر پذیرفتن حرفه‌ای خاص یا همراهی کردن چیزی

کَرَّام: باغبان تاکستان یا تاک‌نشان

ج) فُعَال با یاء نسبت

برای دلالت بر فروشنده چیزی

زُجَاجِی: شیشه‌گر یا شیشه‌فروش

6. مبالغه

الف) فَعَّال

برای مبالغه از مصدر ثلاثی لازم یا متعدی

أَکَّال: پُرخور، شکمو

تکثیر

ب) تَفعَال

برای دلالت بر کثرت و مبالغه

تَحسَاس: آلرژی

کثرة

ج) مِفعَلَة

برای دلالت بر مکانی که چیزی در آن زیاد است

مِتوَتَة: جایی که مرگ در آن زیاد است

مِرَزَّة: شالیزار

7. بیماری

الف) فُعَال

از ثلاثی مفتوح‌العین برای دلالت بر بیماری، خواه دارای فعل باشد یا نباشد

صُدَاعٌ أَعمَی: میگرن

شُحَام: چاقی و بالا بودن چربی

ب) فَعَل

برای دلالت بر درد

دَمَل: تاول

8. صدا

الف) فُعَال

مصدر مشتق از فعل لازم که عین‌الفعل آن مفتوح باشد

بُطَاح: هذیان

ب) فَعِیل

برای دلالت بر صدا

زَجِیش: سر و صدا

9. اضطراب

فَعَلان

از فعل لازم که عین‌الفعل آن مفتوح باشد، برای دلالت بر اضطراب و دگرگونی و سرعت

نَوَسَان: نوسان

غَشَیَان: بی‌حسی

یَرَقَان: زردی

10. اشتراک

تَفَاعُل

برای دلالت بر اشتراک با مساوات یا هم رتبه بودن

اَلتَّضَامُنُ الاِجتِمَاعِیُّ: همبستگی اجتماعی

11. صیغه‌های فعلی

الف) فُعِلَ

برای دلالت بر بیماری

شُقِرَ النَّبَاتُ: گیاه زرد شد

ب) فَعَّلَ

برای دلالت بر تکثیر و مبالغه

حَمَّضَ: اسیدی کرد

نَصَّفَ: قطعه قطعه کرد

ج) أَفعَلَ

برای دلالت بر متعدی

أَمَاهَ: سیراب کرد

د) اِستَفعَلَ

برای دلالت بر قرار دادن و اتخاذ

اِستِقطَاب: جذب کردن

اِستِبدَال: تغییر یافتن

[از آنجا که این دو مثال برای صیغه‌های فعلی آمده‌اند بهتر است به صورت فعل بیایند نه مصدر (اِستَقطَبَ: جذب کرد. اِستَبدَلَ: تغییر یافت)] مختار حسامی

 

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 97-104

 


http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi

 

  • مختار حسامی

فرهنگ لغت، ابزاری برای تعیین حدود معنای کلمه است. مترجم باید با مراجعه به فرهنگ لغت و یافتن حدود معنای کلمه به گنجینه واژگانی حافظه خود مراجعه کرده و مناسب‌ترین و شیواترین معادلی را که بتواند معنای مورد نظر کلمه را منتقل کند و از نظر شکل ظاهری و ویژگیهای بیانی و زبانی با سایر اجزاء جمله متناسب باشد، بیابد.

گاهی معنای دقیق و مناسب کلمه همان معنایی نیست که در فرهنگ لغت نوشته شده است. فرهنگ لغت معنای کلمه را به صورت ثابت تعریف می‌کند و مترجم نوآموز می‌پندارد معنای کلمه فقط همانهایی است که در فرهنگ لغت آمده است. حال آنکه معنا ذات سیّالی دارد و به تناسب متن تغییر می‌کند. بهترین فرهنگهای لغت فقط می‌توانند راهنمای مترجم باشند و حدود معنای کلمه را مشخص کنند.

بر خلاف آنچه مترجمان نوآموز تصور می‌کنند، مترجم حرفه‌ای برای یافتن معنای کلمه سراغ فرهنگ لغت نمی‌رود، زیرا معمولاً معنای کلمه را می‌داند بلکه برای یافتن حدود معنا و آشنایی با معادلهای کلمه به فرهنگ لغت مراجعه می‌کند و به دنبال  معادلی است که به متن نزدیکتر باشد.

مراجعه به فرهنگ لغت ذهن مترجم را نسبت به معانی گسترده کلمه باز می‌کند و به او کمک می‌کند از گنجینه ذهن خود کلمه مناسبی پیدا کند. مترجمی که به زبان مادری خود ترجمه می‌کند برای ایجاد ارتباط توانایی گسترده‌ای دارد؛ زیرا کلمات و عبارات و شیوه‌های بیانی متعددی را در اختیار دارد که می‌تواند از میان آنها بهترین و مناست‌ترین را انتخاب کند. به همین دلیل است که گاه می‌بینیم مترجم حرفه‌ای و باتجربه معادلی برای کلمه انتخاب کرده که در هیچ یک از فرهنگها به عنوان معادل آن کلمه نیامده، ولی کاملاً دقیق و رساست. بسیاری از اوقات، معادلهایی که برای کلمات در فرهنگ لغت ذکر شده برگرفته از ترجمه‌های مترجمان حرفه‌ای است.

بنابراین مترجم نباید خود را به کلمه محدود کند، زیرا در این صورت به فرهنگ لغت محدود شده است. مترجم باتجربه کلمه را در قالب جمله می‌بیند و جمله را در چهارچوب متن معنا می‌کند و برای ترجمه کلمه و درک مفهوم جمله از دانستنیهای خود در زمینه موضوع متن و نیز از عقل و منطق خویش کمک می‌گیرد. نکته دیگری که مترجم باید به آن دقت کند این است که برخی از کلمات متن از کلمات ذیگر مهم‌ترند و بار معنا بیشتر روی این کلمات است. مترجم باید برای ترجمه چنین کلماتی که به آنها «کلمات کلیدی» گفته می‌شود، دقت و وقت بیشتری صرف کند، چرا که معادل‌یابی دقیق و شیوا برای این کلمات بر زیبایی و استحام نثر ترجمه می‌افزاید.

معادلهای پویا و کلیشه‌ای

ترجمه آمیزه‌ای است از معادلهای پویا و کلیشه‌ای. منظور از معادلهای کلیشه‌ای معادلهایی است که خصوصیتی ثابت و همیشگی دارند و در هر شرایطی و در هر نوع متنی می‌توان آنها را انتخاب کرد. اسامی خاص، اعداد و ارقام، تعابیر و ضرب‌المثلها، عبارتهای معمول و مرسوم در  تعارفات، واژه‌ها یا اصطلاحات که برای تشخیص و تعریف مفهومی معین به کار می‌روند از معادلهای کلیشه‌ای‌اند. وقتی یک بار در هر زبانی، معادلهایی برای آن کلمات انتخاب شود، همیشه و در هر شرایطی می‌توان از این معادلها استفاده کرد؛ به عبارت دیگر یک بار که نوع بیان این کلمات و تعابیر در زبان مشخص شد و به صورت جا افتاده و معمول درآمد، می‌توان آنها را به خاطر سپرد؛ زیرا در همه متون به همین صورت قابل استفاده‌اند. دست‌کم می‌توان گفت معانی این کلمات در حوزه محدودی قرار می‌گیرند؛ بنابراین معادلهای کلیشه‌ای اجباری‌اند و مترجم به هرگونه تغییر بیان متوسل شود، معنای کلیشه‌ای این کلمات را نمی‌تواند تغییر دهد؛ اما معادلهای پویا معادلهایی‌اند که مترجم آنها را با توجه به فضای متن می‌آفریند و در هر متنی ممکن است معنای آنها تغییر کند.

هر متنی را که برای ترجمه در نظر بگیرید، کم و بیش، بخشی از معادلهای کلیشه‌ای و بخشی از معادلهای پویا در آن به کار می‌رود. طبیعی است در ترجمه متونی که مترجم به لحاظ نوع آنها مجبور به استفاده از شیوه معنایی است، معادلهای کلیشه‌ای کاربرد بیشتری دارند، زیرا در ترجمه معنایی، مترجم معنای اولیه کلمات را به عنوان معادل انتخاب می‌کند؛ اما در ترجمه ارتباطی، مترجم برای آفرینش معادلهای نو و جذاب، دقت و تلاش بیشتری می‌کند. البته مرز میان معادلهای کلیشه‌ای و پویا بسیار مبهم است و معادلهای کلیشه‌ای کمتر از آنچه تصور می‌شود قابل استفاده‌اند. به متن زیر توجه کنید. ترجمه اول معنایی و ترجمه دوم، ارتباطی است. به چگونگی معادل‌یابی برای کلمات و تعابیر دقت کنید:

ظَلَّ طَوَالَ حَیَاتِهِ فَلَّاحاً قَلبًا وَ قَالِبًا وَ یَکفِی أَن تَجلِسَ مَعَهُ بُرهَةً تُصغِی اِلَی رَنِینِ صَوتِهِ المُمتَلِئِ وَ تَنظُرَ اِلَی عَینَیهِ البَرَّاقَتَینِ لِیَتَرَاءَی لَکَ الرِّیفُ بِأَسرِهِ. کَانَ یُمضِی الیَومَ کُلَّهُ مُتَنَقِّلاً فِی الحَقلِ وَ عِندَ الغُرُوبِ یَعُودُ اِلَی الضَّیعَةِ وَ وَجهُهُ یَفِیضُ بُشرا وَ رِضًی، وَ یَذهَبُ مِن فَورِهِ اِلَی حَظِیرَةِ المَوَاشِی وَ یَجِدُ البَهَائِمَ مُتَرَاصَّةً اَمَامَ مَعَالِفِهَا وَ رُؤُوسُهَا مُنحَنِیَةٌ تَأکُلُ فِی شَرَهٍ لا تُسمَعُ مِنهَا غَیرُ جَرشٍ وَ قَضمٍ.

یَدخُلُ الرَّجُلُ فَإِذَا بِرُؤُوسِ المَوَاشِی قَدِ ارتَفَعَت مِن مَعَالِفِهَا وَ هِیَ مَازَالَت تَلُوکُ فِی فَمِهَا مَا بَقِیَ فِیهِ مِنَ العَلَفِ وَ تَنظُرُ اِلَیهِ بِعُیُونٍ مُشرِقَةٍ مُرهَبَةٍ. (محمود تیمور)

ترجمه معنایی

 در طول زندگی‌اش روحا و جسما، کشاورز باقی ماند. کافی است زمانی در کنارش بنشینی و به طنین صدای پُر او گوش بدهی و به چشمان برّاق او نگاه کنی تا متوجه تمامی روستا بشوی. همه روز را در مزرعه می‌گذراند و از جایی به جای دیگر می‌رفت و هنگام غروب به املاک باز می‌گردد، در حالی  که چهره‌اش آکنده از شادی و رضایت است. فوراً به آغل چهارپایان می‌رود و آنها را می‌یابد که در برابر علفزارهای خود به صف ایستاده‌اند و سرهایشان کج است و با حرص مشغول خوردن هستند. صدایی جز بلغور کردن و جویدن از آنها شنیده نمی‌شود.

مرد وارد می‌شود، پس ناگهان سرهای چهارپایان از علفزارهایشان بالا می‌آید، در حالی که هنوز باقیمانده علف در دهانشان را می‌جوند و با چشمان درخشان و ترسیده به او نگاه می‌کنند.

«قلباً و قالباً» یک تعبیر است و در فرهنگهای لغت، ذکر نمی‌شود. اگر فرهنگ تعابیر در دسترس دارید، به آن مراجعه کنید. منظور از قلب و قالب، روح و جسم است. با توجه به این معنا اگر فکر کنید، معادلهایی نظیر روحاً و جسماً، جسم و جان، ظاهر و باطن، با تمام وجود، تمام عیار و به معنای واقعی کلمه کشاورز، به ذهنتان می‌آید. معادلهای دیگری هم هست که بر اساس ذوق و سلیقه و با توجه به تناسب با دیگر اجزاء جمله، یکی را انتخاب می‌کنید.

در بحث معادل‌یابی دستوری گفتیم که ضمیر مفرد مخاطب را با توجه به عرف اهل زبان فارسی به صورت جمع مخاطب ترجمه می‌کنیم. اگر تعبیر «یکفی أن» را به صورت شرط ترجمه کنید، شاید متن روانتر شود. کلمه «ممتلئ» در فرهنگ لغت، پُر و انباشته معنا شده است. البته معنا را می‌رساند، اما اگر به جای آن از کلمه مردانه استفاده کنید، مناسب‌تر و طبیعی‌تر است. فعل «یتراءی» در آینه نگاه کردن و متوجه چیزی یا کسی شدن معنا می‌دهد، اما با توجه به متن این معادل مناسبی نیست و اگر به جای آن «به نظر می‎آید» و «مجسم می‌شود» را به کار ببرید بر شیوایی متن افزوده‌اید.

«کان یمضی» ماضی استمراری است. اگر آن را به ضمارع ترجمه کنید، تناسب زمانهای متن را حفظ کرده‌اید و از نظر منطقی نیز ضربه‌ای به مفهوم نخواهد زد. فعل ماضی «ظلّ» در ابتدای متن را نیز اگر ماضی نقلی ترجمه کنید، متن روانتر خواهد شد. برای «متنقلاً» نقل مکان کردن، از جایی به جایی رفتن، نوشته شده، اما به نظر می‌آید «از این سو به آن سو رفتن» طبیعی‌تر جلوه می‌کند. «الضیعة» را فرهنگ لغت، زمین زراعتی و املاک معنا کرده است؛ اما کشاورزی که از صبح تا غروب در مزرعه بوده، دوباره به زمین زراعتی نمی‌رود. وانگهی آغل چهارپایان معمولاً در روستا و در کنار خانه کشاورز است، پس بهتر است این کلمه را به «خانه» یا «روستا» ترجمه کنیم. «یفیض» یعنی پُر، آکنده، سرشار لبریز می‌شود؛ اما با وجود همه این کلمات اگر تعبیر زیبای موج می‌زند را به کار ببریم، متن زیباتر می‌شود.

«معالف» جمع معلف و معنای آن در برخی از فرهنگهای لغت علفزار است؛ اما با توجه به فضای متن و اینکه در آغل علفزار وجود ندارد، حتما منظور نویسنده همان چیزی است که ما در فارسی به آن «آخور» می‌گوییم. «منحنیة» به معنای کج و خم شدن است؛ اما اگر چهارپایان را تصور کنیم که در آغل، کنار آخور ایستاده‌اند می‌توانیم از تعبیر «سر در آخور فرو بردن» استفاده کنیم تا متن طبیعی‌تر به نظر بیاید. «شره» به معنای حرص‌زدن در غذا خوردن است. اگر در کنار حرص از ولع نیز استفاده کنیم یا به جای حرص، حریصانه را بنویسیم بهتر است.

«جرش» به معنای بلغور کردن و دانه را از پوست جدا کردن است و ما معنای عام آن را در نظر می‌گیریم و جرش را به صدای خوردن ترجمه می‌کنیم. اگر «الرجل» را کشاورز ترجمه کنیم، متن زیباتر و صمیمی‌تر می‌شود. «ارتفعت» لازم است و معنای آن «بالا آمدن» می‌باشد. اگر آن را متعدی و به معنای «بیرون آوردن» ترجمه کنیم، مناسب‌تر است. هر چند «بالا می‌آید» نیز معنای غیر ارادی بودن را می‌رساند و مناسب است. در بحث معادل‌یابی دستوری گفتیم اسمی را که الف و لام جنس دارد می‌توان به صورت جمع ترجمه کرد، پس باقیمانده علفها بهتر است. «مرهب» اسم مفعول و به معنای «ترسیده»  است؛ اما به نظر می‌آید این معادل نوعی ابهام و ناهماهنگی در متن به وجود می‌آورد. اگر کمی فکر کنیم می‌توانیم معادلهای ترس‌آلود، وحشت‌آمیز و هراسان را به کار ببریم.

در زبان عربی از ضمایر برای جلوگیری از تکرار کلمات و شیوایی متن استفاده می‌شود و اساساً زبان عربی زبانی موجز است و مفاهیم متعدد را در قالب جملاتی کوتاه بیان می‌کند؛ ولی در متن فارسی، «تکرار» به جمله انسجام می‌بخشد. مترجم از ابزار تکرار برای تأکید، برجسته‌سازی و حفظ انسجام درون متن خود استفاده می‌کند. وانگهی به خواننده کمک می‌کند مطلب ارائه شده را بهتر بفهمد. برای مثال از جمله «لا تسمع منها ...» صدا را استنباط کرده، آن را تکرار می‌کنیم. از دیگر مصادیق تکرار این است که مرجع ضمیر را به جای ضمیر به کار ببریم یا به جای ضمیر مستتر از ضمیر بارز استفاده کنیم یا به منظور زیباتر کردن عبارت یا کاستن از خشکی کلام، یک یا چند مترادف برای برخی از کلمات بیاوریم. در ترجمه ارتباطی متن فوق، کشاورزی تکرار شده و در کنار «حرص» از «ولع» نیز استفاده شده است. نکته آخر اینکه در زبان عربی، حروف عطف (ربط) کاربرد زیادی دارد. اگر در همین متن دقت کنید می‌بینید که چقدر «واو» یا «فاء» به کار رفته است؛ اما شیوه و سلیقه نوشتاری زبان فارسی با این حجم از حروف ربط سازگار نیست؛ بنابراین مترجم موظف نیست هرجا حرف عطف می‌بینید آن را در نثر ترجمه بیاورد، بلکه با در نظر گرفتن عرف نوشتاری زبان فارسی، در صورت لزوم و نیاز از حروف ربط استفاده می‌کند. شما در ترجمه ارتباطی متن می‌بینید که برخی از حروف عطف موجود در متن عربی در نثر ترجمه نیامده است. همان‌گونه که گاه در ترجمه از حرف ربط استفاده شده با آنکه در متن عربی چنین حرفی وجود نداشته است. این موارد را پیدا کنید.

ترجمه ارتباطی

در طول زندگی، کشاورز بوده و کشاورزی با جسم و جانش درآمیخته است. اگر دمی در کنارش بنشینید و به طنین صدای مردانه‌اش گوش دهید و چشمان برّاق او را بنگرید، روستا با همه جلوه‌هایش در نظرتان مجسم می‌شود. او همه روز را در مزرعه می‌گذراند و از این سو به آن سو می‌رود. هنگام غروب با چهره‌ای که شادی و خرسندی در آن موج می‌زند به خانه می‌آید و بی‌درنگ به آغل می‌رود و چهارپایان را می‌بیند که در یک صف ایستاده و سر در آخور فرو برده‌اند و با حرص و ولع به خوردن مشغولند و هیچ صدایی جز صدای خوردن و جویدن به گوش نمی‌رسد.

کشاورز وارد می‌شود، ناگهان چهارپایان سر خود را از آخور بیرون می‌آورند و همان‌طور که به جویدن باقیمانده علفها ادامه می‌دهند با چشمانی درخشان و نگاهی هراسان به او می‌نگرند.

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 89-95

[عبارت‌های عربی، در متن اصلی حرکت‌گذاری نشده‌اند]

 


http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi

 

  • مختار حسامی

زبانها برای ارائه مفاهیم از قالبهای بیانی ویژه‌ای برخوردارند و اهل هر زبان برای پوشاندن جامه الفاظ بر قامت معانی، شیوه‌های مختلفی را به کار می‌گیرند. از این رو، اختلاف در شیوه بیان مفاهیم در دو زبان مبدأ و مقصد بدیهی و ناگزیر است. هنر مترجم آن است که این تفاوتها را بشناسد و تشخیص دهد که اهل زبان مقصد برای ارائه مفاهیمی که در قالب کلمات و تعابیر زبان مبدأ آمده است از چه بیان و تعبیری استفاده می‌کنند.

یافتن معادل برای کلمات و تعابیر زبان مبدأ مستلزم آشنایی کافی مترجم با زبان مادری خویش و ویژگیهای فرهنگی آن است؛ به عبارت دیگر مترجم باید در برخورد با عناصر بیانی زبان مبدأ همواره استعمال اهل زبان مقصد را مد نظر قرار دهد و از خود بپرسد در زبان مقصد، چنین مفهومی در چنین موقعیتی چگونه بیان می‌شود؟ یا آنکه پیش خود تصور کند اگر نویسنده قرار بود همین مطلب را به زبان مقصد بنویسد از چه کلمات و تعابیری استفاده می‌کرد؟

به این ترتیب است که با ارائه متنی روان و شیوا می‌تواند مفهوم متن زبان مبدأ را به مخاطبان خود انتقال دهد یا تأثیر مورد نظر نویسنده متن اصلی را بر خوانندگان خود بگذارد. مترجم برای یافتن معادل برخی از کلمات و تعابیر زبان مبدأ می‌تواند از فرهنگهای دوزبانه کمک گیرد، اما معادل‌یابی برای همه الفاظ و تعابیری که در متن اصلی آمده از طریق فرهنگهای دوزبانه امکان‌پذیر نیست و او باید با هوش و درایت و تجربه خود برای قالبهای بیانی زبان مبدأ معادلی در زبان مقصد بیابد. هر چه تجربه مترجم در کار ترجمه بیشتر باشد، سرعت و دقت و صحت کارِ وی در این نوع معادل‌یابی افزایش می‌یابد. به نمونه‌هایی از این نوع معادل‌یابی در ترجمه بین دو زبان عربی و فارسی توجه کنید.

1. به‌کارگیری معادل آشنا

کلمات و عبارتهایی در زبان مبدأ وجود دارند که اگر لفظ به لفظ ترجمه شوند، ممکن است خواننده بتواند مفهوم آنها را با استفاده از شواهد و قرائن متن دریابد، ولی ترجمه آنها ناآشنا و نامأنوس جلوه می‌کند. به‌کارگیری معادل آشنا در زبان مقصد، در حقیقت، بیان یا بازگویی عبارت متن اصلی به زبانی روانتر، طبیعی‌تر و آشناتر است و همان تأثیری را در خواننده ترجمه ایجاد می‌کند که متن اصلی بر خواننده خود می‌گذارد؛ به عبارت دیگر به‌کارگیری معادل آشنا به این معناست که مترجم موقعیت عبارت متن اصلی را با موقعیتی مشابه در زبان مقصد مقایسه می‌کند و مضمون آن عبارت را با لفظ یا اصطلاح یا تمثیل متفاوت بازگو می‌کند. به این مثال توجه کنید که چگونه تعبیری فارسی جایگزین یک جمله عربی شده است:

جَمَعَتنَا مَقَاعِدُ الدِّرَاسَةِ طِفلَینِ وَ لَم نَفتَرِق بَعدَهَا أَبَداً.

ما دو یار دبستانی بودیم که هیچ‌گاه در زندگی از یکدیگر جدا نشدیم.

شیوه به‌کارگیری معادل آشنا در ترجمه اصطلاحات، ضرب المثل‌ها، تعابیر عادی، کنایی، مجازی و استعاری متن اصلی کارآیی دارد:

الف) اصطلاحات

اِحتِجَازُ الرَّهَائِنِ: گروگانگیری

هُدنَة: آتش‌بس

ب) ضرب‌المثل‌ها

اِیَّاکَ اَعنِی وَ اسمَعِی یَا جَارَةُ: به در می‌گویم تا دیوار بشنود.

إِنَّ غَداً لِنَاظِرِهِ قَرِیبٌ: پایان شب سیه سپید است.

ضِغثٌ عَلَی إِبَّالَةٍ: قوز بالا قوز.

مَوَاعِیدُهُ مَوَاعِیدُ عُرقُوبٍ: وعده سر خرمن می‌دهد.

ج) تعابیر عادی

سُقِطَ فِی یَدِهِ: حیران شد، پشیمان شد.

لِلّهِ دَرُّهُ شَاعِراً: عجب شاعری!

لا تَتَوَقَّع مِن حَافِی القَدَمَینِ نَعلاً: کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی.

اَکثَرُ مِن أَیِّ وَقتٍ مَضَی: بیش از پیش.

حَتَّی اِشعَارٍ آخَرَ: تا اطلاع ثانوی.

د) تعابیر کنایی

قَدَمَاهُ مُتَدَلِّیَانِ فِی القَبرِ: آفتابش لب بام است.

أَکَلَ الدَّهرُ عَلَیهِ وَ شَرِبَ: هفت‌تا کفن پوساند.

اِختَلَطَ الحَابِلُ بِالنَّابِلِ: شیر تو شیر شد.

هـ) تعابیر مجازی

لِفُلانٍ یَدٌ عِندِی: فلانی بر گردن من، حق دارد.

مَشَتِ المَدِینَةُ بِتَظَاهُرَةٍ: اهالی شهر تظاهرات کردند.

اَلشَّارِعُ المِصرِیُّ: افکار عمومی مصر (مردم کوچه و بازار).

و) تعابیر استعاری

بَلَغَ السَّیلُ الزُّبَی: کارد به استخوان رسید.

وَضَعَ الکُرَةَ فِی مَلعَبِهِ: توپ را به زمین او انداخت.

قَد حَمِیَ الوَطِیسُ: کار بالا گرفت.

گاه مترجم به تعابیری کنایی یا مجازی در زبان مبدأ برخورد می‌کند که هم می‌تواند معنای ظاهری آن مورد نظر باشد و هم معنای کنایی یا مجازی آن. در این صورت، مترجم باید بر اساس فضای کلی و قرائن موجود در متن تشخیص دهد که کدامیک از این معانی مد نظر نویسنده بوده است:

- اَیَّامُ العَرَبِ

معنای ظاهری: روزگار عربها

معنای مجازی: جنگها و رویدادهای مهم تاریخ عربها

- کَانَتِ المُعَلِّمَةُ الجَدِیدَةُ نَاعِمَةَ الکَفَّینِ

معنای ظاهری: خانم معلم جدید، دستهایی نرم و لطیف داشت.

معنای کنایی: خانم معلم جدید، مرفه بود و دست به سیاه و سفید نمی‌زد.

- کَانَ یَسِیرُ وَ یَنظُرُ اِلَی عَطِفَیهِ

معنای ظاهری: راه می‌رفت و به دو طرف خود نگاه می‌کرد.

معنای کنایی: با غرور و تکبر راه می‌رفت.

2. تبدیل عبارت دوبار منفی به عبارت مثبت یا عکس آن

گاه نویسنده برای تأکید بر فعل یا صفت یا قید خاصی، عبارت دوبار منفی را به کار می‌برد. مترجم برای ارائه نثری روان و متداول می‌تواند آن را به عبارت مثبت ترجمه کند. همچنان که ممکن است عبارت دوبار منفی در موقعیتی خاص، بیان طبیعی و متداول زبان مقصد باشد، در این صورت عبارت مثبت را به دوبار منفی ترجمه می‌کند:

لا یُمکِنُ أَن لایَأتِیَ فِی المَوعِدِ المُقَرَّرِ: او همیشه بموقع می‌آید.

لَیسَ فَقِیراً اِلَی حَدٍّ لایَقدِرُ أَن یَشتَرِیَ سَیَّارَةً: آنقدر پول دارد که بتواند یک ماشین بخرد.

مِنَ المُنَاسِبِ أَن أَضرِبَ مِثالاً هُنَا: در اینجا، ذکر یک مثال، بی‌مناسبت نیست.

3. تبدیل عبارت منفی به مثبت

در زبان عربی، برخی از افعال ناقصه، مانند «زَالَ»، «بَرِحَ»، «فَتِیءَ» و «اِنفَکَّ» پس از حرف نفی قرار می‌گیرند و با آنکه ظاهری منفی دارند مثبت ترجمه می‌شوند. برای معادل فارسی آنها می‌توان از قیدهایی نظیر «هنوز»، «همچنان»، «پیوسته» و «همواره» استفاده کرد. صیغه‌های ماضی و مضارع این گونه افعال به یک شکل، ترجمه می‌شوند، مانند:

مَازَالَ الإِنسَانُ ضَعِیفاً: انسان، همواره ناتوان است.

لانَزَالُ (لَم نَزَل، مَازِلنَا) مُعَلِّمِینَ: ما هنوز معلم هستیم.

ترکیبهای نفی و استثنا را نیز در موقعیتهایی می‌توان مثبت ترجمه کرد تا نثری روان به دست آید:

مَا سَافَرَ إلَّا أَخُوکَ: فقط برادرت به سفر رفت.

ترکیب حرف نفی و حتی را همواره می‌توان مثبت ترجمه کرد و از معادلهایی نظیر «به محض اینکه» یا «به مجرد اینکه» استفاده نمود:

مَا إِن خَرَجتُ مِنَ البَیتِ حَتَّی بَدَأَتِ السَّمَاءُ تُمطِرُ: به محض اینکه از خانه خارج شدم بارش باران شروع شد.

لَم أَکَد أَدخُلُ الصَّفَّ حَتَّی رَأَیتُهُ: به محض اینکه وارد کلاس شدم، او را دیدم.

اگر فعل «عاد» منفی شود و پس از آن اسم منصوب یا فعل قرار گیرد، از ملحقات افعال ناقصه به شمار می‌آید و مانند این افعال عمل می‌کند. در این صورت، معادل فارسی آن «دیگر نه» می‌باشد:

هُوَ لَم یَعُد مُعَلِّماً: او دیگر معلم نیست.

ذَاکَ المُوَظِّفُ لَم یَعُد یَأخُذُ الرَّوَاتِبَ: آن کارمند دیگر حقوق نمی‌گیرد.

4. ترجمه الف و لام

الف و لام در زبان عربی انواع مختلفی دارد و مترجم باید بر اساس موقعیت الف و لام در جمله معادل مناسبی برای آن بیابد:

الف) الف و لام تعریف. گاه الف و لام نشانه معرفه بودن اسم است. علت معرفه بودن اسم می‌تواند سابقه آشنایی گوینده و مخاطب با آن اسم باشد (عهد ذهنی) یا آنکه گوینده به دلیل اینکه در جمله‌های پیشین نامی از آن به میان آورده، هنگام تکرار اسم، الف و لام به آن می‌افزاید (عهد ذکری). در صورت اول به آوردن معادل برای الف و لام نیازی نیست؛ زیرا همه اسمها در زبان فارسی معرفه‌اند و نکره بودن آنها به علامت و نشانه، نیاز دارد؛ اما در صورت دوم برای روانی نثر باید برای الف و لام معادلهایی نظیر «این»، «آن» یا «همان» آورد:

کَانَتِ الکُلِّیَّةُ الیَومَ مُزدَحِمَةً جِدّاً: امروز دانشکده خیلی شلوغ بود.

اِشتَرَکَ الرَّئِیسُ فِی مُقَابَلَةٍ مَعَ المُرَاسِلِینَ. تَطَرَّقَتِ المُقَابَلَةُ اِلَی عَدَدٍ مِنَ القَضَایَا.

رئیس جمهور در گفتگویی با خبرنگاران شرکت کرد. این گفتگو به مسائل مختلفی پرداخت.

الف و لام در اسمهای عَلَمی که معنای وصفی دارند مانند «الحسن» و «الحسین» یا اسمهایی که از آغاز با الف و لام شهرت یافته‌اند مانند «العراق»، «البیت» (خانه کعبه)، «الکتاب» (نام کتاب سیبویه) زاید است و به معادل نیاز ندارد.

ب) الف و لام جنس. الف و لام جنس به معنای «کل» است و بر تمام افراد جنس دلالت می‌کند و برای ترجمه آن در فارسی می‌توان از معادلهایی نظیر «همه» یا «همگی» استفاده کرد:

إِنَّ الإِنسَانَ لَفِی خُسرٍ: انسانها همگی زیانکارند.

ج) الف و لام موصول. الف و لام موصول به معنای «الّذی» است و بر سر اسم فاعل یا اسم مفعول یا صفت مشبهه می‌آید و در ترجمه آن می‌توان از معادلهای اسم موصول مانند «آنکه» و «کسی که» استفاده کرد. در مواردی نیز می‌توان اسم را به صورت فعل ترجمه کرد که در این صورت، الف و لام موصول ترجمه نمی‌شود، مانند: اِحتَرِمِ المُکرِمَ الضَّیفَ: به آنکه مهمان را گرامی می‌دارد، احترام بگذار.

اَلمَطلُوبُ مِن رَئِیسِ الوُزَرَاءِ، الاِهتِمَامُ بِالمَلَفِّ الدَّاخِلِی.

از نخست‌وزیر انتظار می‌رود به مسائل داخلی توجه کند.

5. ترجمه ترکیب حرف و موصول

ترکیب حروف اعم از حروف نفی یا حروف اضافه با موصول را نمی‌توان لفظ به لفظ ترجمه کرد، بلکه باید معادل فارسی مناسبی برای آن یافت. به دو نمونه از این ترکیبها توجه کنید:

الف) مای نافیه و موصول

مَا جَمَعَ أَحَدٌ مِن عِلمِ العَرَبِ وَ مَنَاقِبِهَا وَ مَعرِفَةِ اَنسَابِهَا مَا جَمَعَ الکُمَیتُ.

هیچ کس مانند «کمیت» از علم عربها و فضایل و نَسَب‌شناسی آنان، آگاهی نداشت.

ب) حرف جرّ و موصول

مِنَ الطُّلَّابِ مَن یَقُومُ بِوَاجِبِهِ فِی الصَّفِّ: برخی از دانشجویان وظایف خود را در کلاس انجام می‌دهند.

اِشتَرَیتُ مِنَ الکُتُبِ مَا اَحتَاجُ اِلَیهَا: کتابهای مورد نیازم را خریدم.

6. استفاده از اسم ذات به جای اسم معنا

گاه در زبان عربی، اسم معنا به گونه‌ای به کار می‌رود که نمی‌توان آن را لفظ به لفظ ترجمه کرد، بلکه باید با ترکیب آن با اسم ذات، معادلی برای اسم معنا بسازیم تا نثر ترجمه مفهوم و روان شود:

یُتَوَقَّعُ أَن تَشهَدَ اِیرَانَ فِی الشُّهُورِ المُقبِلَةِ المَزِیدَ مِن سِیَاسَاتِ الإِنفِتَاحِ: انتظار می‌رود ایران در چند ماه آینده، بیشتر شاهد اجرای سیاست فضای باز باشد.

إِنَّ المَغرِبَ قَرَّرَ الاِستِمرَارَ فِی مَسِیرَتِهِ الاِنفِتَاحَیَّةِ بِدُونِ تَرَاجُعٍ: مراکش عزم خود را جزم کرده است تا روند ایجاد فضای باز را بی‌وقفه ادامه دهد.

7. بیان انحصار و ویژگی

ضمیر فصل یا عماد، إنّما و ترکیب نفی و إلّا و تقدیم مشارالیه بر اسم اشاره و تقدیم مفعول بر فعل، بیانگر انحصار هستند. به معادلهای فارسی آنها توجه کنید:

اَللهُ هُوَ الغَفَّارُ: فقط خداوند آمرزنده است.

کَانَ المَحزُونُ هُوَ عَلِیٌّ: فقط علی غمگین بود.

إِنَّمَا اَسَاسُ المُلکِ العَدلُ: پایه حکومت، فقط عدل است.

مَا دَخَلَ الصَّفَّ إِلَّا عَلِیٌّ: فقط علی وارد کلاس شد.

صَدِیقِی هَذَا مُخلِصٌ: فقط این دوستم بی‌ریاست.

إِیَّاکَ نَعبُدُ: ما فقط تو را می‌پرستیم.

لَکَ صُمنَا: ما فقط برای تو روزه گرفتیم.

8. ترجمه کاف تشبیه

کاف تشبیه که در زبان عربی از حروف جر است و معنای اصلی آن کلماتی نظیر: مانند، همانند، بسان و همچون می‌باشد، گاه از معنای اصلی خود خارج شده و به معنای «برای»، «در مقام»، «در هیأت»، «در صورت» و «به عنوان» می‌آید و در مواردی نیز می‌توان جمله را به گونه‌ای ترجمه کرد که معنای آن را برساند:

وَجهُهُ کَالوَردَةِ: صورتش مانند گل است.

تَطرَحُ المُؤَسَّسَاتُ مَشَارِیعَ أُخرَی کَمَخرَجٍ مِنَ الضُّغُوطِ: این نهادها طرحهای دیگری را برای گریز از فشارها مطرح می‌کنند.

نَحنُ کَطُلَّابِ الفَرعِ العَرَبِیِّ نَتَعَلَّمُ العَرَبِیَّةَ لِکَی نَتَحَدَّثَ بِهَا: ما دانشجویان رشته عربی، زبان عربی را یاد می‌گیریم تا به این زبان سخن بگوییم.

اِبتَعنَاهُ کَأُسوَةٍ فِی دَربِ الحَیَاةِ: ما از او در زندگی به صورت یک الگو پیروی کردیم.

کَانُوا یَحتَرِمُونَهُ کَأَبٍ وَ مُعَلِّمٍ: به او احترام می‌گذاشتند، چون هم پدرشان بود و هم معلمشان.

قَرَأنَا آثَارَ طه حُسَین کَطُلَّابٍ: زمانی آثار طه حسین را خواندیم که دانشجو بودیم.

نَحنُ نَتَعَلَّمُ السِّیَاسَةَ لِنَقبَلَ قِیَمَ الحُکُومَةِ کَنِظَامٍ مَشرُوعٍ: سیاست را می‌آموزیم تا نظام ارزشی حکومت را نظامی مشروع بدانیم.

9. ترجمه قد

«قد» اگر پیش از فعل ماضی بیاید، فعل را تأکید می‌کند و معادل آن در فارسی، ماضی نقلی است. همراهی قد با فعل ماضی می‌تواند بیانگر قانون یا حکمی قطعی باشد:

سَعِیدٌ قَد نَسِیَ وَعدَهُ: سعید حتماً وعده‌اش را فراموش کرده است.

قَد أَفلَحَ المُؤمِنُونَ: تردیدی نیست که مؤمنان رستگارند.

اگر «قد» پیش از فعل مضارع بیاید معنای تردید یا تقلیل را می‌رساند:

قَد یَبرَأُ المَرِیضُ: شاید (ممکن است) مریض شفا یابد.

قَد یَصدُقُ الکَذُوبُ: دروغگو گاهی راست می‌گوید.

10. ترجمه جمله‌های اسمیه

برای ترجمه جمله‌های اسمیه عربی که در خبر آنها فعل به کار نرفته باشد، غالباً از فعلهای ربطی استفاده می‌کنیم. به کارگیری فعلهای ربطی که در تغییر معنا نقش مؤثری ندارند باعث روانی و رسایی نثر ترجمه می‌شود. به این مثالها توجه کنید:

أَنتَ مَرِیضٌ: شما بیمارید.

أَخُوکَ مُسَافِرٌ: برادرتان در سفر است.

اَلأَسَاتِذَةُ الفُضَلاءُ کَثِیرُونَ: استادان فاضل بسیارند.

اَلکِتَابُ فَوقَ المِنضَدَةِ: کتاب روی میز است.

اَلرَّجُلُ فِی الحَدِیقَةِ: مرد در باغ است.

اَلطَّالِبُ أَبُوهُ عَالِمٌ: پدر آن دانشجو، دانشمند است.

أَینَ بَیتُکَ؟ خانه شما کجاست؟

فِی الکُلِّیَّةِ مَکتَبَةٌ کَبِیرَةٌ: کتابخانه بزرگی در دانشکده وجود دارد (هست).

هُنَاکَ مَوضُوعٌ مُهِمٌّ فِی هَذِهِ المَقَالَةِ: موضوع مهمی در این مقاله وجود دارد.

فعل داشت (ملک، امتلک) در زبان عربی برای اشیاء گرانبها مانند خانه و ماشین به کار می‌رود. در سایر موارد از حرف اضافه «لـِ» یا قید «عند» و «لدی» به‌صورت جمله اسمیه استفاده می‌شود:

لِی کِتَابٌ: من کتابی دارم.

لَنَا أَصدِقَاءُ: ما دوستانی داریم.

لِلجَامِعَاتِ دَورٌ مُهِمٌّ فِی تَقَدُّمِ البِلادِ: دانشگاهها نقش مهمی در پیشرفت کشور دارند.

لَدَینَا وَثَائِقُ: ما اسنادی داریم.

اَلوَثَائِقُ لَدَینَا: اسناد، نزد ماست.

عِندَکَ نُقُودٌ؟ شما پول دارید؟

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، 77-85

[عبارت‌های عربی، در متن اصلی حرکت‌گذاری نشده‌اند]

 

http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi

  • مختار حسامی

ارائه ترجمه‌ای صحیح، دقیق و روان مستلزم انتقال محتوا و یافتن قالبهای شیوا و مناسب دستوری و بیانی و معادل‌یابی دقیق کلمات و تعابیر زبان مبدأ است. به تعبیر دیگر، نظریه ترجمه بر سه پایه استوار است:

الف) انتقال پیام؛

ب) معادل‌یابی واژگانی؛

ج) معادل‌یابی دستوری.

بخش اول محتوا و پیام را شامل می‌شود و بخشهای دوم و سوم یعنی ارائه معادلهای دقیق برای قالبهای واژگانی و دستوری، در برگیرنده چهارچوب ظاهری متن است. مترجمان بی‌تجربه‌ای که تنها به انتقال محتوا می‌اندیشند، غالباً ساختهای دستوری زبان مبدأ را در ترجمه خود رعایت می‌کنند و ناخودآگاه عناصر دستوری تازه‌ای را به زبان مقصد وارد می‌کنند و دشواریهایی را در این زمینه به وجود می‌آورند؛ برای مثال اگر شما جمله «فِی الدَّارِ رَجُلٌ» را «در خانه مردی است» ترجمه کنید یکی از ساختهای نحوی زبان عربی را وارد زبان فارسی کرده‌اید؛ زیرا در زبان عربی هنگامی که مبتدا، نکره و خبر، جار و مجرور باشد، خبر بر مبتدا مقدم می‌شود، اما در زبان فارسی چنین قاعده‌ای وجود ندارد و مسندالیه باید پیش از مسند قرار گیرد؛ بنابراین ترجمه صحیح جمله فوق این است: «مردی در خانه است».

در این درس به معادل‌یابی دستوری یعنی استفاده از معادلهای دستوری رایج در زبان مقصد می‌پردازیم و به دلیل آنکه غالباً نادیده گرفته می‌شود یا کم‌اهمیت شمرده می‌شود، پیش از معادل‌یابی واژگانی قرار داده شده تا بر اهمیت آن تأکید شود.

معادل‌یابی دستوری هنگامی صورت می‌گیرد که مترجم بخواهد خود را از تأثیر نحو زبان مبدأ برهاند. رعایت نکردن معادل‌یابی دستوری علاوه بر وارد کردن ساختهای نامأنوس به زبان مقصد، از روانی و شیوایی نثر ترجمه می‌کاهد. معادل‌یابی دستوری، صورتهای مختلف و متعددی دارد که شناخت آنها به آشنایی مترجم با زبان مبدأ و نیز تسلط وی به زبان مقصد باز می‌گردد. در اینجا به نمونه‌هایی از معادل‌یابی دستوری اشاره می‌کنیم:

1. جمع‌بستن مفرد. یکی از انواع الف و لام در زبان عربی، نشان‌دهنده جنس است و بر افراد آن جنس، دلالت می‌کند و با وجود اینکه بر سر مفرد می‌آید نمی‌توان آن کلمه را مفرد ترجمه کرد، همچنان که نمی‌توان به کلمه جنس نیز اشاره کرد، بلکه باید آن را جمع بست:

تَجِدُ فِی صُفُوفِهِمُ الشَّاعِرَ المُبدِعَ وَ القَاصَّ المُتَمَیِّزَ وَ البَاحِثَ الحَصِیفَ وَ المُفَکِّرَ الدَّقِیقَ: در جمع آنان، شاعرانی نوآور و داستان‌سرایانی برجسته و پژوهشگرانی کارآزموده و متفکرانی تیز بین دیده می‌شوند.

2. آوردن مصدر به جای فعل و عکس آن:

أَخَذَ یَکتُبُ رِسَالَةً لِصَدِیقِهِ: مشغول نوشتن نامه‌ای به دوستش شد.

إِنَّ بِاِمکَانِهِ التَّغَاضِی عَنِ التَّجرِبَةِ المُرَّةِ الَّتِی شَابَتِ العَلاقَاتِ: او می‌تواند از تجربه تلخی که با روابط، آمیخته شده چشم‌پوشی کند.

کَمَا استَطَاعَ طَرحَ الاِسلامِ کَأَیدئُولُوجِیَّةٍ سِیَاسِیَّةٍ: همچنان که توانست اسلام را به عنوان اندیشه‌ای سیاسی مطرح سازد.

3. ترجمه فعل مجهول به معلوم. در زبان فارسی، ساختار فعل مجهول و برخی از فعلهای لازم مشابه است و در هر دو نوع این افعال از فعل «شدن» استفاده می‌شود:

فعل لازم: خوشحال شد، پخش شد، بخار شد

فعل مجهول: نوشته شد، زندانی شد، شکسته شد

ملاک تشخیص مجهول یا لازم بودن فعلهایی نظیر «پریشان شد»، «محو شد» و «باز شد» این است که در وجه مجهول این افعال می‌توان فعل «کردن» را پیش از «شدن» به کار برد:

این کتاب در لبنان چاپ شد: چاپ کرده شد

این سمینار در تهران برگزار شد: برگزار کرده شد

این نامه دیروز پست شد: پست کرده شد

بنابراین ترجمه فارسی فعلهای مجهول و لازم زبان عربی، ساختاری مشابه و یکسان دارد؛ به عبارت دیگر، فعلهای مجهول عربی را می‌توان در فارسی به صورت معلوم و لازم، ترجمه کرد:

انفتح: باز شد

فُتِح: باز شد (باز کرده شد)

فَرِحَ: خوشحال شد

سُرَّ: خوشحال شد (خوشحال کرده شد)

برخی از فعلهای لازم و معلوم عربی را نیز می‌توان در فارسی به صورت مجهول ترجمه کرد تا نثری روان به دست آید:

هُنَاکَ عَوَامِلُ مُتَعَدِّدَةٌ تَهُمُّ الاِشَارَةُ اِلَیهَا: عوامل زیادی وجود دارد که باید به آنها اشاره شود.

گاه ترجمه فعل مجهول عربی نمی‌تواند معادل مناسبی در زبان فارسی باشد؛ زیرا جمله نامأنوس و نامتداول جلوه می‌کند و حتی ممکن است معنای جمله مخدوش شود. در این گونه موارد، چند روش برای ترجمه فعل مجهول پیشنهاد می‌شود:

الف) فعل مجهول را به صورت معلوم و لازم ترجمه می‌کنیم و آن را به نائب فاعل نسبت می‌دهیم:

مِمَّا خَطِیئَاتِهِم أُغرِقُوا: به خاطر گناهانشان غرق شدند.

ب) فعل مجهول را با معادلی مناسب به صورت معلوم و متعدی ترجمه کرده و آن را به نائب فاعل نسبت می‌دهیم:

سُجِّلَ لِلرَّئِیسِ المُنتَخَبِ مَوقِعٌ دُوَلِیٌ بَارِزٌ: رئیس جمهور منتخب، جایگاه بین‌المللی برجسته‌ای به دست آورد.

هَذَا الخَبَرُ تُشَمُّ مِنهُ رَائِحَةُ الکَارِثَةِ: این خبر، بوی مصیبت و بدبختی می‌دهد.

ج) فعل مجهول را معلوم و متعدی ترجمه می‌کنیم و آن را به فاعل فرضی نسبت می‌دهیم:

سُرِقَت کُتُبِی أَمسِ: دیروز کتابهایم را دزیدیدند.

أُعطِیتُ وَثِیقَةً وَ أُرِیدَ مِنِّی أَن أُوَقِعَّهَا: سندی به من دادند و از من خواستند تا آن را امضا کنم.

د) فعل مجهول را ترجمه نمی‌کنیم بلکه با استفاده از معادلی مناسب مفهوم آن را می‌رسانیم:

یُطَالَبُ الغَربُ بِأَن یَنظُرَ اِلَی حَضَارَتِهِ بِاعتِبَارِهَا خَاصَّةً بِهِ وَ لَیسَت عَالَمِیَّةً: غرب باید به فرهنگ خود به عنوان فرهنگی محدود به سرزمینهای خویش بنگرد، نه آنکه آن را جهانی پندارد.

4. ترجمه ضمایر مفرد. برخوردهای تعارف‌آمیز و محترمانه و گاه مبالغه‌آمیز از ویژگیهای فرهنگی ایرانیان است. به‌کارگیری ضمایر جمع به جای مفرد در مقام خطاب یا غیبت، از مصادیق بارز این ویژگی به شمار می‌آید؛ تا جایی که استفاد ه از ضمیر مفرد در مقام خطاب، توهین‌آمیز تلقی می‌شود؛ اما در زبان عربی چنین کاربردی مرسوم نیست و اگر مخاطب یک نفر باشد غالباً از ضمیر مفرد استفاده می‌شود؛ بنابراین وقتی مترجم در برابر ضمیر «أنتَ» (أنتِ) یا «هو» (هی) قرار می‌گیرد، باید براساس مقام و موقعیت مرجع ضمیر و لحن گوینده، ضمیر مناسب را انتخاب کند:

یَا مَولای، أَنتَ سَجِینٌ وَ هُم مُطلَقُونَ: سرورم، شما زندانی هستید و آنان آزادند.

قُلتُ لِأَبِی أَنتَ مَدعُوٌّ عَلَی الغَدَاءِ فِی مَدرَسَتِنَا غَداً: به پدرم گفتم: شما فردا در مدرسه ما به نهار دعوت شده‌اید.

تشخیص میزان صمیمیت بین افراد و درک فضای حاکم بر روابط گوینده و شنونده و استفاده از ضمیر مناسب در هر موقعیت به مهارت مترجم بستگی دارد. در متونی که نویسنده تلاش می‌کند با خواننده صمیمی و خودمانی باشد، مانند متونی که برای کودکان و نوجوانان نوشته می‌شود، یا متونی که تحکم و لحن آمرانه بر فضای آن حاکم است، استفاده از ضمیر مفرد مخاطب، مناسب و ضروری است.

در متون داستانی، مترجم براساس تشخیص نوع رابطه میان افراد، ضمایر مفرد را ترجمه می‌کند؛ برای مثال دو نفری که تازه با همدیگر آشنا شده‌اند، با لحن محترمانه‌ای سخن می‌گویند؛ اما پس از گذشت مدتی از آشنایی صمیمی می‌شوند و «شما» در خطاب به «تو» و «ایشان» به «او» تبدیل می‌شود. شیوه سخن گفتن دختر و پسری که نامزد هستند، محترمانه است، اما پس از ازدواج و گذشت مدتی از زندگی مشترک، خطاب آنان تغییر می‌کند و لحن صمیمی به خود می‌گیرد؛ برای مثال به مواردی از ترجمه ضمیر مفرد مخاطب و غایب که براساس موقعیتهای مختلف، حالتهای متفاوتی را پدید می‌آورند، اشاره می‌کنیم:

- أَنتَ لا تَفهَمُ

تو نمی‌فهمی (شوهر به زن)

تو عقلت نمی‌رسد (مادر به فرزند)

شما نمی‌فهمی (رئیس به کارمند زیردست)

شما نمی‌فهمید (پسر به پدر)

شما متوجه منظور من نشدید (دانشجو به استاد)

شما توجه نفرمودید بنده چه عرض کردم (کارمند به رئیس)

- مَا جَاءَ بَعدُ

ایشان هنوز تشریف نیاورده‌اند (برای رئیس اداره)

هنوز نیامده است (برای پدر)

ایشان هنوز نیامده‌اند (برای استاد)

او هنوز نیومده (برای دوست)

5. تبدیل ترکیب اضافی به وصفی و عکس آن. ممکن است در زبان عربی، صفت به موصوف خود اضافه شود که به آن اضافه لفظی گفته می‌شود و معادل آن در فارسی، «صفت مرکب» است، مانند:

اَلوَجهُ الجَمِیلُ: جَمِیلُ الوَجهِ (زیبارو)

اَلخَطُّ الجَمِیلُ: جَمِیلُ الخَطِّ (خوش‌خط)

اما همیشه برای این ترکیبهای اضافی، معادل فارسی مناسبی نمی‌توان یافت و ناگزیریم آنها را به صفت و موصوف ترجمه کنیم:

اَلأَحزَابُ المُختَلِفَةُ: مُختَلِفُ الأَحزَابِ (احزاب مختلف)

اَلمَعلُومَاتُ المَزِیدَةُ: مَزِیدُ المَعلُومَاتِ (اطلاعات بیشتر)

گاه ممکن است صفت و موصوف را به صورت ترکیب اضافی ترجمه کنیم و معیار آن استعمال اهل زبان مقصد است:

اَلسَّفِیرُ الإِیرَانِیُّ: سفیر ایران

اَلرَّئِیسُ الاَمرِیکِیُّ: رئیس جمهور آمریکا

وَزِیرُ الثَّقَافَةِ وَ الإِعلامِ السُّودَانِیُّ: وزیر فرهنگ و ارشاد سودان

6. ترجمه ترکیبهای وصفی اضافی. در زبان فارسی، صفتی که به مضاف تعلق دارد می‌تواند بین مضاف و مضاف‌الیه قرار گیرد، اما در عربی چنین صفتی باید پس از مضاف‌الیه بیاید؛ زیرا پیوند میان مضاف و مضاف‌الیه آنقدر مستحکم است که در حکم یک کلمه به شمار می‌آیند. مترجم با آگاهی از این تفاوت دستوری باید صفت را در ترجمه فارسی پیش از مضاف‌الیه قرار دهد:

اَشجَارُ الشَّارِعِ البَاسِقَةُ: درختان بلند خیابان

مَعرَضُ الکِتَابِ الدُّوَلِیُّ: نمایشگاه بین‌المللی کتاب

درختان بلند خیابان ولی‌عصر: اَشجَارُ شَارِعِ ولی‌عصر البَاسِقَةُ

بیستمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب: مَعرَضُ الکِتَابِ الدُّوَلِیُّ العِشرُونَ

ممکن است صفتی که در عربی پس از مضاف‌الیه قرار گرفته به مضاف‌الیه تعلق داشته باشد، معمولاً با توجه به نشانه‌های نحوی مطابقت صفت و موصوف، می‌توان این موضوع را تشخیص داد:

مَعرَضُ الکُتُبِ العَرَبِیَّةِ: نمایشگاه کتابهای عربی

البته گاه از طریق چنین نشانه‌هایی نمی‌توان تشخیص داد که صفت به مضاف یا به مضاف‌الیه تعلق دارد. در این صورت برای ترجمه صحیح جمله باید از قرائن دیگر، کمک گرفت:

اِتِّجَاهَاتُ المَجَلَّاتِ السِّیَاسِیَّة

نَظرَةُ البِنتِ الجَمِیلَة

7. تغییر موقعیت فاعل و مفعول. فاعل جمله عربی ممکن است در زبان فارسی در موقعیت مفعول و مفعول در موقعیت فاعل قرار گیرد. چنین پدیده‌ای در موارد نادر به چشم می‌خورد، ولی مترجم با آگاهی از این تغییر موقعیت، دید گسترده‌تری نسبت به تعیین نقشهای دستوری در جمله پیدا می‌کند. به این مثالها توجه کنید:

1. أَعجَبَنِی الکِتَابُ: من آن کتاب را پسندیدم.

2. لَم یُعجِبهُ هَذَا الکَلامُ: او این سخن را نپسندید.

3. هِیَ کَانَت مُعجَبَةً بِنَفسِهَا: او خودپسند بود.

4. اَلأُدَبَاءُ تُعجِبُهُم رِوَایَةُ رُمِیُو وَ جُولیِت: ادبا رمان رومئو و ژولیت را می‌پسندند.

در متون کهن فارسی، موقعیت فاعل و مفعول در فعل پسندیدن، همانند زبان عربی بوده است. بر این اساس، ترجمه جمله شماره 1 چنین است: «مرا آن کتاب پسند افتاد». موقعیت فاعل و مفعول در فعلهای «سَاءَ» و «رَاقَ» نیز مانند «أَعجَبَ» در عربی و فارسی، متفاوت است.

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 68-74

[عبارت‌های عربی، در متن اصلی حرکت‌گذاری نشده‌اند]

 

http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi

  • مختار حسامی

حروف جرّ در زبان عربی، کاربرد مؤثر و گسترده‌ای دارد تا جایی که حرف جرّ می‌تواند معنای جمله را کاملاً تغییر دهد؛ برای مثال اگر فعل «رغب» با «فی» به کار رود به معنای تمایل پیدا کردن و مشتاق شدن است، اما اگر با «عن» به کار رود، معنای دوری کردن و بیزار شدن را می‌دهد. هر یک از حروف جرّ، معانی و مفاهیم متفاوتی در جمله پیدا می‌کند. مترجمی که  از عربی به فارسی ترجمه می‌کند باید با معانی این حروف در زبان عربی آشنا باشد تا بتواند با توجه به فضای کلی جمله، معادل دقیقی برای این حروف بیابد. این در حالی است که هر یک از حروف جر در زبان فارسی تنها یک معنای مشهور دارد؛ به عبارت دیگر حروف جر در زبان فارسی با مشهورترین معنای خود شناخته می‌شود. به معنای مشهور برخی از حروف جرّ در فارسی توجه کنید:

مِن: از

علی: بَر

باء: به‌وسیله

لـِ: برای

فی: در

الی: به‌سوی

مترجمان بی‌تجربه به محض برخورد با حروف جرّ در زبان مبدأ، معنای مشهور آنها را در ترجمه خود به کار می‌برند، غافل از آنکه کابرد معنای حروف جرّ بسیار گسترده است و مترجم باید با استفاده از دانش زبانی و مهارت خویش در ترجمه، معادل مناسبی برای آن بیابد (منظور از دانش زبانی، آگاهی از معانی حروف جرّ در زبان عربی و مقصود از مهارت در ترجمه، یافتن معادل معنایی حروف جرّ بر اساس سیاق جمله و فضای کلی حاکم بر آن است).

هر یک از حروف جرّ در زبان عربی معنایی اصلی و معانی متعدد ثانوی دارد و گاه ممکن است زائد بوده و ترجمه آن در فارسی ضرورتی نداشته باشد. اگر مترجم معنای اصلی و مشهور حرف جرّ را به سایر موارد کاربرد آن تعمیم دهد، ترجمه‌اش غیر طبیعی و غیر منطقی جلوه خواهد کرد. در مثالهای گروه الف «مِن» به معنای «از» و در مثالهای گروه ب به معنایی دیگر ترجمه شده و در مثالهای گروه ج اصلاً ترجمه نشده است:

الف)

طَالَعتُ مِنَ الصَّبَاحِ اِلَی المَسَاءِ: از صبح تا شب، مطالعه کردم.

أَعطَانِی خَاتَماً مِنَ الذَّهَبِ: انگشتری از طلا به من هدیه کرد.

أَخَذتُ مِنَ الکُتُبِ: برخی از کتابها را برداشتم.

ب)

یَنظُرُونَ مِن طَرفٍ خَفِیٍّ: با نگاهی پنهان می‌نگرند

اِذَا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِن یَومِ الجُمُعَةِ: چون ندای نماز در روز جمعه سر داده شود.

أَرَضِیتُم بِالحَیَاةِ الدُّنیَا مِنَ الآخِرَةِ؟: آیا به جای زندگی اخروی به زندگی دنیا راضی شده‌اید؟

ج)

هَل مِن نَاصِرٍ یَنصُرُنِی؟: آیا یاوری هست تا مرا یاری کند؟

لا یَأتِینِی مِن أَحَدٍ: هیچ کس سراغ من نمی‌آید.

مَا تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ إلَّا یَعلَمُهَا: برگی از درخت نمی‌افتد مگر آنکه خداوند از آن آگاه است.

گاه مترجم برای ارائه معادلی دقیق برای حرف جرّ و فعلی که همراه آن آمده است، باید علاوه بر شناختن معانی متعدد حروف جرّ، به فرهنگ لغت نیز مراجعه کند و کاربرد آن فعل را با حرف جرّ مورد نظر بررسی نماید. بررسی سیاق جمله نیز برای یافتن معادل حروف جرّ، ضروری است. به این دو جمله توجه کنید:

کَانَ الضِّرسُ یَحتَالُ عَلَی تَعذِیبِی: دندان برای شکنجه دادن من نقشه می‌کشید.

کَانَ الضِّرسُ یَحتَالُ فِی تَعذِیبِی: دندان حیله‌گرانه مرا شکنجه می‌داد.

در  جمله اول «یحتال علی» بیانگر این است که شکنجه دائمی نیست، بلکه در زمانهای معینی صورت می‌گیرد و نقشه کشیدن دندان، برای شکنجه دادن است؛ اما جمله دوم به این اشاره دارد که اگر چه دندان برای شکنجه دادن از حیله و نیرنگ استفاده می‌کند، ولی این شکنجه، دائمی و مستمر است.

شناخت معانی حروف این امکان را به مترجم می‌دهد تا از معادلهای فارسی روان برای ترجمه آنها استفاده کند؛ برای مثال، ترکیب حروف جرّ «من» و «الی» که ابتدا و انتهای محدوده یا مجموعه‌ای را می‌رسانند این‌گونه ترجمه شده است:

إِنَّ اِیرَانَ تَختَلِفُ عَن خُصُومِ الوِلایَاتِ المُتَّحِدَةِ التَّقلِیدِیِّینَ مِنَ الاِتِّحَادِ السُّوفِیِتِی السَّابِقِ وَ الصِّینِ اِلَی فِیتِنَامَ وَ کُوبَا: ایران با دشمنان سنّتی آمریکا، از اتحاد جماهیر شوروی سابق و چین گرفته تا ویتنام و کوبا، تفاوت دارد.

کاربرد حروف اضافه

هر زبان برای کاربرد حروف اضافه محدودیتهایی دارد که مترجم در فرایند یادگیری زبان مادری و انس با آن، با این محدودیتها آشنا می‌شود. از سوی دیگر، مترجم هیج اجباری برای حفظ دقیق کلمات متن مبدأ ندارد، بلکه برای ارائه ترجمه‌ای روان و طبیعی باید از حروف اضافه متداول در زبان مقصد استفاده کند. از این‌رو نباید فعل را لزوماً با همان حرف اضافه‌ای که در زبان مبدأ آمده، در ترجمه خود بیاورد. همان‌طور که ممکن است فعل در زبان مبدأ بدون حرف اضافه به کار رود، ولی کاربرد آن در زبان مقصد نیازمند حرف اضافه باشد، عکس این سخن نیز صادق است.

در مثالهای زیر، تفاوت کاربرد حرف اضافه در زبان عربی و فارسی، بررسی شده است:

الف)

دَنَا مِنهُ: به او نزدیک شد. اِختَلَفَ عَنهُ: با او اختلاف پیدا کرد. قُلتُ لَهُ: به او گفتم. اَجَابَ عَنِ السُّؤَالِ: به این پرسش پاسخ داد.

ب)

اِنتَهَزَ الفُرصَةَ: از فرصت استفاده کرد. ظَلَمَهُ: به او ستم کرد. تَرَکَهُ: از او جدا شد. حَدَّثَهُ: با او سخن گفت. حَذَّرَهُ: به او هشدار داد. صَرَعَهُ: او را بر زمین انداخت.

ج)

اَلأَمِینُ العَامُ لِلأُمَمِ المُتَّحِدَةِ: دبیر کل سازمان ملل متحد.

اَلمَکتَبُ التَّنفِیذِیُّ لِلحِزبِ الشُّیُوعِیِّ: دفتر اجرایی حزب کمونیست.

اَلمُؤتَمَرُ الثَّامِنُ لِلفِکرِ الاِسلامِیِّ: هشتمین کنفرانس اندیشه اسلامی.

اَلذِّکرَی السَّنَوِیَّةُ الثَّانِیَةُ لِاغتِیَالِ العَلَّامَةِ ... : دومین سالگرد ترور علامه ... .

در جدول زیر معانی مختلف برخی از حروف جرّ که در جمله‌های عربی کاربرد بیشتری دارند نشان داده شده است:

حرف جرّ

معنا

مثال

باء

استعانت

کَتَبتُ بِالقَلَمِ: با قلم نوشتم.

متعدی کردن

ذَهَبَ اللهُ بِنُورِهِم: خداوند روشنایی آنان را برد.

الصاق

مَرَرتُ بِمُحَمَّدٍ: از پهلوی محمد رد شدم.

مقابله

اِشتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالهُدَی: گمراهی را در مقابل هدایت خریدند.

بدل

فَلَیتَ بِهِم قَوماً: ای کاش به جای آنان قوم دیگری بود.

سبب

ظَلَمتُم أَنفُسَکُم بِاتِّخَاذِکُمُ العِجلَ: به خاطر پرستش گوساله بر خود ستم کردید.

زائد

مَا هُم بِمُؤمِنِینَ: آنان مؤمن نیستند.

قسم

بِاللهِ عَنکَ: تو را به خدا سوگند می‌دهم.

به معنای «عن»

فَاسأَل بِهِ خَبِیراً: درباره او از شخص آگاهی، سؤال کن.

به معنای «من»

عَیناً یَشرَبُ بِهَا عِبَادَ اللهِ: چشمه‌ای که بندگان خدا از آن می‌نوشند.

به معنای «مع»

اِهبِط بِسَلامٍ: با سلامت، فرود آی.

به معنای «الی»

وَ قَد أَحسَنَ بِی: به من نیکی کرد.

به معنای «فی»

نَجَّینَاهُم بِسَحَرٍ: هنگام سحر آنان را رهانیدیم.

 

 

 

علی

استعلاء حقیقی

عَلَی الفُلکِ تُحمَلُونَ: بر کشتیها سوار می‌شوید.

استعلاء مجازی

عَلَیکَ دَینٌ فَادِحٌ: وام سنگینی بر عهده توست.

تعلیل

وَ لِتُکَبِّرُوا اللهَ عَلَی مَا هَدَاکُم: باید خداوند را به بزرگی یاد کنید، زیرا شما را هدایت کرده است.

شرط

أَعطَانِی اَلفَ دِینَارٍ عَلَی أَن أَمدَحَهُ: به من هزار دینار داد به شرط اینکه او را بستایم.

مصاحبت

دَرَسَ عَلَی اُستَاذٍ فَاضِلٍ: نزد استاد دانشمندی درس خواند.

به معنای «رغم»

أُعَذِّبُکَ عَلَی کِبَرِ سِنِّکَ: با و جود اینکه سالخورده هستی تو را شکنجه می‌دهم.

به معنای «فی»

عَاشَ عَلَی عَهدِ النَّبِیِّ (ص): در روزگار پیامبر زیست.

به معنای «من»

نَدِمَ عَلَی عَمَلِهِ: از کار خود پشیمان شد.

 

 

 

عن

مجاوزت

سَافَرتُ عَنِ البَلَدِ: از کشور، خارج شدم.

تعلیل

مَا نَحنُ بِتَارِکِی آلِهَتِنَا عَن قَولِکَ: به خاطر سخنان تو از خدایان دست بر نمی‌داریم.

بدل

أَحمِلُهَا عَنکَ: به جای تو آن را برمی‌دارم.

به معنای «فی»

عَمَّا قَلِیلٍ لَیُصبِحُنَّ نَادِمِینَ: پس از مدت کوتاهی پشیمان می‌شوند.

به معنای «الی»

قُتِلُوا عَن آخِرِهِم: تا آخرین نفر کشته شدند.

به معنای «علی»

مَن یَبخَل فَإِنَّمَا یَبخَلُ عَن نَفسِهِ: هر که بخل ورزد بر خود بخل ورزیده است.

 

 

 

فی

ظرف

وَ لَکُم فِی القِصَاصِ حَیَاةٌ: شما را در قصاص، زندگی است.

تعلیل

رَبِّ لا تُؤَاخِذنِی فِی ذُنُوبِی: خدایا مرا به خاطر گناهانم مجازات مکن.

مقایسه

فَمَا مَتَاعُ الدُّنیَا فِی الآخِرَةِ اِلَّا قَلِیلٌ: متاع دنیا در مقایسه با آخرت، اندکی بیش نیست.

به معنای «علی»

لَأُصَلِّبَنَّکُم فِی جُذُوعِ النَّخلِ: بر تنه درختان خرما به دارتان می‌آویزم.

به معنای «باء»

تَوَجَّهَ فِی خَمسِینَ اَلفاً: با پنجاه هزار نفر حرکت کرد.

 

 

 

لـِ

استحقاق

اَلحَمدُ للهِ: ستایش از آن خداست.

وَیلٌ لِلمُطَفِّفِینَ: وای بر کم‌فروشان.

اختصاص

إِنَّ لَهُ أَباً شَیخاً کَبِیراً: او پدری پیر و سالخورده دارد.

مالکیت

إِنَّا لِلّهِ: ما از آنِ خداییم.

متعدی کردن

فَهَب لِی مِن لَدُنکَ وَلَداً: از جانب خود، فرزندی به من عطا کن.

تعلیل

قَامَ لِمُعَاوَنَتِهِ: برای کمک به او برخاست.

تعجب

لِلّهِ دَرُّهُ شَاعِراً: عجب شاعری!

زائد

إِنَّا لَرَاحِلُونَ: ما مسافریم.

به معنای «الی»

بِأَنَّ رَبَّکَ أَوحَی لَهَا: پروردگارت به او وحی کرد.

به معنای «عن»

وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا: کافران درباره مؤمنان گفتند.

به معنای «من»

نَحنُ لَکُم یَومَ القِیَامَةِ أَفضَلُ: ما روز قیامت از شما برتریم.

به معنای «بعد»

أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمسِ: پس از زوال خورشید، نماز را به پا دار.

به معنای «عند»

کَتَبتُهُ لِخَمسٍ خَلَونَ مِن رَبِیعِ الأَوَّلِ: هنگامی که پنج روز از ربیع‌الأوّل گذشته بود، آن را نوشتم.

به معنای «علی»

یَخِرُّونَ لِلأَذقَانِ: به روی چانه‌ها افتادند.

به معنای «فی»

وَ نَضَعُ مَوَازِینَ القِسطِ لِیَومِ القِیَامَةِ: ترازوهای عدالت را روز قیامت، برپا می‌کنیم.

 

 

 

مِن

ابتدای غایت

مِنَ الصَّبَاحِ اِلَی المَسَاءِ: از صبح تا شب.

تعلیل

مِمَّا خَطِیئَاتِهِم أُغرِقُوا: به خاطر گناهانشان غرق شدند.

تبعیض

مِنهُم مَن کَلَّمَ اللهُ: برخی از آنان با خداوند سخن گفته‌اند.

أَخَذَ مِنَ الدَّنَانِیرِ: مقداری از پولها را برداشت.

بدل

أَرَضِیتُم بِالحَیَاةِ الدُّنیَا مِنَ الآخِرَةِ؟ آیا به جای زندگی اخروی به زندگی دنیا راضی شده‌اید؟

تمییز

وَاللهُ یَعلَمُ المُفسِدَ مِنَ المُصلِحِ: خداوند تبهکار را از نیکوکار باز می‌شناسد.

بیان

خَاتَمٌ مِن ذَهَبٍ: انگشتری از طلا.

یُغضَی مِن مَهَابَتِهِ: از روی ترس، چشمانشان بسته می‌شود.

مَا یَفتَحِ اللهُ لِلنَّاسِ مِن رَحمَةٍ: رحمتی که از خدا بر مردم بگشاید.

زاید

هَل جَاءَکَ مِن أَحَدٍ؟ آیا کسی نزد تو آمد؟

به معنای «باء»

یَنظُرُونَ مِن طَرفٍ خَفِیٍّ: با نگاهی پنهان می‌نگرند.

به معنای «علی»

وَ نَصَرنَا مِنَ القَومِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا: او را بر گروهی که آیات ما را دروغ می‌پنداشتند پیروز کردیم.

به معنای «فی»

إذَا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِن یَومِ الجُمُعَةِ: چون نماز در روز جمعه سر داده شود.

 

 

 

الی

انتهای غایت

صَامَ اِلَی المَسَاءِ: تا شامگاه، روزه گرفت.

متعدی کردن

اِستَمَعَ اِلَیهِ: به او گوش داد.

رَغِبَ اِلَیهِ: مشتاق او شد.

به معنای «مع»

لا تَأکُلُوا أَموَالَهُم اِلَی أَموَالِکُم: اموال ایشان را با اموال خود نخورید.

 

 

 

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 59-65
[عبارت‌های عربی، در متن اصلی حرکت‌گذاری نشده‌اند]


 

http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi

  • مختار حسامی

از ویژگیهای زبان عربی این است که جمله‌های مختلف بی‌آنکه حرف ربطی آنها را به یکدیگر پیوند دهد در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و معنای جمله اصلی را توسعه می‌دهند. در زبان فارسی به جمله اصلی «پایه» و به جمله مکمل «پیرو» گفته می‌شود و مجموع جمله متشکل از پایه و پیرو، «جمله مرکب» نامیده می‌شود. می‌توان گفت که جمله پیرو همواره یکی از اجزاء جمله پایه را توصیف کرده، یا حالت آن را بیان می‌کند یا به طور کلی معنای آن را توسعه می‌بخشد. مترجم برای درک معنای متن مبدأ، باید جمله پایه را از جمله پیرو، تشخیص داده، با استفاده از حروف ربط مناسب در زبان فارسی، آنها را به یکدیگر پیوند دهد. حرف «که» با توجه به معانی گسترده‌ای که دارد، غالباً برای پیوند جمله‌های پایه و پیرو در زبان فارسی، مناسب است. به مثالهای زیر توجه کنید:

کَانَت هُنَاکَ عَوَامِلُ نَفسِیَّةٌ وَ سِیَاسِیَّةٌ مُتَدَاخِلَةٌ تَجعَلُ الوَقتَ غَیرَ مُنَاسِبٍ لِلحِوَارِ: عوامل روانی و سیاسی به هم پیوسته‌ای وجود داشت که باعث می‌شد زمان برای گفتگو مناسب نباشد.

إِنَّ اَحَداً مِنَّا لایُرِیدُ أَن یَرَی مُجتَمَعَهُ یَسِیرُ بِاتِّجَاهٍ یَتَحَرَّکُ المُجتَمَعُ الغَربِیُّ نَحوَهُ الیَومَ: هیچ یک از ما نمی‌خواهد جامعه‌اش به همان راهی برود که اکنون جامعه غربی به آن سو می‌رود.

رَأَیتُ الاُستَاذَ وَ هُوَ یُلقِی مُحَاضَرَةً فِی سَاحَةِ الکُلِّیَّةِ: استاد را دیدم که در حیاط دانشکده، سخنرانی می‌کرد.

تقدیم و تأخیر جمله‌ها

در جمله‌های حالیه و شرطیه و جمله‌هایی که به نوعی به جواب و مکمل نیاز دارند، مانند جمله‌ای که بعد از «رغم» قرار می‌گیرد، برای ارائه ترجمه‌ای روان، می‌توان توالی جمله‌ها در زبان مبدأ را رعایت نکرد و جمله پیرو را پیش از جمله پایه آورد.

معیار این تقدیم و تأخیر، عرف اهل زبان مقصد و افزایش میزان روانی و رسایی ترجمه است؛ به عبارت دیگر مترجم همواره باید به این نکته توجه داشته باشد که نثر ترجمه‌اش با معیارهای زبان مقصد، تطابق و همخوانی داشته باشد و روان و طبیعی به نظر برسد. در مثالهای زیر، توالی جمله‌های زبان عربی در ترجمه رعایت نشده است:

لا أَسمَحُ لِنَفسِی أَن اَعِیشَ عَلَی اِعَانَةٍ وَ أَنَا أَستَطِیعُ أَن أَعمَلَ: من که توانایی کار کردن را دارم به خودم اجازه نمی‌دهم که با کمک دیگران زندگی کنم.

اَلحُکُومَةُ الأمرِیکِیَّةُ وَ سِیَاسَاتُهَا الخَارِجِیَّةُ هِیَ سَبَبُ المَشَاکِلِ القَائِمَةِ بَینَ الوِلایَاتِ المُتَّحِدَةِ وَ دُوَلِ العَالَمِ الثَّالِثِ: تنها دلیل مشکلات و موانع موجود بین امریکا و کشورهای جهان سوم، دولت امریکا و سیاستهای خارجی آن است.

إِنَّ المُؤَسَّسَةَ العَسکَرِیَّةَ سَوفَ تُحتَرَمُ إِذَا لَم تَتَدَخَّل فِی السِّیَاسَةِ بِشَکلٍ مُبَاشِرٍ: اگر نظامیان، آشکارا در سیاست دخالت نکنند محترم خواهند بود.

 یُجِیدُ العَرَبِیَّةَ رُغمَ أَنَّهُ مَا سَافَرَ اِلَی البِلادِ العَرَبِیَّةِ قَطُّ: با آنکه هیچ‌گاه به کشورهای عربی مسافرت نکرده است، زبان عربی را بخوبی صحبت می‌کند.

شَعَرَ المُستَثمِرُونَ الأَجَانِبُ بِقَدرٍ مِنَ الثِّقَةِ فِی اِدَارَةِ البِلادِ فِی الوَقتِ الَّذِی أَصبَحَ جُهدُ الحُکُومَةِ مُرَکَّزاً عَلَی مَشَارِیعِ التَّنمِیَةِ وَ الاِنفِتَاحِ السِّیَاسِیِّ وَ الاِقتِصَادِیِّ: در شرایطی که تلاش دولت بر طرحهای توسعه وایجاد فضای باز سیاسی و اقتصادی کشور، متمرکز شده سرمایه گذاران خارجی نسبت به اداره کشور تا حدودی احساس اطمینان می‌کنند.

تقطیع جمله‌های بلند

در جمله‌های بلند و طولانی، تشخیص جمله پایه از پیرو و به عبارت دیگر تشخیص جمله معترضه از جمله اصلی، کلید درک مفهوم جمله و برگرداندن دقیق آن به زبان مقصد است. تا زمانی که مترجم نتواند جمله‌های معترضه را از جمله اصلی، تشخیص دهد و آنها را از یکدیگر تفکیک کند ترجمه صحیح و روانی نخواهد داشت. ساده‌ترین راه تشخیص جمله‌های معترضه این است که اگر از عبارت برداشته شوند، معنای جمله اصلی، کامل است:

إِنَّ الاِجتِمَاعَ الَّذِی وَصَفَهُ الرَّئِیسُ بِأَنَّهُ اِستِطلاعِیٌّّ کَانَ نَاجِحاً.

جمله اصلی: إِنَّ الاِجتِمَاعَ کَانَ نَاجِحاً.

جمله معترضه: وَصَفَ الرَّئِیسُ الاِجتِمَاعَ بِأَنَّهُ استِطلاعِیٌّ.

نشستی که رئیس جمهور آن را به منظور نظرسنجی توصیف کرد، موفقیت‌آمیز بود.

عَقَدَ الرَّئِیسُ السُّودَانِیُّ أَمسِ الثُّلاثاَءَ اَوَّلَ مُحَادَثَاتٍ لَهُ مَعَ تَحَالُفٍ لِلمُعَارَضَةِ أُنشِیءَ قَبلَ ثَمَانِی سَنَوَاتٍ.

جمله اصلی: عَقَدَ الرَّئِیسُ السُّودَانِیُّ أَمسِ الثُّلاثَاءَ اَوَّلَ مُحَادَثَاتٍ لَهُ مَعَ تَحَالُفٍ لِلمُعَارَضَةِ.

جمله معترضه: أنُشِیءَ تَحَالُفٌ لِلمُعَارَضَةِ قَبلَ ثَمَانِی سَنَوَاتٍ.

رئیس جمهور سودان دیروز، سه‌شنبه، نخستین دور مذاکرات خود را با ائتلاف مخالفان برگزار کرد. این ائتلاف هشت سال پیش شکل گرفته است.

در برخی از متون بویژه متون ادبی، جمله‌های طولانی و پیچیده از ویژگیهای نگارشی نویسنده و مربوط به سبک اوست. در این صورت، اگر رعایت سبک نویسنده برای مترجم در درجه اول اهمیت قرار دارد، مترجم برای رعایت سبک از تقطیع جمله اجتناب می‌ورزد و ساختار متن مبدأ را حفظ می‌کند؛ اما در بسیاری از متون از جمله متون خبری و گزارشی که نویسنده تنها برای رعایت ایجاز و اختصار از جمله‌های بلند استفاده می‌کند، تقطیع جمله متن مبدأ و تبدیل آن به دو یا سه جمله در زبان مقصد الزامی است؛ زیرا ترجمه جمله‌های طولانی و پیچیده از روانی و رسایی برخوردار نیست و خواننده در درک مفهوم آنها و مرتبط کردن عناصر جمله به یکدیگر دچار مشکل می‌شود. به طور کلی، مترجم نباید روانی و رسایی متن ترجمه را قربانی رعایت مرزبندی جملات متن اصلی کند:

مُنذُ مَطلَعِ العَامِ تَضغَطُ الوِلایَاتُ المُتَّحِدَةُ عَلَی سوِیسرَا وَاضِعَةِ مُعَاهَدَاتِ جنِیف الَّتِی تُنَظِّمُ قَوَانِینَ الحَربِ لِلاِعتِرَافِ دُوَلِیّاً بِنَجمَةِ دَاوُدَ شِعَارِ الکَیَانِ الصُّهیُونِیّ.

الف) از آغاز سال جاری، آمریکا سویس را تحت فشار قرار داده تا زمینه رسمیت بخشیدن به نشان رژیم صهیونیستی یعنی ستاره داود را فراهم کند.

ب) پیمانهای ژنو که قوانین جنگ را تنظیم می‌کند توسط کشور سویس وضع شده است.

فِی رِسَالَةٍ وَجَّهَهَا اِلَی سوِیسرَا المُکَلَّفَةِ وَضعَ اقتِرَاحَاتٍ بِشَأنِ هَذَا الشِّعَارِ، أَعلَنَ المَجلِسُ الدَّائِمُ لِلدُوَلِ الأَعضَاءِ فِی الجَامِعَةِ العَرَبِیَّةِ فِی جنِیف أَنَّهُ لَم یَتِمَّ التَّوَصُّلُ اِلَی اِجمَاعٍ فِی هَذَا الصَّدَدِ.

الف) شورای دائمی کشورهای عضو اتحادیه عرب در ژنو، در نامه‌ای که برای سویس فرستاد، اعلام کرد که در این زمینه هیچ‌گونه توافق قطعی حاصل نشده است.

ب) سویس، مسئول بررسی پیشنهادهای مربوط به این نشان است.

البته تغییر ساختار جمله متن اصلی نباید تغییری در معنای آن ایجاد کند؛ به عبارت دیگر توالی منطقی جملات باید حفظ شود؛ برای مثال به تقطیع این جمله توجه کنید:

إنّ التجمع یرید تعدیل أجزاء من الدستور بما فی ذلک الغاء قانون الأمن القومی.

الف) این مجمع خواستار آن شد که قانون امنیت ملی لغو گردد،

ب) و بخشهای دیگری از قانون اساسی نیز تعدیل شود.

مقصود اصلی جمله، تعدیل بخشهایی از قانون اساسی است که یکی از موارد آن لغو قانون امنیت ملی است؛ اما در ترجمه فوق، لغو قانون امنیت ملی برخلاف منطق جمله، برجسته شده و تعدیل بخشهای دیگر قانون اساسی در حاشیه قرار گرفته است.

تغییر زمان جمله

مترجمی که به رموز و سلیقه زبان مادری خود آشنایی کافی دارد، کمتر خود را به ساختارهای دستوری زبان مبدأ محدود می‌سازد و در بسیاری از موارد برای ارائه ترجمه‌ای روانتر و طبیعی‌تر، زمان جمله را با رعایت اصولی خاص تغییر می‌دهد تا رنگ و بوی زبان مبدأ را از نثر ترجمه‌اش بزداید. موارد تغییر زمان به دو بخش تقسیم می‌شود.

الف) تغییرات مربوط به ساختار

تغییر زمان مضارع به ماضی

1. پس از حروف نفی «لم» و «لمّا»: لَم یَرَکَ أَحَدٌ (کسی تو را ندیده است)، لَمَّا یَرَاکَ أَحَدٌ (هنوز کسی تو را ندیده است)؛

2. پس از «کان»: کَانَ یَرَاکَ أَحَدٌ (کسی تو را می‌دید)؛

3. همراه با ظرف زمان گذشته: فَلِمَ تَقتُلُونَ أَنبِیَاءَ اللهِ مِن قَبلُ؟ (چرا در گذشته، پیامبران خدا را می‌کشتید؟)؛

4. پس از «لو» شرط (غالباً): لَو یَنتَبِهُونَ اِلَی الشَّرحِ لَاستَفَادُوا (اگر به شرح توجه می‌کردند از آن بهره می‌گرفتند).

تغییر زمان ماضی به مضارع

1. پس از ادوات شرط: إِن‌شَاءَاللهُ أَکتُبُ رِسَالَةً (اگر خدا بخواهد نامه‌ای می‌نویسم)؛

2. پس از «ما»ی مصدریه ظرفیه: أَتَعَلَّمُ مَادُمتُ حَیّاً (تا زنده‌ام دانش می‌اندوزم)؛

3. در مقام دعا یا نفرین: وَ مَا لَقِیتُم مَا بَقِیتُم ضَرّاً (تا زنده‌اید زیانی نبینید)، قَبَّحَ اللهُ وَجهَهُ (خداوند روسیاهش کند)؛

4. پس از قسم منفی: وَ حَیَاتِی لا نَکَثتُ عَهدِی (به جانم سوگند که پیمانم را نخواهم شکست).

ب) تغییرات مربوط به سیاق

برای تعیین زمان جمله، پیروی از زمان جمله متن مبدأ همیشه کارساز و مناسب نیست. حتی پیروی کامل از ساختهای دستوری زبان مبدأ، بویژه زمان افعال، نه تنها به ساختار زبان فارسی صدمه می‌زند، موجب فهم نادرست مفهوم می‌شود یا لااقل نثر ترجمه را غیرطبیعی یا مبهم جلوه می‌دهد. تغییر زمان در سطح ساختار جمله زبان مبدأ، هرچند ضروری است، کافی نیست و مترجم گاه باید با توجه به سیاق کلام و در نظر گرفتن عرف اهل زبان مقصد تغییراتی در زمان افعال ایجاد کند. سیاق کلام به معنای چگونگی بیان مفهوم مورد نظر در موقعیتهای مختلف با توجه به نوع متن است. این تغییرات چندان قانونمند و کلیشه‌ای نیستند و در بسیاری از موارد، معیار این تغییرات «ذوق سلیم» است. آشنایی کافی با زبان مقصد از رهگذر مطالعه کتب و مجلات در زمینه موضوعات مختلف و درک رموز و شیوه‌های بیان و نگارش تنها راه دستیابی به ذوق سلیم است. به طور کلی در زمینه تغییر زمان افعال، رعایت دو اصل الزامی است:

الف) برگرداندن دقیق زمان افعال متن مبدأ، در همه جا ضروری نیست و در مجموع، رعایت معنا مهمتر از رعایت ساخت دستوری است.

ب) در انتخاب زمان جمله‌های متن ترجمه، آشنا و متداول بودن زمان جمله و قابل فهم بودن آن ضروری است. به برخی از موارد تغییر زمان فعل با توجه به سیاق کلام، اشاره می‌کنیم:

1. زمان افعال در جمله پیرو باید با زمان جمله پایه، متناسب و هماهنگ باشد؛ برای مثال اگر فعل جمله پایه، ماضی و فعل جمله پیرو، مضارع است، زمان جمله پیرو را ماضی استمراری یا ساده یا بعید انتخاب می‌کنیم:

رَأَیتُ السَّیاَّراَتِ تَمُرُّ عَلَی البِنَایَةِ: ماشینها را دیدم که از جلوی ساختمان می‌گذشتند.

وَ قَد تَدَاوَلَ فِی هَذَا الاِجتِمَاعِ الَّذِی تَرأَسُهُ الجُمهُورِیَّةُ الاِسلامِیَّةُ الاِیرَانِیَّةُ فِی قَاعَةِ المُؤتَمَرَاتِ بِمَقَرِّ مُنَظَّمَةِ المُؤتَمَرِ الاِسلامِیِّ فِی جَدَّةَ، جَدوَلُ الأَعمَالِ: در این نشست که جمهوری اسلامی ایران ریاست آن را به عهده داشت و در سالن کنفرانسهای سازمان کنفرانس اسلامی شهر جده برگزار شد، دستور کار کنفرانس مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.

بََدَأَ العَامُ الدِّرَاسِیُّ وَ ذَهَبَ رِضَا کَغَیرِهِ مِنَ الطُّلَّابِ اِلَی المَدرَسَةِ وَ هُوَ یَحمِلُ حَقِیبَتَهُ المَدرَسِیَّةَ: سال تحصیلی آغاز شد و رضا که کیف مدرسه‌اش را برداشته بود مانند دیگر دانش‌آموزان به مدرسه رفت.

2. در متنهای گذشته گزارشی و داستانی که حوادث گذشته را روایت می‌کند، ماضی ساده می‌تواند به زمانهایی نظیر ماضی استمراری یا نقلی یا بعید دلالت کند:

شَهِدَت مِصرُ مُوَاجَهَاتٍ عَدِیدَةً بَینَ المَجمُوعَاتِ المُسَلَّحَةِ وَ قُوَّاتِ الأَمنِ: مصر شاهد درگیریهای متهددی بین گروههای مسلح و نیروهای امنیتی بوده است.

3. در متون تحلیلی که حادثه یا مجموعه‌ای از حوادث را تحلیل می‌کند، اگر حادثه یا رویدادی خاص به فاصله زمانی کوتاهی محدود نباشد، بلکه برهه‌ای از زمان را فراگیرد و تغییر و تحول آن به زمانی نسبتاً طولانی نیازمند باشد، فعل ماضی ساده را به ماضی نقلی ترجمه می‌کنیم:

اَلوَضعُ فِی الشَّرقِ الأَوسَطِ اِستَحوَذَ بِشَکلٍ عَامٍ عَلَی اِهتِمَامَاتِ السِّیُاسِیِّینَ: اوضاع خاورمیانه به طور کلی، مورد توجه و عنایت سیاتمداران قرار گرفته است.

4. در جمله‌هایی که علاوه بر فعل ماضی، قرینه لفظی بر انجام شدن فعل در زمان گذشته وجود دارد ماضی ساده را به ماضی بعید ترجمه می‌کنیم:

فِی وَقتٍ سَابِقٍ أَجرَی الرَّئِیسُ السُّودَانِیُّ مُحَادَثَاتٍ مَعَ الرَّئیسِ الاِرِیتیرِی: پیشتر رئیس جمهور سودان گفتگوهایی را با رئیس جمهور اریتره انجام داده بود.

5. وقتی فعل بر وقوع امری حتمی و تردیدناپذیر دلالت کند، زمان ماضی را به مضارع ترجمه می‌کنیم:

وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ: آنگاه که در «صور» دمیده شود.

6. زمانی که جمله بیانگر قانونی کلی و تغییرناپذیر باشد، زمان ماضی به مضارع تغییر می‌یابد:

إِنَّ اللهَ کَانَ عَلِیماً: خداوند داناست.

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 50-56

[عبارت‌های عربی، در متن اصلی حرکت گذاری نشده‌اند]

 

http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi

  • مختار حسامی

برای هر کلمه در زبان مبدأ، معمولاً چند معادل در زبان مقصد وجود دارد. انتخاب معادل از میان توده مترادفهایی که به ذهن مترجم می‌آید یا فرهنگ لغت آنها را در اختیار او می‌گذارد، یکی از مشکلاتی است که مترجمان تازه‌کار با آن روبرو هستند؛ به عبارت دیگر مترجم برای انتخاب معادل مناسب از میان چند کلمه یا عبارت مترادف، چه  عواملی را باید در نظر بگیرد؟

از آنجا که زبان فارسی به دلیل تحولات تاریخی، علاوه بر کلمات فارسی میانه، تحت تأثیر زبانهایی چون عربی، ترکی، مغولی و ... قرار گرفته، از نظر کلمات مترادف و هم‌معنا، غنی و پربار شده است. کلمات و عبارات مترادف، هر یک ویژگی خاصی دارد و نمی‌توان به دلیل اینکه یک کلمه به فارسی میانه تعلق دارد از دیگر مترادفهای آن چشم‌پوشی کرد و آنها را به کار نبرد؛ برای مثال، درفش، پرچم، بیرق و علم چهار کلمه مترادف هستند که اولی، فارسی اصیل و دومی، مغولی و سومی، ترکی و چهارمی، عربی است. ما نمی‌توانیم به اعتبار اینکه در میان این چهار کلمه، فقط درفش فارسی اصیل است همواره در نوشته‌هایمان از آن استفاده کنیم. چرا که سه کلمه دیگر در دوره‌های تاریخی مختلفی وارد زبان فارسی شده و به صورت جزء اصلی و طبیعی این زبان در آمده‌اند. هر یک از این کلمات در موقعیتهای مختلفی به کار می‌روند و بخشی از نیاز زبان را تأمین می‌کنند؛ برای مثال در ترکیبهای «پرچم ایران» و «علم حضرت عباس» نمی‌توان از «درفش» استفاده کرد؛ بنابراین بسیاری از کلمات و عباراتی که به ظاهر مترادفند، از جهاتی با یکدیگر متفاوتند. مهمترین این تفاوتها عبارتند از:

1. کلمات و عبارات مترادف ممکن است از نظر گونه زبانی متفاوت باشند؛ برای مثال «همسر»، «شوهر» و «آقا» از نظر معنایی شبیه یکدیگرند، اما به لحاظ گونه زبانی متفاوتند. «گونه» به شکلهایی از زبان گفته می‌شود که هر کدام در جا و موقعیت معینی به کار می‌روند و بخشی از نیاز زبان را تأمین می‌کنند؛ مثلاً یک کارمند با رئیس اداره‌اش از یک گونه زبانی استفاده می‌کند و در جمع همکاران خود از گونه دیگر. همین کارمند در میان جمع خانواده خود گونه زبانی سومی را به کار می‌گیرد که کاملاً با دو گونه دیگر متفاوت است. پس ما در هر موقعیت با گونه زبانی مختص به همان موقعیت، سخن می‌گوییم که در علم بلاغت به آن «مقتضای حال» گفته می‌شود. «همسر» وابسته به گونه رسمی و «شوهر» محاوره‌ای و «آقا» عامیانه است. در مثالی محدودتر می‌توان به کلمات «صبح»، «بامداد»، «سپیده‌دم» و «پگاه» اشاره کرد که بتدریج، رسمی‌تر و ادبی‌تر شده‌اند. کلمه «صبح» در گونه‌های محاوره‌ای و عادی و رسمی، مشترک است. به این معنا که با انتخاب کلمه همنشین، موقعیت آن تغییر می‌کند؛ برای مثال اگر در کنار «دلپذیر» یا «دل‌انگیز» قرار گیرد به گونه رسمی و ادبی تعلق خواهد داشت.

گونه‌های مختلف زبانی به اداری، رسمی، عادی، محاوره‌ای، عامیانه، تقسیم می‌شود. به این مثالها توجه کنید:

کاملاً اداری: هر کس در این مکان زباله بریزد، تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.

اداری: ریختن زباله در این مکان اکیداً ممنوع است.

رسمی: لطفاً از ریختن زباله در این مکان خودداری کنید.

عادی: در این مکان زباله نریزید.

محاوره‌ای: شهر ما خانه ماست، زباله نریزید.

عامیانه: اینجا آشغالدانی نیست.

در تقسیم‌بندی کلی‌تر می‌توان گونه‌های زبانی را به «رسمی»، «عادی» و «محاوره‌ای» تقسیم کرد که گونه‌های اداری و ادبی، زیر مجموعه «رسمی» و گونه عامیانه، زیر مجموعه «محاوره‌ای» قرار می‌گیرد. این سخن درباره جملات و عبارات و ساختهای نحوی نیز صادق است؛ به عبارت دیگر جمله‌ها و ساختهای نحوی، همچون حلقه‌های زنجیر به یکدیگر متصل هستند و باید هماهنگ و متناسب انتخاب شوند. تغییر و جابجایی این اجزاء موجب ناهماهنگی و ناهمگونی متن می‌شود و انسجام بافت متن را از بین می‌برد. به این جمله‌ها نگاه کنید:

الف) نخست به سخنانش گوش سپردم و آنگاه چون ابر بهاری گریستم.

ب) ابتدا به سخنانش گوش دادم و سپس بشدت گریه کردم.

ج) اول، حرفهایش را شنیدم و بعد زدم زیر گریه. آن هم چه گریه‌ای.

این سه جمله به سه گونه زبانی «رسمی»، «عادی» و «محاوره‌ای» تعلق دارد و تفکیک نکردن موقعیت آنها باعث عدم هماهنگی در اجزاء متن می‌شود.

2. برخی از مترادفها به لحاظ معنایی یکسانند، اما از نظر بار عاطفی، متفاوتند. به این معنا که برخی از کلمات مثبت هستند و به مدح و ستایش گرایش دارند و برخی دیگر بار منفی داشته و مذمت و نکوهش را به همراه می‌آورند. کلماتی نیز هستند که حامل هیچ بار عاطفی نبوده و خنثی می‌باشند؛ برای مثال کلمه‌های اقتصادی و خسیس را در نظر بگیرید. «اقتصادی» کلمه‌ای مثبت است و حسابگری را در ذهن، تداعی می‌کند؛ اما «خسیس» بار منفی داشته و معنای خودخواهی و بخل را به همراه دارد. مترجم باید با توجه به سیاق کلام، بار عاطفی کلمات را در نظر بگیرد و یکی از مترادفها را انتخاب کند. گونه زبانی و بار عاطفی کلمات در عبارتهای زیر، بررسی شده است:

درگذشت (توفّی): عادی – خنثی

فوت کرد (وافَته المَنِیَّة): محاوره‌ای – مثبت

مُرد (مات): عامیانه – خنثی

عمرش را به شما داد (تعیش أنت): محاوره‌ای – مثبت

به رحمت ایزدی پیوست (فی رحاب الله): رسمی اداری – مثبت

دار فانی را وداع گفت (ودّع الدنیا الفانیة، انتقل الی دار البقاء): رسمی اداری – مثبت

دعوت حق را لبیک گفت (قضی نحبه): رسمی مذهبی – احترام‌آمیز

به ملکوت اعلی پیوست (التحق بالرفیق الأعلی): رسمی مذهبی – بسیار احترام‌آمیز

روی در نقاب خاک کشید (واراه التراب): رسمی شاعرانه – احترام‌آمیز

جان به جان‌آفرین تسلیم کرد (فاضت روحه الزکیة): رسمی ادبی – مثبت

به هلاکت رسید (لقی مصرعه، لقی حتفه): رسمی – منفی

به درک واصل شد (هلک): محاوره‌ای – توهین‌آمیز

برای اعلام خبر کشته شدن اشرار و قاچاقچیان از «به هلاکت رسیدند» استفاده می‌کنیم، اما برای اعلام درگذشت نویسنده‌ای مشهور «روی در نقاب خاک کشید» و برای کارمند عادی یک اداره «به رحمت ایزدی پیوست» را به کار می‌بریم.

ممکن است در زبان مبدأ، تنوع تعبیرها به اندازه زبان مقصد نباشد یا حتی برای همه این معادلها فقط از یک کلمه استفاده شود. مترجم در معادل‌یابی برای چنین کلماتی باید ویژگیهای فرهنگی و استعمال اهل زبان مقصد را در نظر بگیرد و معادل مناسب را برگزیند. بدون رعایت این ویژگیها، متن ترجمه مضحک، مسخره و گاه توهین‌آمیز خواهد شد.

3. کلمات مترادف از نظر شمول معنایی با یکدیگر تفاوت دارند. به این معنا که مجموعه چند کلمه مترادف، در حقیقت به نوعی طبقه‌بندی شده هستند. در بررسی دو کلمه فرش و قالی درمی‌یابیم که «فرش» معنای گسترده‌تری از «قالی» دارد؛ زیرا در جمله «او یک فرش خرید» می‌توانیم از قالی نیز استفاده کنیم، اما در جمله «کف اتاق را با حصیر، فرش کرد» نمی‌توان قالی را به کار برد. «استعداد» و «آمادگی» نیز دو کلمه هم معنا هستند، اما استعداد معانی گسترده‌تری را شامل می‌شود و در ترکیب «استعداد هنری» نمی‌توان از آمادگی استفاده کرد.

4. برخی از کلمات مترادف، از نظر معنایی یکسانند، اما نمی‌توان آنها را جایگزین یکدیگر کرد؛ زیرا کلمات همنشین آنها متفاوتند؛ برای مثال صفتهای «کهنسال»، «پیر»، «مزمن» و «فرسوده» بیانگر یک معنا هستند، اما هر یک با موصوفی خاص به کار می‌روند. کهنسال برای درخت، پیر برای انسان، مزمن برای بیماری و فرسوده برای اشیاء به کار می‌رود.

5. مترادفها از نظر شدت و ضعف معنا متفاوتند و از این نظر می‌توان آنها را از یکدیگر تفکیک کرد. کلمات مترادف «مناسب» (الملائم)، «مطلوب» (المنشود)، «خوب» (الجیّد)، «ایدئال» (المرجوّ)، «آرمانی» (المثالی) را در نظر بگیرید و به این نکته توجه کنید که چگونه معنا به شکل تدریجی در آنها تأکید شده و شدت یافته است. مترجم برای انتخاب معادل از میان کلمات مترادف باید میزان شدت و ضعف معنا را در این کلمات در نظر بگیرد و با توجه به مقتضای جمله معادل مناسب را پیدا کند. در مثالهای زیر معنا بتدریج شده یافته است:

بد، شرور، پلید: (سیّء، شرّیر، خبیث)؛

کشمکش، نزاع، مبارزه، درگیری، ستیز، جنگ، نبرد: (المشادّة، النزاع، الکفاح، الصراع، المناوشة الحرب، المعرکة).

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 44-48

 

http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi


  • مختار حسامی

ترجمه خوب ترجمه‌ای است که بتواند همان تأثیر متن اصلی را در خواننده بگذارد. برای انتقال این تأثیر، رعایت سبک و اسلوب نویسنده اهمیت زیادی دارد؛ اما هدف همه متنها تأثیر گذاشتن بر خواننده نیست. هدف یک متن فلسفی یا حقوقی، انتقال معنا و هدف یک متن خبری یا گزارشی، اطلاع‌رسانی به خواننده است؛ بنابراین مترجم باید نخست انواع متن را بشناسد و بر اساس نقش خاصی که متن دارد، زبان آن را برای ترجمه بیابد. از سوی دیگر باید به این نکته توجه داشته باشد که نویسنده از چه لحن و زبانی برای انتقال این تأثیر یا اطلاع سود جسته است. وانگهی مترجم باید این موضوع را در نظر بگیرد که مخاطبان ترجمه او چه کسانی هستند و سطح دانش و اطلاعات زبانی آنان چگونه است؛ به عبارت دیگر مترجم نخست باید بداند نویسنده چه گفته و چگونه گفته و برای چه کسانی گفته است؟ پاسخ پرسش اول به شناخت نوع متن و پرسش دوم به شناخت لحن و زبان نویسنده و پرسش سوم به شناخت مخاطب باز می‌گردد. در نظر گرفتن این عناصر و انعکاس دادن آنها در متن به معنای رعایت سبک و اسلوب و شیوه نگارش نویسنده از سوی مترجم است.

الف) نوع متن

در درس انواع متن، با متنهای مختلف و ویژگیهای آنها آشنا شدید. در اینجا برای تعیین زبان متن ترجمه، انواع مختلف متن را از زاویه دیگر به دو نوع کلی یعنی متن علمی و متن ادبی، تقسیم می‌کنیم.

در متن علمی، هر کلمه‌ای در معنای روشن حقیقی خود به کار می‌رود. نوشته عملی، صریح، دقیق، گویا و بی‌ابهام است و آرایه‌های ادبی در آن دیده نمی‌شود؛ زیرا متن علمی صرفاً برای انتقال مستقیم مفاهیم دقیق علمی نوشته می‌شود. در نوشته‌های علمی، مطالب به گونه‌ای بیان می‌شود که خواننده بدون آنکه در کلمات تأمل کند، مقصود را دریابد؛ بنابراین در متن علمی نباید از کلمه‌ای استفاده شود که خواننده برداشتهای متفاوتی از آن داشته باشد.

اما در نوشته‌های ادبی سعی می‌شود خواننده، روابط و مناسبات ظریف میان الفاظ را دریابد؛ به عبارت دیگر از زبان برای زیبایی‌آفرینی استفاده می‌شود. در متن ادبی، چند پهلو نوشتن، به طوری که بتوان از هر کلمه برداشتهای متفاوتی کرد، به زیبایی متن می‌افزاید؛ همان‌طور که برای توصیف و تصویر معانی ذهنی و بیان عواطف و احساسات درونی از آرایه‌های ادبی استفاده می‌‌شود؛ بنابراین متن ادبی، تنها مراد و مقصود نویسنده را نمی‌رساند، بلکه می‌کوشد بر رفتار مخاطب تأثیر بگذارد و حتی او را به واکنش وادارد و با خود همراه و همدل سازد.

بیان علمی یک رویداد با توصیف ادبی آن رویداد بسیار متفاوت است و از نظر واژگان و ساختهای دستوری و کاربردهای معنایی تفاوتهای آشکاری دارد. هیچ دلیلی وجود ندارد که نویسنده یک متن علمی را از به کار بردن «بوسه خورشید بر بیشه و ساحل» برای بیان طلوع آفتاب منع کند، جز اینکه این تعبیر در بافت یک متن علمی نامأنوس است.

بنابراین مترجم، نخست باید نوع علمی یا ادبی بودن متن زبان مبدأ را تشخیص دهد تا بتواند نوع متن ترجمه‌اش را متناسب با آن انتخاب کند.

ب) زبان متن

در زبان فارسی، نثر بیهقی، ابن سینا، بیرونی و ناصر خسرو با نثر جمالزاده، بزرگ علوی و جلال آل احمد تفاوتهای اساسی دارد. در زبان عربی نیز آثار ابن مقفّع، جاحظ، ابن اثیر و حریری از متون کهن به شمار می‌آید و آثار منفلوطی، طه حسین و محمود تیمور ویژگیهای متون معاصر را دارد.

متون کهن از نظر دایره واژگانی و کاربرد کلمات و اصطلاحات و ساختمان دستوری، تفاوتهای زیادی با متون معاصر دارد. در متون کهن، کلمات و تعابیری به کار می‌رفته که در زبان معاصر، متروک شده و یا بندرت از آنها استفاده می‌شود. وانگهی استفاده از کلمات هماهنگ و موزون (سجع) رواج زیادی در متون کهن داشته که هم‌اکنون منسوخ شده است. کاربرد گسترده ضمایر بویژه ضمیر غایب در متون کهن نیز از ویژگیهای دستوری این متون به شمار می‌آید. به طوری که در یک سطر از چندین ضمیر استفاده می‌شده که گاه پیدا کردن مرجع این ضمایر با دشواریهایی همراه بوده است. دلیل چنین کاربردی را می‌توان محدود بودن مخاطبان این متون دانست و اینکه نگارش متن بر پایه ایجاز و اختصار، استوار بوده است. به این متن که از کتاب مقامات حریری انتخاب شده توجه کنید (در ترجمه اول، زبان متن در نثر ترجمه حفظ شده و ترجمه دوم، ارتباطی و به زبان فارسی معاصر است):

فقلت له: ما أغزر وبلک! فقال: والشرط أملک. فنفحته بالدینار الثانی و قلت له: عوّذهما بالمثانی. فالقاه فی فمه و قرنه بتوأمه و انکفأ بحمد مغداه و یمدح النادی و نداه. قال الحارث بن همّام: فناجانی قلبی بأنّه ابوزید و أنّ تعارجه لکید. فاستعدتُه. «مقامة دیناریة»

ترجمه اول

او را گفتم: چه سنگین است بارانت و او گفت: شرط به جای باید آورد همی. پس دیناری دیگر به او بداده و گفتمش: دینارها به فاتحة‌الکتاب، تعویذ کن. پس آن در دهان افکند و به همزادش قرین کرد. و همچنان که باز می‌گشت طالع آن روز می‌ستود و به مدح انجمن و عطای آن زبان می‌گشود. حارث بن همام چنین گفت: دلم گواهی داد که او ابوزید است و لنگ رفتنش از بهر کیدست. پس خواستمش تا بازگردد به حال نخست.

ترجمه دوم

به او گفتم: عجب طبع روانی! و او پاسخ داد: عمل کردن به شرط مهمتر است. یک دینار دیگر به او دادم و گفتم: بر این دو دینار سوره فاتحه بخوان تا از کف نرود. آن را در دهانش انداخت و در کنار دینار قبلی نهاد و در همان حال که طالع آن روز را ستایش می‌کرد و از این محفل و پولی که به دست آورده بود شادمان بود، بازگشت. حارث بن همام می‌گوید: به دلم گذشت که او ابوزید است و به دروغ خود را لنگ نشان داده است. پس از او خواستم که مثل آدمهای سالم راه برود.

اما در مقابل، متون معاصر بر مبنای شرح، توضیح و تبیین است و معمولاً پیچیدگیهای دستوری و واژگانی در آنها به چشم نمی‌خورد؛ زیرا برای مخاطبان وسیع و گسترده‌ای نوشته می‌شود؛ به عبارت دیگر کلمات و اصطلاحات متون کهن، محدود و ساختمان دستوری آن پیچیده و گسترده است؛ اما در متون معاصر، دستور زبان، محدود و ساختمان آن ساده بوده و تحت تأثیر ترجمه از زبانهای اروپایی، عناصر دستوری تازه‌ای وارد زبان شده است. از سوی دیگر، دایره واژگان و اصطلاحات بر اثر تأثیرپذیری از سایر زبانها، گسترش یافته است.

پیدایش زبانی خاص به نام زبان روزنامه یا خبر و ترجمه آثار و کتب غربی و سروکار یافتن اهل قلم با مخاطبان عام و مردم کوچه و بازار که زبان پیچیده مخلق کهن و نثر مکلف آن را نمی‌فهمند، از مهمترین دلایل ساده شدن زبان است. این عوامل باعث شد اصطلاحات، تعبیرات، تشبیهات و استعارات پیچیده‌ای که فقط ادبا و منشیان درباری آنها را به کار می‌بردند، منسوخ شده و زبان بسادگی گراید.

مترجم، پیش از ترجمه متن، باید تعیین کند که زبان متن مبدأ به چه دوره‌ای اختصاص دارد. آیا متن زبان مبدأ جزء متون کهن به شمار می‌آید یا از متون معاصر است؟ مترجمی که کتاب تاریخ طبری یا بخشی از آن را ترجمه می‌کند باید این متن را به گونه‌ای ترجمه کند که این احساس را در خواننده به وجود آورد که یک متن کهن را می‌خواند.

ج) لحن نویسنده

نویسنده هر متن لحن خاصی دارد که متناسب با خصوصیات اخلاقی اوست، زیرا سبک نگارش و لحن هر نویسنده به طبع و روحیه وی بستگی دارد؛ برای مثال در حوزه زبان و ادبیات معاصر فارسی، باستانی پاریزی نویسنده‌ای شوخ و بذله گو و خوش طبع و خوش بیان است؛ اما استاد مطهری نویسنده‌ای جدی است که در نوشته‌هایش از طنز و شوخی و فکاهی استفاده نمی‌کند و همواره با استدلالهای مکرر و زبانی عملی سعی در اثبات اصول و ارزشهای دینی و اخلاقی دارد. جلال آل احمد نویسنده‌ای شیرین زبان است، اما در نوشته‌هایش از نیش زدن و طنز و تمسخر دریغ نکرده است. نگاه او انتقادی و دقیق و توصیف‌گر است و تمام زوایای موضوع را بدقت موشکافی می‌کند. دکتر شریعتی طبعی حساس و شاعرانه داشته و نوشته‌هایش سراسر احساس است و با آوردن کلمات و عبارات مترادف و تتابع اضافات و استفاده از تعابیر ادبی تلاش می‌کند در روح خواننده تأثیر بگذارد. البته این نوشته‌های سرتاپا احساس از استدلالهای منطقی و حکایتهای تاریخی تهی نیست.

ویژگیهای روحی و فکری و ذوق و طبع نویسندگان در نوشته‌هایشان نیز انعکاس می‌یابد.

در ادبیات عرب نیز نوشته‌های صلاح السعدنی مملو از شوخ‌طبعی و طنز و شیرین‌زبانی است، اما اگر آثار عباس محمود العقاد و احمد امین را بخوانید می‌بینید که اندک لحن شوخی یا مسخرگی یا شیرین‌زبانی و طنزگویی در گفتار و قلمشان نیست و عین مطلب مورد نظرشان را خشک و بی‌پیرایه روی کاغذ آورده‌اند. نثر جبران خلیل جبران سرشار از احساس شاعرانه و طبع لطیف است. طبع حساس و برخورد عاطفی‌اش با حوادث و مسائل، در نوشته‌هایش پیداست. نوشته‌های جبران آنقدر از تصاویر بیانی و استعاره‌های زیبا و جذاب سرشار است که نوشته‌های او را به پرده‌های نقاشی، مانند کرده است.

مترجم موفق آن است که بتواند در ترجمه‌اش لحن نویسنده را حفظ کند و لحن نوشته‌اش در ترجمه اثری از توفیق الحکیم با لحن نثر ترجمه آثار میخائیل نعیمه یا جبران خلیل جبران متفاوت باشد.

د) مخاطب

عامل تعیین کننده در انتخاب شیوه نگارش متن و دایره واژگانی، مخاطب ترجمه است. مترجم در هر متن، مخاطبی را در نظر دارد و متن را برای او ترجمه می‌کند. اگر مخاطب متن را درک نکند یا در این زمینه با دشواریهایی روبرو شود مترجم به هدف خود دست نیافته و نتوانسته با خواننده ارتباط برقرار کند. مترجم باید میزان توانایی خواننده در درک متن و سطح اطلاعات نحوی و واژگانی او را بداند تا بتواند او را جذب کرده و وادار سازد تا خواندن متن را به پایان ببرد. متن ترجمه مانند جاده‌ای است که خواننده یا مخاطب ترجمه بر آن گام می‌زند. اگر متن، هموار و بدون دشواری باشد، خواننده بسرعت و سهولت آن را به پایان می‌رساند؛ اما اگر متن ترجمه دارای جمله‌های طولانی و پیچیده و نامفهوم و کلمات دشوار باشد، مانند جاده‌ای سنگلاخ است که در فواصل مختلف، گودال یا مانعی بر سر راه او سبز می‌شود. بی‌گمان خواننده چنین ترجمه‌ای خیلی زود خسته شده و از پیمودن باقیمانده راه صرف نظر می‌کند؛ بنابراین مترجم هنگام ویرایش متن ترجمه باید با آگاهی از سطح دانش و میزان حوصله خواننده خود را جای او بگذارد و اگر خودش متن را می‌فهمد انتظار فهمیدن آن را از خواننده داشته باشد.

رعایت شیوه بیان و سبک نویسنده، تابعی از رعایت سطح دانش و ادراک مخاطب ترجمه است. به این معنا که ممکن است مترجم بخواهد متنی کهن را برای مخاطبان عام به شکلی ساده و به نثر معاصر ترجمه کند، یا آنکه بخواهد متنی علمی و تخصصی را به زبان ساده برای نوجوانان ترجمه کند، در این صورت رعایت سبک و زبان نویسنده به شکلی که پیشتر گفتیم ضرورتی ندارد؛ برای مثال ترجمه متون مذهبی و معارف اسلامی معمولاً به انگیزه آشنایی نسل جوان با این متون صورت می‌گیرد، و با توجه به اینکه این متون، بویژه کتابهای تفسیری و کلامی و روایی، به زبان عربی سده‌های پیش نوشته شده و از نظر شیوه بیان غالباً نثری رسمی و فاخر دارد، رعایت زبان و سبک این گونه متون نه تنها ضروری نیست بلکه چنین متونی باید به زبان ساده ترجمه شود تا برای همه اقشار جامعه قابل فهم باشد. در ترجمه این متون، مخاطب نقش اصلی را ایفا می‌کند و میزان دانش و آگاهی او باید مد نظر مترجم قرار گیرد. مخاطبان ترجمه به دو گروه تقسیم می‌شوند:

1. مخاطب خاص. مخاطب خاص، محدوده گسترده‌ای را شامل می‌شود، اما دو گونه از مخاطبان خاص، عینی‌تر به نظر می‌آیند:

الف) اهل قلم و تحصیلکردگان. در متنی که برای این گونه مخاطبان ترجمه می‌شود، ساده‌نویسی و تأکید بر شرح و توضیح مفاهیم ضرورتی ندارد و به توضیح اصطلاحات، تعابیر و اشارات نیازی نیست و اصطلاحاتی چون «قیاس مع الفارق»، «اسب تروا»، «حدیث متواتر» و «استقراء» در متن دیده می‌شود. الگوهای بیانی و ادبی همچون تعابیر تشبیهی، استعاری و کنایی و مجازگوییها در متن ترجمه انعکاس می‌یابد. البته این دسته از مخاطبان را نیز می‌توان به گروههای مختلفی تقسیم کرد؛ برای مثال اگر مترجم، شعری از «بدر شاکر السیّاب» را تنها به منظور انتقال پیام اصلی شعر برای عموم علاقه‌مندان شعر معاصر عربی ترجمه می‌کند، می‌تواند زبان مجاز و استعاره و به طور کلی الگوهای ادبی شعر را در ترجمه منعکس نکند و برخی از صور بیانی را نادیده بگیرد؛ اما اگر هدف از ترجمه چنین شعری شناساندن شاعر و ویژگی‌های بیانی وی و انتقال دقیق تأثیر ادبی بر اهل ادب زبان مقصد باشد، نادیده گرفتن صورتهای بیانی و زبان مجاز و استعاره شعر به معنای عدم رعایت امانت و تحریف معنا و مخدوش بودن ترجمه خواهد بود.

اگر مخاطبان این ترجمه دانشجویان ادبیات عربی باشند، مترجم باید علاوه بر رعایت دقیق الگوهای بیانی، اصل عربی تعابیر مجازی و استعاری را در پانوشت بیاورد تا خواننده، علاوه بر دریافت معنا و پیام، فضایی برای تجربه، مقایسه و قضاوت درباره ترجمه داشته باشد.

می‌توان گفت مخاطبان فصلنامه‌های دانشگاهی و ماهنامه‌های ادبی، تحصیلکردگان و اهل قلم هستند و مقاله‌ای که برای چاپ در چنین نشریاتی ترجمه می‌شود، لزوماً باید چنین مخاطبانی را مد نظر قرار دهد.

ب) کودکان و نوجوانان. مترجمی که برای کودک یا نوجوان ترجمه می‌کند، علاوه بر رعایت ویژگیهای ساده‌نویسی، باید از دایره واژگانی محدودی استفاده کند و اصطلاحات را در متن، توضیح دهد. اگر هدف ترجمه آن است که در مخاطب، تأثیر گذارد پس طبیعی است که ترجمه برای کودک و نوجوان باید به زبانی صورت بگیرد که برای چنین مخاطبی آشنا و ملموس باشد. زبانی شبیه به زبان تألیف ادبیات کودک و نوجوان.

2. مخاطبان عام. در متونی که برای عموم مخاطبان ترجمه می‌شود، باید سطح متوسط اطلاع و آگاهی در نظر گرفته شود. نوشته‌های مطبوعاتی، کتابهای اطلاعاتی، گزارشها، آگهیهای تبلیغاتی و تجاری، مخاطبان عام را در نظر می‌گیرند. متنی علمی که برای مخاطبان عام، ترجمه می‌شود و شیوه ترجمه آن ارتباطی است باید ساده و بی‌تکلف نوشته شود. ویژگیهای یک متن ساده از این قرار است:

1. زبان متن، صمیمی و نزدیک به زبان گفتار است. وقتی زبان نگارش به زبان گفتار نزدیک شود، روح و تحرک بیشتری می‌یابد؛

2. جمله‌ها کوتاه و روان هستند. هرچه جمله‌ها کوتاهتر باشند، مفهوم را زودتر و بهتر می‌رسانند؛

3. کلمه‌ها و عبارتهای دشوار در آن نیست و بی‌دلیل به مطالب، شاخ و برگ داده نمی‌شود؛

4. عبارتها و کلمه‌های زاید و بی‌نقش همچون تکیه کلامها، کلمات مترادف و جمله‌های معترضه در آن دیده نمی‌شود؛

5. کلی‌گویی و ابهام در متن نیست و مخاطب، مقصود و مراد متن را بخوبی می‌فهمد؛

6. نقل قولهای مستقیم به غیر مستقیم تبدیل می‌شود. مگر در صورتی که نقل قول مستقیم ضروری باشد.

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 34-41

 

http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi


  • مختار حسامی

ویژگی‌های مترجم

ترجمه یعنی برگرداندن نوشته یا گفته‌ای از زبانی به زبان دیگر به دقیقترین و طبیعی‌ترین وجه ممکن. مترجم برای ارائه ترجمه‌ای دقیق و رسا، باید از سه ویژگی برخوردار باشد:

1. آشنایی کامل با زبان مبدأ؛

2. تسلط بر زبان مقصد؛

3. آشنایی با موضوع مورد ترجمه.

منظور از دانستن زبان مبدأ این نیست که بتواند معنای کلی متن را بفهمد، بلکه باید دقایق معانی و بار عاطفی کلمات را دریابد و ظرایفی را که به سبک و شیوه بیان نویسنده مربوط می‌شود، درک کند. تسلط بر زبان مقصد از شناخت کامل زبان مبدأ مهم‌تر است. بیشترین و فاحشترین اشتباهات مترجمان، ناشی از عدم تسلط آنان بر زبان مقصد است. مترجمی که به رموز و ظرایف زبان مادری خود مسلط باشد و امکانات و تواناییهای آن را بداند، هرگز در پی آن نیست که به کمک فرهنگ لغت کلمات را ترجمه کند، بلکه تلاش می‌کند برای انتقال مفاهیمی که در زبان مبدأ بیان شده است، قالبهای بیانی رسا و شیوایی در زبان مقصد بیابد.

آشنایی با موضوع متن اصلی، نقش مهم و به‌سزایی در توفیق مترجم برای ارائه ترجمه‌ای صحیح و روان دارد. علوم و دانشهای مختلف، سرشار از اصطلاحات و تعابیری‌اند که مرز و محدوده آنها را از یکدیگر تفکیک می‌کند. مترجمی که قصد دارد کتابی را در موضوع روانشناسی ترجمه کند، اگر در این زمینه مطالعه نداشته باشد و اصطلاحات مربوط به آن را نشناسد از عهده ترجمه چنین کتابی برنمی‌آید. نیمی از ترجمه علم و مهارت و نیمی دیگر ذوق و هنر است. آشنایی با زبان مبدأ و موضوع مورد ترجمه، جنبه علم بودن ترجمه را تفسیر می‌کند و تسلط بر زبان مقصد و انتخاب معادلهای مناسب در سطح ساختارهای دستوری و واژگانی و شناخت روحیه نویسنده و مخاطب، ناظر به هنر بودن ترجمه و ذوقی بودن آن است.

انواع ترجمه

در گذشته‌ای نه چندان دور که فن ترجمه هنوز جایگاه واقعی و ارزشمند خود را پیدا نکرده بود، دست‌اندرکاران ترجمه از تضاد دو قطب بزرگ ترجمه یعنی ترجمه تحت‌اللفظی و آزاد یا ترجمه دقیق و روان یا وفادار و زیبا سخن می‌گفتند. تناقض میان غیر ممکن بودن ذاتی ترجمه و نیاز مطلق به آن نیز از مباحث جنجالی آن روزگاران بود.

گروهی که طرفدار ترجمه تحت‌اللفظی و متمایل به زبان مبدأ بودند، پرچم امانتداری را برمی‌داشتند و ترجمه آزاد را خیانتکارانه می‌پنداشتند و از آن می‌گریختند. گروهی دیگر که جانب معنا و محتوا را می‌گرفتند و به زبان مقصد تمایل داشتند، به زیبا و روان بودن ترجمه معتقد بودند و ترجمه تحت‌اللفظی را کور و کودکانه می‌دانستند. ترجمه به زن تشبیه می‌شد که اگر زیبا باشد وفادار نیست و اگر وفادار باشد، زیبا نیست. از آنجا که این تقسیم‌بندی، منطق و دقت لازم را نداشت، طرفداری از هر یک از این دو قطب ترجمه با اتهاماتی همراه بود. تا اینکه «پیتر نیومارک» نظریه‌پرداز ترجمه در کتاب روشهای ترجمه (1981) ترجمه را با توجه به نوع متن و اینکه هدف ترجمه، وفاداری به نویسنده اصلی است یا خواننده ترجمه، به دو نوع «معنایی» و «ارتباطی» تقسیم کرد و خاطرنشان ساخت که ویژگی برخی از متون اقتضا می‌کند، بخشی از متن به صورت معنایی و بخش دیگر به صورت ارتباطی ترجمه شود. ترجمه معنایی به متن وفادار است و ویژگیهای ترجمه تحت‌اللفظی را دارد و به زبان مبدأ متمایل است و ترجمه ارتباطی به خواننده، توجه دارد و از زبانی روان و طبیعی برخوردار بوده، متمایل به زبان مقصد است.

«ترجمه معنایی ترجمه‌ای است که معنای دقیق متن مبدأ را با نزدیکترین ساختهای دستوری و معنایی زبان مقصد، منتقل می‌کند». مترجم در این روش، بی‌آنکه تغییرات دستوری یا لغوی در متن ایجاد کند، آن را لفظ به لفظ به زبان مقصد برمی‌گرداند. از ترجمه معنایی برای ترجمه متون توصیفی یا عناصر توصیفی متنهای اطلاعاتی و نیز ترجمه متون مقدّس استفاده می‌شود.

«ترجمه ارتباطی ترجمه‌ای است که پیام متن مبدأ را با متداولترین کلمات و عبارات و ساختهای دستوری به زبان مقصد برمی‌گرداند». این شیوه از ترجمه همان تأثیری را بر خواننده خود دارد که متن اصلی بر خوانندگان خود گذاشته است. در ترجمه ارتباطی، مترجم براساس معنای اولیه کلمات، معادل‌یابی نمی‌کند، بلکه تلاش می‌کند براساس معنای کلمه در بافت متن، معادل‌یابی کند. متون اطلاعاتی و عناصر غیر توصیفی در متنهای توصیفی به شیوه ارتباطی ترجمه می‌شوند.

ویژگیهای ترجمه معنایی و ارتباطی

ترجمه معنایی و ارتباطی، هر یک ویژگیهایی دارد و مترجم باید با توجه به عواملی از قبیل نوع متن، هدف ترجمه و اهمیت کلمات و عبارات متن، در مورد میزان معنایی یا ارتباطی بودن ترجمه تصمیم بگیرد. این ویژگیها عبارتند از:

1. ترجمه معنایی معمولاً موجز، ناهموار، نامأنوس و احیاناً مبهم است؛ زیرا از افزایش و کاهش در ترجمه می‌پرهیزد و همین امر باعث می‌شود بسیاری از جنبه‌های معنایی کلمات و متن از بین برود. در این شیوه، برخی از مفاهیم معنایی و ویژگیهای دستوری زبان مبدأ وارد زبان مقصد می‌شود و خواننده احساس می‌کند با مفاهیم و زبانی غیر معمول روبروست؛ زیرا ترتیب کلمات و اجزاء کلام از متن اصلی پیروی می‌کند و ترجمه، رنگ و بوی زبان مبدأ را به خود می‌گیرد؛ اما ترجمه ارتباطی، غالباً مفصل‌تر از متن اصلی است، زیرا مترجم می‌کوشد مفهوم را در قالب نثری روان به خواننده منتقل کند و به همین دلیل گاه مجبور می‌شود مفاهیم را گسترش دهد یا تفسیر کند و برای ایجاد تأثیری مشابه در خواننده از تعابیر مترادف استفاده کند و به طور کلی به افزایش و کاهش در ترجمه بپردازد. از این روست که خواندن ترجمه ارتباطی، سریع و راحت صورت می‌گیرد و خواندن ترجمه معنایی، کند و دشوار است.

2. ترجمه معنایی به نویسنده توجه بیشتری دارد تا به خواننده. پیچیدگیهای دستوری یا واژگانی متن مبدأ در ترجمه، حفظ می‌شود و همین امر باعث می‌شود که ساختهای دستوری و تعابیر مجازی یا استعاری یا کنایی به نزدیکترین معادلها ترجمه شده و در معنای اولیه خود به کار روند، حتی اگر در زبان مقصد، متداول نباشند. مترجم از سطح زبانی نویسنده پیروی کرده و فرایندهای فکری و تخیلی او را دنبال می‌کند؛ اما ترجمه ارتباطی، اولویت را به خواننده می‌دهد و سعی می‌کند محتوا یا پیام را از نزدیکترین راه به خواننده برساند. مترجم در ترجمه ارتباطی، همواره در این نگرانی به سر می‌برد که آیا خواننده، پیام متن اصلی را دریافته یا نه؟

3. در ترجمه معنایی، ویژگیهای فرهنگی زبان مبدأ در نثر ترجمه انعکاس می‌یابد؛ به عبارت دیگر ترجمه در چهارچوب فرهنگ متن اصلی باقی می‌ماند؛ اما در ترجمه ارتباطی، عناصر فرهنگی متن مبدأ به ترجمه انتقال نمی‌یابد بلکه جایگزین عناصر فرهنگی آشنا برای خواننده می‌شود؛ برای مثال در بیشتر کشورهای عربی، بافت خانوادگی و طایفه‌ای از استحکام زیادی برخوردار است و خویشاوندان پدری همچون عمو و عموزادگان، احترام و موقعیت خاصی دارند. به همین دلیل برای احترام به مخاطب، او را با عنوان «عمو» خطاب می‌کنند؛ اما در زبان و فرهنگ فارسی معاصر چنین استعمالی متداول نیست و محترمانه به شمار نمی‌آید و حتی ممکن است توهین‌آمیز تلقّی شود؛ بنابراین تعبیر «شُکراً یَا عَمّ» در روش معنایی «متشکرم عمو» و در روش ارتباطی «متشکرم آقا» ترجمه می‌شود. همچنین در فرهنگ و ادبیات عربی، قامت یار به درخت «بان» که از انواع گیاهان نواحی گرم و خشک به شمار می‌آید، تشبیه می‌شود. در ترجمه ارتباطی، مترجم به جای آوردن نام درخت بان از نام درخت «سرو» یا «شمشاد» استفاده می‌کند.

4. در شیوه معنایی ضعفها و نقصها و بی‌دقتیهای نویسنده در زمینه ساخت دستوری و کاربرد کلمات و تعابیر، در ترجمه منعکس می‌شود و خواننده ترجمه می‌تواند نامتعارف بودن دستوری یا واژگانی جمله را تشخیص دهد؛ اما در ترجمه ارتباطی این ضعفها و بی‌دقتیها تصحیح می‌شود، زیرا در این شیوه از ترجمه، مترجم خواننده را در نظر می‌گیرد و می‌کوشد پیام را صریح و روشن به او منتقل کند.

ارزشیابی ترجمه معنایی و ارتباطی

انتخاب شیوه ترجمه و رعایت امانت، از مفاهیم نسبی و متغیرند. میزان معنایی یا ارتباطی بودن ترجمه، بر اساس نوع متن و انگیزه خواننده، تغییر می‌کند. تفاوت ترجمه معنایی و ارتباطی، مبتنی بر تفاوت میان «معنا» و «پیام» است. معنا به محتوا مربوط می‌شود، ولی پیام با تأثیر ارتباط دارد. اگر هدف مترجم از ترجمه متن انتقال معناست باید شیوه معنایی را انتخاب کند و اگر هدف او انتقال تأثیر است، شیوه ارتباطی را برمی‌گزیند؛ برای مثال می‌توان گفت در بیشتر بخشهای یک متن فلسفی یا حقوقی، انتقال معنا مهمتر از انتقال تأثیر است. از سوی دیگر در بسیاری از متون ادبی از جمله داستانها و نمایشنامه‌ها، انتقال تأثیر اهمیت بیشتری دارد. با وجود این هیچ متنی را نمی‌توان به طور مطلق، معنایی یا ارتباطی ترجمه کرد. به نمونه‌ای از انتقال معنا توجه کنید:

اَلفَصَاحَةُ عِبَارَةٌ عَنِ الأَلفَاظِ البَیِّنَةِ الظَّاهِرَةِ المُتَبَادِرَةِ اِلَی الفَهمِ وَ المَأنُوسَةِ الاِستِعمَالِ بَینَ الکُتَّابِ وَ الشُّعَرَاءِ لِمَکَانِ حُسنِهَا.

ترجمه معنایی: فصاحت عبارت است از الفاظ روشن و ظاهری که سریع به ذهن می‌آیند و استعمال آنها در میان نویسندگان و شاعران، متداول است، زیرا زیبا هستند.

هدف این جمله که تعریف یک اصطلاح عملی به شمار می‌آید، ارائه معناست و کلمات آن اهمیت ذاتی دارند، زیرا هر کلمه با دقت و وسواس انتخاب شده تا معنای خاصی را برساند و لزوماً باید به شیوه معنایی ترجمه شود. به نمونه‌ای از انتقال تأثیر توجه کنید:

اَلمَعِدَةُ بَیتُ الدَّاءِ وَ الحِمیَةُ رَأسُ کُلِّ دَوَاءٍ (سفینة البحار، ج 1، ص 345).

ترجمه معنایی: معده خانه درد است و پرهیز در رأس هر دارویی است.

ترجمه ارتباطی: پرخوری منشأ همه بیماریهاست و پرهیز بهترین داروست.

در این حدیث نبوی، هدف متکلم ارائه یک پیام بهداشتی است و مترجم با درک این معنا و با توجه به اینکه در این حدیث، کلمات اهمیت ذاتی ندارند و مهم برای گوینده این است که مخاطب، پیام موجود در متن را دریابد، جمله را به صورت ارتباطی ترجمه کرده است. در ترجمه ارتباطی این حدیث، مترجم تقریباً هیچ یک از کلمات متن مبدأ را ترجمه نکرده است، اما می‌تواند مطمئن باشد که مقصود پیامبر (صلی الله علیه و سلم) را به طور کامل منتقل کرده است. ضرب‌المثلها و تعابیر مَثَلی و موارد ناشی از اختلاف فرهنگی بین زبان مبدأ و مقصد که هدف آنها انتقال تأثیر است، ناگزیر باید به شیوه ارتباطی ترجمه شوند؛ زیرا ضرب‌المثلها و تعابیر مَثَلی، نشانه ویژگیهای فرهنگی و جغرافیایی ملتهاست و طبیعی است که در ترجمه آنها باید عناصر فرهنگی زبان مقصد را رعایت کرد، زیرا در غیر این صورت با ازدیاد روند ترجمه، این عناصر فرهنگی از زبان مبدأ به زبان مقصد، سرازیر شده و در درازمدت نوعی شکل‌پذیری فرهنگی صورت می‌گیرد. وانگهی ترجمه معنایی چنین عباراتی، پیام مورد نظر نویسنده را منتقل نمی‌کند یا دست کم از شدت تأثیر آن می‌کاهد. به ترجمه معنایی و ارتباطی این ضرب‌المثها و تعابیر توجه کنید:

ضرب‌المثل:

سَبَقَ السَّیفُ العَذَلَ

ترجمه معنایی: شمشیر بر ملامت پیشی گرفت

ترجمه ارتباطی: نوشدارو پس از مرگ سهراب

عَلَی أَهلِهَا جَنَت بَرَاقِشُ

ترجمه معنایی: براقش بر اهل خود ستم کرده است

ترجمه ارتباطی: از ماست که بر ماست

تَسمَعُ بِالمُعِیدِی خَیرٌ مِن أَن تَرَاهُ

ترجمه معنایی: نام مُعیدی را بشنوی بهتر از این است که او را ببینی

ترجمه ارتباطی: آواز دهل شنیدن از دور خوش است

تعبیر مثلی:

لا کَرَامَةَ لِنَبِیٍّ فِی وَطَنِهِ

ترجمه معنایی: هیچ پیامبری در وطنش کرامت ندارد

ترجمه ارتباطی: مرغ همسایه، غاز است

بَاتَ یَشوِی القِرَاحَ

ترجمه معنایی: آب را کباب می‌کند

ترجمه ارتباطی: آه ندارد تا با ناله سودا کند

یَومٌ لَنَا وَ یَومٌ عَلَینَا

ترجمه معنایی: یک روز به نفع ما و یک روز به ضرر ما

ترجمه ارتباطی: گهی پشت به زین و گهی زین به پشت.

مترجم برای انتخاب شیوه معنایی یا ارتباطی باید به این نکات توجه کند:

1. بین ترجمه معنایی و ارتباطی، تضاد وجود ندارد، بلکه دو روش است که باید به موقع و سنجیده به کار گرفته شود. مترجم باید با آگاهی و بینش در مواقع مقتضی، یکی از دو روش معنایی یا ارتباطی را برگزیند. حتی در یک جمله نیز ممکن است از هر دو روش استفاده کند.

2. انتخاب هر یک از این دو روش نباید برخاسته از ناتوانی باشد. به این معنا که مترجم حق ندارد به دلیل ندانستن معنا یا معادل کلمات یا تردید در آنها، به بهانه ترجمه ارتباطی، سراغ تفسیر مفهوم جمله برود. از سوی دیگر، نباید به دلیل عدم آشنایی کامل با زبان مقصد و نداشتن اعتماد به نفس در نویسندگی، به بهانه ترجمه معنایی، خود را به شیوه بیان متن اصلی نزدیک کند و رنگ و بوی زبان مبدأ را به ترجمه خود بدهد.

3. رعایت امانت به هیچ یک از دو شیوه معنایی یا ارتباطی اختصاص ندارد. لازمه رعایت امانت، استفاده از این دو شیوه در موقعیت مقتضی و مناسب است.

4. حتی در ترجمه معنایی نیز مترجم باید از اختیارات محدود خود در زمینه عملکردهای گوناگون دستوری استفاده کند و به ساختهای دستوری جمله در زبان مقصد نیز توجه داشته باشد.

انگیره خواننده

انگیزه خواننده برای مطالعه متن ترجمه شده به عوامل مختلفی بستگی دارد. نویسنده، موضوع، چگونگی ترجمه اثر و روزنامه یا مجلّه‌ای که متن اصلی در آن چاپ شده از عواملی‌اند که انگیزه خواندن اثر را در خواننده به وجود می‌آورند.

در مواردی که انگیزه خواننده برای مطالعه متن، آشنایی با افکار و آراء و نوشته‌های نویسنده‌ای بزرگ و مشهور است، غلبه دادن شیوه معنایی بر ارتباطی، صحیحتر و مناسبتر به نظر می‌آید. انگیزه خواننده ترجمه آثار شخصیتهای مشهور بر اساس اولویت این‌گونه است:

الف) آگاهی از نوشته‌ها، آراء و افکار نویسنده مورد نظر؛

ب) آگاهی از موضوع اثر؛

ج) آگاهی از چگونگی ترجمه متن.

برای مثال، اگر خواننده به سراغ ترجمه یکی از آثار «جِبران خَلیل جِبران» می‌رود، می‌خواهد بداند که او چه نوشته و چگونه نوشته است. به استثنای موارد بسیار معدودی که مترجم نیز از آوازه و شهرت زیادی برخوردار باشد، مترجم برای خواننده، اهمیت چندانی ندارد. در ترجمه متون خبری و مقاله‌های مختلفی که در مطبوعات چاپ می‌شود، شیوه ارتباطی مناسبتر است، زیرا انگیزه خواننده چنین ترجمه‌هایی به هیچ روی، آگاهی یافتن از آراء و اندیشه‌های نویسنده نیست، چون نویسندگان چنین مقالاتی معمولا از شهرت و آوازه و مقبولیت عمومی برخوردار نیستند؛ بنابراین انگیزه خواننده چنین مقالاتی براساس اولویت این‌گونه است:

الف) آگاهی از موضوع مقاله؛

ب) آگاهی از ترجمه اثر؛

ج) آگاهی از موضع روزنامه یا مجله نسبت به موضوع.

برای مثال اگر مقاله ترجمه شده درباره اختلاف مرزی عربستان و یمن یا فعالیتهای اسرائیل در آسیای میانه باشد، خواننده به انگیزه آگاهی یافتن از این موضوع به سراغ ترجمه می‌رود. البته ممکن است متن زبان اصلی در یکی از مطبوعات معتبر جهان عرب یا کشورهای غربی نظیر انگلستان چاپ شده باشد و انگیزه نخست خواننده، آگاهی یافتن از موضع فلان روزنامه یا مجله معروف درباره عربستان و یمن یا فعالیتهای اسرائیل باشد. به هر روی، نویسنده اثر از اهمیت چندانی برخوردار نیست تا مترجم بخواهد لحن و سبک او را رعایت کند و در تمام مراحل ترجمه، او را مد نظر قرار دهد. بلکه تنها دلمشغولی مترجم این است که خواننده، ترجمه وی را بسهولت بخواند و از موضوع آن آگاهی کامل پیدا کند.

متن زیر که از کتاب «النظرات» نوشته «مَنفَلُوطِی» انتخاب شده اطلاعاتی است و باید به شیوه ارتباطی ترجمه شود. البته به استثنای عناصر توصیفی آن که به صورت معنایی ترجمه می‌شود. ترجمه معنایی همه متن، نامأنوس و مبهم، جلوه می‌کند. این دو ترجمه را مقایسه کنید:

لَسنَا نُنکِرُ أَنَّ البِلادَ العَرَبِیَّةَ قَد أَنبَتَت فِی آخِرِ القَرنِ التَّاسِعَ عَشَرَ وَ فِی مَطلَعِ القَرنِ العِشرِینَ جَمَاعَةً مِنَ المُفَکِّرِینَ وَ الزُّعَمَاءِ المُنَاظِلِینَ الَّذِینَ حَمَلُوا عَلَی عَوَاتِقِهِم قَضِیَّةَ أَوطَانِهِم فَکَافَحُوا فِی سَبِیلِهَا سِرّاً وَ عَلانِیَةً وَ قَاوَمُوا الاِستِبدَادَ بِکُلِّ مَا أُوتُوا مِن وَسَائِلَ وَ صَبَرُوا عَلَی الاِضطِهَادِ وَ النَّفیِ وَ التَّشرِیدِ وَ طَالَبُوا لِبِلادِهِم بِالحُرِّیَّةِ وَ الاِستِقلالِ وَ العَیشِ الکَرِیمِ. لکِنَّهُم لَم یَستَطِیعُوا تَحقِیقَ مَا صَبَت نُفُوسُهُم اِلَیهِ وَ انتَهَتِ الحَیَاةُ بِنُخبَةٍ مِنهُم عَلَی أَعوَادِ المَشَانِقِ. وَ السَّبَبُ فِی ذَلِکَ یَعُودُ إِلَی أَنَّهُم لَم یَکُونُوا مُنَظَّمِینَ تَنظِیماً کَافِیاً وَ لَم یَکُونُوا مُوَحِّدِی الآرَاءِ وَ النَّزَعَاتِ وَ لَم یَکُونُوا مُستَنِدِینَ إِلَی قَوَاعِدَ شَعبِیَّةٍ مَتِینَةٍ أَو إِلَی کِفَاحٍ شَعبِیٍّ مُسَلَّحٍ وَ مُنَظَّمٍ. لِذَلِکَ بَاءَت جُهُودُهُم بِالفَشَلِ.

ترجمه معنایی

انکار نمی‌کنیم که کشورهای عربی در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، گروهی از متفکران و رهبران مبارز را رویاند که مسأله وطنهای خویش را بر شانه‌های خود حمل کردند و پنهان و آشکار در راه آن مبارزه کردند و با همه وسایلی که به آنها داده شده بود در برابر استبداد، مقاومت نمودند و در برابر ظلم و تبعید و آوارگی، صبر کردند و برای کشورشان، آزادی و استقلال و زندگی کریمانه را خواستند؛ اما آنان نتوانستند چیزی را که دلشان به آن تمایل داشت، محقق کنند و گروهی از برجستگان آنها بر چوبه دار آویخته شدند. دلیل آن به این برمی‌گردد که آنان سازماندهی کافی نداشتند و از نظر آراء و گرایشها، متحد نبودند و به پایگاههای مردمی محکم یا به مبارزه ملی مسلح و سازماندهی شده اتکا نداشتند. به همین خاطر تلاشهای آنان با شکست مواجه شد.

ترجمه ارتباطی

تردیدی نیست که در واپسین سالهای سده نوزدهم و آغاز قرن بیستم، اندیشمندان و رهبران مبارزی در جهان عرب، پا به عرصه حیات گذاشتند که بار سنگین آرمان ملی را به دوش کشیدند و نهان و آشکار در راه آن مبارزه کردند. آنان با همه توش و توان خود در برابر استبداد، ایستادگی کرده و در مقابل ظلم و تبعید و آوارگی، صبر پیشه کردند و خواستار آزادی و استقلال و سربلندی کشور خویش شدند؛ اما توفیق دستیابی به اهداف خود را نیافتند و برخی از نخبگان آنان بر فراز چوبه‌های دار، جان باختند. دلیل ناکامی آنان این بود که سازماندهی کافی نداشتند و در اندیشه و رویکرد، همگام و همسو نبودند. وانگهی از پایگاه نیرومند مردمی یا مبارزه مسلحانه و سازماندهی شده مردم، برخوردار نبودند. به همین دلیل تلاشهایشان بی‌ثمر ماند و شکست خوردند.

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 22- 31

[عبارت‌های عربی در کتاب، حرکت‌گذاری نشده‌اند].

 

http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi

  • مختار حسامی

انواع فرهنگ لغت در زبان عربی از نظر شیوه تنظیم به دو دسته تقسیم می‌شود:

الف) شیوه اشتقاقی. در فرهنگهایی که به شیوه اشتقاقی تنظیم شده، کلمات بر اساس حروف اصلی و بدون در نظر گرفتن حروف زائد، به ترتیب حروف، پشت سر یکدیگر قرار می‌گیرند؛ برای مثال «تَبَارَکَ» را در مدخل «بَرَکَ» و «استِقلال» را در «قَلَلَ» و «مُتَزَلزِل» را در «زَلَّ» می‌یابیم. پس پژوهشگر باید بتواند حروف اصلی کلمه را از میان حروف زائد تشخیص دهد و سپس با توجه به حروف اصلی به فرهنگ مراجعه کند. هر چند این شیوه با دشواریهایی همراه است، زیرا شناختن و پیدا کردن ریشه برخی از کلمات، به‌سرعت ممکن نیست و برای یافتن ریشه باید زمانی را صرف جستجو در حروف مختلف نمود. باید به این نکته توجه داشت که سرشت زبان عربی، اشتقاقی است و فرهنگهای عربی را نمی‌توان مانند زبان‌های فارسی و انگلیسی که ترکیبی هستند، بر اساس ظاهر کلمه دسته‌بندی و تنظیم کرد؛ بنابراین پژوهشگری که به فرهنگ لغت عربی به شیوه اشتقاقی مراجعه کند باید آگاهی مختصری از علم صرف در زبان عربی داشته باشد و حروف علّه و معتلات و قواعد اعلال و ابدال را نیک بشناسد تا بتواند تشخیص دهد که کلمه‌هایی چون «استِیعاب» و «اتِّهام» را باید در «وَعَبَ» و «وَهِمَ» بیابد. شایان ذکر است که فرهنگهای اشتقاقی، علمی‌تر هستند و پژوهشگر با مراجعه به چنین فرهنگ‌هایی، کلمات هم‌خانواده و معادل‌های آنها را نیز می‌یابد و در حقیقت، کلمه را در میان اعضای خانواده آن می‌بیند و با دیگر اعضای خانواده آن آشنا می‌شود و ناخودآگاه دایره واژگان وی گسترش می‌یابد. فرهنگ‌های اَلمُعجَمُ الوَسِیط، اَلمُنجِد، چاپ‌های جدید لِسَانُ العَرَب، اَلجَامُوسُ عَلَی القَامُوس، مُحِیطُ المُحِیط، اَقرَبُ المَوَارِد، اَلبُستَان و مَتنُ اللُّغَة با این شیوه گردآوری شده‌اند.

ب) شیوه ابجدی. در دهه‌های اخیر، شیوه جدیدی در فرهنگ‌نویسی رواج یافته که بر اساس آن، کلمات بدون در نظر گرفتن حروف اصلی یا زائد آنها و تنها بر مبنای ظاهر کلمه، دسته‌بندی می‌شوند. این نوع فرهنگ‌نویسی متأثر از فرهنگ‌نویسی دیگر زبان‌ها از جمله لاتین و فارسی است؛ برای مثال پژوهشگر در این فرهنگ‌ها، فعل‌های «اِستَفهَمَ» و «اِستَفَاضَ» و «اِستَفََّ» را در کنار یکدیگر می‌یابد، با آنکه هیچ وجه مشترکی از نظر ریشه‌ای بین آنها وجود ندارد و تنها به این دلیل در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند که سه حرف اول همگی «الف و سین و تاء» است. از سوی دیگر کلماتی چون ناصِر، مَنصُور، اِنتَصَرَ، یَنصُرُ و اِستَنصَرَ با وجود اشتراکی که در اصل و ریشه دارند بسیار دور از یکدیگر قرار می‌گیرند. این فرهنگ‌ها دستیابی به کلمات را برای آنان که آگاهی کمتری به قواعد صرفی زبان عربی دارند، آسان می‌سازد؛ اما همچنان که گفتیم چندان علمی و درخور توجه نیست. فرهنگ‌های اَلرَّائِد از جبران مسعود و لارُوس از خلیل الجُرّ و اَلمُنجِدُ الأَبجَدِی از انتشارات دار المشرق بیروت، با این شیوه تنظیم شده‌اند.

واژه‌یابی

فرهنگ‌های عربی اعم از اشتقاقی و ابجدی، ابتدا اولین صیغه ماضی ثلاثی مجرد فعل را ذکر می‌کنند؛ بنابراین اگر بخواهیم معنای صیغه مضارع یا امر یک فعل را ببینیم باید بتوانیم ماضی آن را تشخیص دهیم و بر اساس معنای فعل ماضی، معنای فعل مضارع یا امر آن فعل را به دست آوریم. به این دو جمله نگاه کنید:

یَمتَازُ کِتَابُهُ بِکَثرَةِ الأَمثَالِ وَ الشَّوَاهِدِ.

اِستَعِینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ.

برای یافتن معنای «یمتاز» (فعل مضارع) و «استعینوا» (فعل ماضی) در فرهنگ‌های اشتقاقی باید به ماده «م ی ز» و «ع و ن» در باب اِفتِعَال و اِستِفعَال مراجعه کنیم، ولی در فرهنگ‌های ابجدی باید به شکل ماضی باب آنها یعنی «اِمتَازَ» و «اِستَعَانَ» رجوع کنیم. در فرهنگ‌های اشتقاقی، ابتدا فعل‌های مجرد یک ریشه و سپس افعال مزیدی که از آن ریشه در زبان عربی به کار رفته، ذکر می‌شود و آنگاه اسم‌های جامد و مشتق آن ریشه؛ برای مثال مدخل «سَلِمَ» را در نظر بگیرید. ابتدا ثلاثی مجرد این فعل با معانی مختلف آن می‌آید و سپس باب‌های مزید آن به ترتیب حروف زائد آنها در ماضی ذکر می‌شود: سَلِمَ، أَسلَمَ، سَالَمَ، سَلَّمَ، اِستَلَمَ، تَسَلَّمَ، اِستَسلَمَ. اگر فعلی در یکی از باب‌های ثلاثی مزید نیاید به این معناست که آن فعل در این باب، کاربرد ندارد. پس برای اینکه بدانیم یک فعل در چه باب‌هایی استعمال دارد باید به فرهنگ لغت مراجعه کنیم. فرهنگ‌های ابجدی، اسلم و استلم و استسلم را در باب «الف» و سلم و سالم و سلّم را در باب «سین» و تسلّم را در باب «تاء» می‌آورند.

در فرهنگ‌ها مصادر ثلاثی مزید و رباعی ذکر نمی‌شود و پژوهشگر باید با دیدن فعل، مصدر آن را دریابد؛ برای مثال باید بداند که مصدرِ فعلِ أَسلَمَ «اِسلام» و سالَمَ «مُسَالَمَة» است؛ اما اگر فعلی دو وزن مصدری داشته باشد هر دو وزن ذکر می‌شود؛ زیرا مصدر دوم به برخی از افعال، اختصاص دارد، مانند «دافَعَ» که مصدر آن «مُدَافَعَة» و «دِفاع» است. مصادر ثلاثی مجرد که سماعی هستند در فرهنگ‌ها می‌آید، اما مفهوم مصدری آن را پژوهشگر باید دریابد؛ برای مثال اگر کسی کلمه «الغَصب» را می‌جوید، فرهنگ، آن را چنین می‌آورد:

غَصَبَ غَصبًا، الشَّیءَ: أَخَذَهُ قَهرًا (آن چیز را به زور گرفت).

پژوهشگر باید مفهوم مصدری آن را استنباط کند که «به زور گرفتن چیزی» است؛ اما اگر فرهنگ، کلمه «الغصب» را مستقل بیاورد، چنین ذکر می‌کند:

اَلغَصبُ: مَصدَرٌ وَ المَغصُوبُ (شیء غصب شده).

یعنی این کلمه علاوه بر اینکه مصدر فعل «غَصَبَ» است به معنای اسم مفعول نیز به کار می‌رود و معنای وصفی دارد و «شَیءٌ غَصبٌ» به معنای «شَیءٌ مَغصُوبٌ» است.

اسم‌های مشتق

در فرهنگ‌های عربی رسم بر این است که مشتق‌های صرفی یعنی اسم فاعل، اسم مفعول، اسم تفضیل، اسم زمان و مکان، صفت مشبهه، صیغه مبالغه و اسم آلت، ذکر نمی‌شود و پژوهشگر برای یافتن معنای هر یک از این اسامی باید به فعل آن مراجعه کند.

اگر اسامی مشتق در فرهنگ لغت، ذکر شود به این معناست که در معنای اصلی خود به کار نرفته‌اند و استعمال مجازی یا استعاری دارند؛ برای مثال فعل «خَطِفَ» به معنای «ربودن سریع» است، اما فرهنگ لغت، اسم فاعل آن را این‌گونه آورده است:

اَلخَاطِفُ: اِسمُ الفَاعِلِ وَ الذِّئبُ. وَ الخَاطِفُ مِنَ السِّهَامِ اَلَّذِی یَقَعُ عَلَی الأَرضِ ثُمَّ یَحبُو اِلَی الهَدَفِ.

یعنی کلمه خاطف علاوه بر اینکه اسم فاعل خَطِفَ است و به معنای «رباینده سریع» است به معنای گرگ و به معنای تیری که به زمین اصابت می‌کند و دوباره به سوی هدف می‌رود نیز هست.

فعل «کَسَرَ» را در نظر بگیرید. فرهنگ لغت پس از ذکر معانی فعل «کسر»، اسم مکان آن را این‌گونه می‌آورد:

اَلمَکسِرُ: مَوضِعُ الکَسرِ وَ المَخبِرُ وَ الأَصلُ

یعنی اسم مکان «مَکسِر» علاوه بر دلالت بر مکان شکستن به معنای زمان آزمایش و امتحان و به معنای اصل و ریشه نیز هست.

معانی ثانویه

برخی از مترجمان تازه کار، به دلیل بی‌اطلاعی یا سهل‌انگاری، تنها به یک فرهنگ لغت مراجعه می‌کنند. آن هم به این صورت که معادل هر کلمه را جدا از بافت جمله و متن جستجو می‌کنند و از میان مجموعه نامنظم معانی و معادل‌هایی که در برابر کلمه آمده یکی را برمی‌گزینند و بدون توجه به انسجام معنایی کلمات متن به کار می‌برند. این خود موجب نارسایی و ناهماهنگی متن شده، معنا را نیز مخدوش یا تحریف می‌کند. مترجم برای پرهیز از چنین لغزش‌هایی باید معانی اولیه و اصلی کلمات را از معانی ثانویه آنها تشخیص دهد و بداند که هر کلمه معانی متعدد و معمولا مرتبط با یکدیگر دارد، زیرا اهل زبان برای ادای مفاهیم جدید، همیشه کلمات جدید نمی‌سازند، بلکه به این دلیل که شباهتی میان یک مفهوم با مفهوم دیگر می‌یابند، کلمه‌ای را که بیانگر مفهوم اول است از طریق تعمیم برای بیان مفهوم دوم نیز به کار می‌برند.

البته مجاز و استعاره در این تعمیم، نقش زیادی دارند. به این ترتیب است که برای یک کلمه، معانی متعدد به وجود می‌آید. هر کلمه در متن، ممکن است در معنای ثانویه به کار رفته باشد، از این رو مترجم نباید بی‌درنگ به سراغ معنای اصلی و اولیه برود. خلط معنای اولیه و ثانویه از جمله مواردی است که به درک غلط معنای متن می‌انجامد یا دست کم باعث می‌شود نثر ترجمه غیر طبیعی و غیر منطقی جلوه کند؛ برای مثال فعل «طَرَحَ» را در نظر بگیرید که معنای اولیه و اصلی آن «دور کرد» است:

طَرَحَ: دور کرد

طَرَحَ الشَّیءَ: آن را پرتاب کرد

طَرَحَ عَلَی الأَرضِ شَیئًا: چیزی را روی زمین پهن کرد

طَرَحَ عَدَدًا مِن عَدَدٍ: عددی را از عددی کم کرد

طَرَحَ: دور شد

بَلَدٌ طَرُوحٌ: سرزمین دوردست

طَرِحَ الرَّجُلُ: مرد بداخلاق شد

طَرِحَ الرَّجُلُ: مرد بسیار ثروتمند شد

علاوه بر معانی ثانویه ذکر شده برای فعل ثلاثی مجرد «طرح»، معانی ثانویه دیگری برای این فعل وجود دارد که در قالب باب‌های ثلاثی مزید و رباعی، وارد زبان عربی می‌شود. حتی اگر آن معانی را از ویژگی‌های باب‌های مزید بدانیم و در زمره معانی ثانویه «طرح» به حساب نیاوریم، باز هم معانی ثانویه این فعل آنقدر متنوع هست که مترجم را به اشتباه بیندازد.

از آنجا که بین معنای اصلی و ثانوی کلمه، ارتباط معنایی وجود دارد، اگر مترجم معنای اصلی را به جای معنای ثانوی بگیرد، عبارتی به دست می‌آید که اگرچه ممکن است تا حدی معنا را منتقل کند، غیر منطقی و غیر طبیعی به نظر خواهد رسید. در ترجمه‌های غیر حرفه‌ای، این اشکال، محسوس است. نکته قابل توجه اینکه گاه مترجم، تشخیص می‌دهد کلمه در معنای ثانوی به کار رفته و از ارتباط معنایی آن با معنای اصلی نیز آگاه است، ولی به جای اینکه به فرهنگ لغت مراجعه کند معنای کلمه را با توجه به فضای کلی جمله حدس می‌زند. البته این بیشتر در مورد مترجمان باتجربه مصداق پیدا می‌کند. به طور کلی، مترجم برای تشخیص معنای کلمه دو ابزار در اختیار دارد:

الف) فرهنگ لغت؛ ب) متن.

در تشخیص معنای دقیق کلمه، مترجم نباید به یک ابزار بسنده کند، بلکه باید با تلفیق معانی ارائه شده در فرهنگ لغت و فضای کلی متن، معادل دقیقی برای کلمه بیابد. گاه استعمال فعل با مفعولی خاص، معنای اصلی فعل را تغییر می‌دهد و معنای جدیدی به وجود می‌آورد که هرچند ناظر به معنای اصلی است و پیوندی هرچند کمرنگ با آن دارد، اما باید با توجه به مفعول برای آن معادل‌یابی کرد. این‌گونه معانی ثانوی فعل در فرهنگ لغت با ذکر مفعول می‌آید و مترجم باید با توجه به معنای اصلی فعل و فضای کلی جمله و احیاناً حرف اضافه موجود در جمله، معنای ثانوی فعل را دریابد؛ برای مثال به دو فعل «وَجََّهَ» و «أَطلَقَ» نگاه کنید که چگونه با مفعول، معانی ثانویه می‌گیرند:

وَجََّهَ: فرستاد، پیروی کرد

وَجََّهَ اِلَیهِ رِسَالَةً: نامه (پیام)ی برای او فرستاد

وَجََّهَ اِلَیهِ  تُهمَةً: به او تهمت زد

وَجََّهَ اِلَیهِ  نَقداً: از او انتقاد کرد

وَجََّهَ اِلَیهِ  لَکمَةً: مشتی به او زد

وَجََّهَ النَّخلَةَ: نهال خرما را کاشت

وَجََّهَ فُلاناً: او را راهنمایی کرد

وَجََّهَ الطریق: راه را پیمود

وَجََّهَ: صورتش را به طرف قبله گرفت

أَطلَقَ: باز کرد، آزاد کرد

أَطلَقَ یَدَهُ: دست او را باز گذاشت

أَطلَقَ الرَّصَاصَ: گلوله را شلیک کرد

أَطلَقَ الاِسمَ عَلَیهِ: این نام را بر او نهاد

أَطلَقَ شِعاراً: شعاری سر داد

أَطلَقَ لَهُ العِنَانَ: او را به حال خود رها کرد

أَطلَقَ المَرأَةَ: زن را طلاق داد

أَطلَقَ الکَلامَ: سخن را مشروط نکرد

أَطلَقَ سَرَاحَهُ: بندهای او را باز کرد

فرهنگ‌ها معمولاً در تعداد معانی ثانویه اختلاف نظر دارند؛ بنابراین بهتر است پژوهشگر برای اطمینان یافتن از معانی یک کلمه، به چند فرهنگ مراجعه کند.

اضداد

برخی از افعال و اسامی در زبان عربی از اضداد به شمار می‌آیند، به این معنا که یک کلمه بر دو مفهوم متضاد، دلالت می‌کند. هرچند تعداد کلمات اضداد در زبان عربی اندک است و به طور کلی، پدیده‌ای نادر در زبان به شمار می‌رود، اما مترجم برای یافتن معنای کلمه باید به این پدیده توجه داشته باشد و بر اساس متن، یکی از دو مفهوم متضاد را انتخاب کند؛ برای مثال به تعدادی از اضداد اشاره می‌کنیم:

مَولَی: سرور – برده

تَمرِیض: بیمار کردن – پرستاری کردن

أَمعَنَ: ثروتمند شد – فقیر شد

سَلِیم: سالم – مار گزیده

مُغَلَّب: مغلوب – پیروز

مَعن: بلند – کوتاه

برخی گفته‌اند منشأ پیدایش اضداد و دلالت یک کلمه بر دو مفهوم متضاد از باب خوش‌بینی و امیدواری است؛ همان‌طور که بیابان را «مَفَازَة» (محلّ توفیق و نجات) نامیده‌اند به امید آنکه کسی که به بیابان گرفتار می‌آید از آنجا رهایی یابد و به کاروان، «قَافِلَه» (بازآمده) گفته‌اند به امید آنکه کاروانِ راهیِ سفر هر چه زودتر باز گردد.

این توجیه تغییری در این حقیقت به وجود نمی‌آورد که چنین کلماتی در دو مفهوم متضاد به کار رفته است و مترجم نباید از این کاربرد متضاد غفلت کند. نکته دیگری که مترجم باید از آن آگاهی داشته باشد این است که ممکن است معنای فعلی ثلاثی مجرد با معنای مشتقات آن، اعم از باب‌های ثلاثی مزید و اسم فاعل و اسم مفعول و ... متضاد باشد؛ بنابراین نمی‌توان معنای فعل ثلاثی مجرد را به سایر مشتقات آن تعمیم داد؛ برای مثال فعل‌های قَسَطَ، عَجُمَ، نَفَقَ را در نظر بگیرید که به ترتیب به معنای ظلم کردن (از حق، عدول کردن)، گنگ و مبهم بودن و گودال است، اما أََقسَطَ و أَعجَمَ و أَنفَقَ به معنای عادل بودن و رفع ابهام کردن و پر کردن گودال و از بین بردن فاصله است.

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 3 – 9

 

http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi


  • مختار حسامی

آنچه ذهن دانشجو را به ویژه در شروع کار عملی ترجمه، به خود مشغول می‌دارد این است که چگونه کار عملی ترجمه را آغاز کند و نخستین کاری که هنگام ترجمه یک متن باید انجام دهد چیست؟ آیا باید پس از خواندن جمله اول و فهمیدن آن، بی‌درنگ ترجمه را شروع کند؟ آیا باید پس از خواندن اولین پاراگراف، اقدام به ترجمه نماید؟ آیا لازم است تمام متن را بخواند و سپس ترجمه را آغاز کند؟ آیا برای هر کلمه‌ای که معنای آن را نمی‌داند باید به فرهنگ دو زبانه مراجعه کند؟ آیا لازم است برای کلماتی که از قبل معنای آنها را می‌دانسته دوباره به فرهنگ لغت مراجعه کند؟ راه درست استفاده از فرهنگ لغت در ترجمه کدام است؟

برای ارائه ترجمه‌ای خوب، دقیق و رسا، مترجم باید مراحل کار عملی ترجمه را بداند و به گونه‌ای قانونمند، کار ترجمه را آغاز کرده به انجام برساند:

1. خواندن متن. برای آنکه تصوری کلی نسبت به موضوع متن پیدا کنید یک بار آن را بخوانید. بسیاری از دانشجویان بدون آنکه متن را به طور کامل بخوانند، هر جمله را بدون در نظر گرفتن ارتباط آن با کل متن ترجمه می‌کنند. بدون داشتن درک کلی از متن، کار ترجمه با دشواریهای بزرگی در زمینه انتخاب نوع ترجمه و شیوه نگارش و معادل‌یابی روبرو می‌شود. خواندن متن به مترجم کمک می‌کند از این موارد آگاهی یابد:

الف) نوع متن: آیا متن، اطلاعاتی یا توصیفی است؟

ب) سبک متن: آیا سبک متن، رسمی یا عادی یا محاوره‌ای است؟

ج) کیفیت و زبان متن: آیا نویسنده، احاطه کامل به موضوع داشته است؟ آیا انشای متن از کیفیت خوبی برخوردار است؟ زبان متن به چه دوره‌ای تعلق دارد؟

د) مخاطب متن: مخاطب متن در زبان مبدأ و مخاطب آن در زبان مقصد کیست و در چه سطحی از سواد و تحصیلات قرار دارد؟

2. مشخص کردن کلمه‌های ناآشنا. کلمه‌های ناآشنای متن را به روش زیر می‌توان مشخص کرد:

الف) دور تمام کلمه‌هایی که معنای آنها را نمی‌دانید و نمی‌توانید از متن، حدس بزنید، خط بکشید.

ب) زیر کلمه‌هایی که قبلاً معنای آنها را می‌دانستید ولی اکنون فراموش کرده‌اید، دو خط بکشید.

ج) زیر کلمه‌های ناآشنا که معنای آنها را می‌توانید از متن حدس بزنید، یک خط بکشید.

3. استفاده از فرهنگ لغت. به فرهنگ لغت مراجعه کنید و معنای کلمه‌هایی را که قبلاً مشخص کرده‌اید پیدا کنید. بهتر است ابتدا از فرهنگ یک‌زبانه و سپس از فرهنگ دوزبانه استفاده کنید زیرا فرهنگ دوزبانه شما را برای یافتن معادل دقیق، یاری می‌دهد و فرهنگ یک‌زبانه شما را با روح زبان آشناتر می‌کند. برای یافتن معادل واژه‌های تخصصی و اصطلاحات باید به فرهنگهای تخصصی و فرهنگ اصطلاحات مراجعه کنید و اگر به چنین فرهنگی دسترسی ندارید با استفاده از متن و مطالعه کتابهایی که در موضوع متن، نوشته شده، معادل‌یابی کنید. اگر مترجم در این مرحله به برخی از کتابهایی که در زمینه موضوع متن مبدأ، نوشته شده مراجعه کند، تسلط بیشتری نسبت به متن پیدا می‌کند و در عین حال، به تحقیق در ضمن ترجمه عادت می‌کند.

4. ترجمه کتبی. ترجمه خود را بنویسید. بی‌تردید ترجمه در این مرحله، پس از گذر از سه مرحله پیشین، بسیار ساده‌تر از ترجمه ابتدا به ساکن است. یک خط در میان بنویسید تا جای کافی برای تصحیح و ویرایش داشته باشید.

5. بازخوانی و ارزیابی ترجمه. ترجمه خود را به طور دقیق با متن اصلی مقابله کنید تا مطمئن شوید چیزی از قلم نیفتاده است. در این مرحله می‌توانید از رعایت جنبه‌هایی چون نوع، سبک و مخاطب متن که در مرحله اول گفتیم، اطمینان حاصل کنید. بهتر است یک یا دو روز یا حداقل چند ساعت، ترجمه را کنار بگذارید و به آن فکر نکنید؛ به عبارت دیگر خود را از دغدغه ترجمه رها کنید. این کار باعث می‌شود مطالب و نکات تازه‌ای در زمینه متن ترجمه به ذهن شما خطور کند که به روانی و شیوایی متن ترجمه کمک می‌کند.

6. ویرایش. هر نوشته باید از جنبه‌های گوناگون محتوا، بیان، دقت، نظم، آراستگی، علائم نگارشی و دستوری بازبینی شود. به این بازبینی در اصطلاح ویرایش یا ویراستاری می‌گویند. مترجم در این مرحله باید خطاهای دستوری، عبارات و کلمات زائد و مکرر و عبارتهای بی‌شیرازه و پریشان را سامان دهد؛ زیرا اگر زبان متن، شکلی آراسته و بیانی متناسب نداشته باشد، بی‌تأثیر و خسته کننده خواهد بود. از آنجا که ممکن است مترجم متن را به طور تدریجی و در موقعیت‌های مختلف ترجمه کند، این نگرانی وجود دارد که در بیان سبک نویسنده در تمام مراحل ترجمه، موفق نباشد. ویرایش متن از نظر سبک، این امکان را به مترجم می‌دهد که سبک نوشتار را در کل اثر بازبینی کرده و یکسان سازد.

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 12-14

[زبان مبدأ: زبانی است که می‌خواهیم متنی را از آن به زبان دیگری ترجمه کنیم. زبان مقصد: زبانی است که متن اصلی را به آن ترجمه می‌کنیم – فرهنگ لغت یک زبانه یعنی فرهنگی که معانی لغات را به همان زبان آورده است (فارسی به فارسی یا عربی به عربی) ولی فرهنگ دوزبانه آن است که لغات یک زبان را به زبان دیگر ترجمه و معادل‌یابی کرده است].

 

http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi

  • مختار حسامی

انواع متن بر اساس هدف و انگیزه نویسنده از نوشتن به دو گونه کلی تقسیم می‌شود:

الف) متن‌های اطلاعاتی

ب) متن‌های توصیفی

در متن‌های اطلاعاتی، زبان وسیله‌ای برای بیان نیازهای روزمره و یا گزارش حوادث یا توضیح یا تعلیم و به طور کلی اطلاع رسانی است. اخبار، گزارش‌ها، مقاله‌های علمی و فنی، درسنامه‌ها، متن‌های مذهبی و حقوقی، قراردادها، اطلاعیه‌ها و متون تحلیلی از بارزترین متن‌های اطلاعاتی به شمار می‌آیند اما در متن‌های توصیفی، زبان وسیله توصیف احساس یا صحنه یا رویدادی خاص است. هدف از نوشتن متن‌های توصیفی این است که تأثیر یا احساس یا صحنه یا رویدادی خاص را در خواننده به وجود آورد؛ به عبارت دیگر در متن‌های توصیفی سعی می‌شود اطلاع رسانی به گونه‌ای باشد که در خواننده تأثیر گذارد.

بارزترین نمونه این متن‌ها متون ادبی است. به این معنا که توصیف ادبی هر رویداد با توصیف گزارشی و خبری یا علمی آن تفاوتهای اساسی دارد. طبیعی است که نمی‌توان یک متن را کاملا اطلاعاتی یا توصیفی دانست. چراکه در هر نوشته‌ای دو ویژگی اطلاع رسانی و توصیف در هم می‌آمیزند. حتی در نوشته‌های کاملا اطلاعاتی، نگرش عاطفی و زمینه ادبی و هنری نویسنده رنگ و تأثیر خود را بر شیوه بیان اخبار و اطلاعات و گزارش حوادث می‌گذارد. مترجمی که نوع متن و هدف اطلاع رسانی و توصیفی بخش‌های مختلف آن را تشخیص بدهد، شناخت و برداشت درستی از ترجمه دارد و در انتقال هدف و تأثیر متن به مخاطب خویش موفق است.

ترجمه متن‌های اطلاعاتی

متن‌های اطلاعاتی به دو گونه تقسیم می‌شود:

1. رسمی و فنی. گونه رسمی و فنی برای نوشتن مقالات علمی و تخصصی به کار می‌رود. در این نوشته‌ها معمولا از جمله و عبارتهای طولانی و ساخت‌های دستوری فخیم استفاده می‌شود و غالبا با اصطلاحات تخصصی همراه است. نثر چنین متونی، سنگین و فاخر است و اصطلاحات و تعابیر محاوره‌ای در آن کمتر به چشم می‌خورد. مترجم در ترجمه این متون باید محتوا را دقیق و واضح به زبان مقصد منتقل کند و در صورتی به سبک نویسنده اهمیت بدهد که به فهم محتوا لطمه‌ای نزند. واحد ترجمه در این گونه متن‌ها جمله است و برای معادل‌یابی اصطلاحات تخصصی باید به فرهنگ‌های تخصصی مراجعه شود.

2. خبری و گزارشی. متن‌های خبری و گزارشی، دارای ساخت‌های دستوری ساده و کلمه‌ها و ترکیب‌های شایع است و گاه با اصطلاحات محاوره‌ای همراه می‌شود و به طور کلی به زبان گفتار نزدیک است. در ترجمه این متون مترجم باید علاوه بر انتقال محتوا و پیام، ظرافت‌های موجود در این گونه متن‌ها را که اصطلاحا به آن ژورنالیسم گفته می‌شود حفظ کند. نثر ترجمه باید روان و مفهوم باشد و از آشناترین معادل‌ها استفاده شود تا خواننده مفهوم و پیام را به سرعت و سهولت دریابد.

ساده‌نویسی، بارزترین ویژگی متون خبری و گزارشی است و برای به کارگیری کلمه‌ها و ترکیب‌های آشنا در زبان خبر یا روزنامه، دقت در این گونه زبان و تسلط بر آن ضروری است. واحد ترجمه در این متون، مفهوم کلی جمله است و مترجم می‌تواند برای انتقال این مفهوم کلی به بسط و گسترش جمله‌ها و گاه به تفسیر آنها بپردازد.

ترجمه متن‌های توصیفی

مترجم در ترجمه متن‌های توصیفی باید ترکیب‌های مجازی و استعاری و به طور کلی، ساختارهای بیانی نو و بدیعی را که در متن نویسنده آمده و حاصل قوه خیال و تفکر اوست، تشخص داده، آنها را حفظ کند. این ترکیب‌ها که ممکن است در زبان مقصد به لحاظ تصویری و حتی دستوری، نامتداول باشند از ویژگی‌های بارز متون توصیفی به شمار می‌آیند و اگر مترجم آنها را با ترکیب‌های متداول و آشنا در زبان مقصد ترجمه کند، در ترجمه این متون توفیقی نداشته است؛ زیرا در ترجمه متون توصیفی تنها اطلاع رسانی و انتقال پیام مد نظر نیست بلکه انتقال تصویرها و صور بیانی نویسنده اهمیت به‌سزایی دارد.

بهترین شیوه برای انتقال این تصاویر و ترکیب‌های بدیع به خواننده ترجمه لفظ به لفظ آنهاست؛ بنابراین در ترجمه چنین متونی، مترجم باید بتواند بین عناصر غیر توصیفی که به انگیزه اطلاع رسانی در متن قرار می‌گیرد و با معادل‌های مصطلح در زبان مقصد ترجمه می‌شود و عناصر توصیفی که به ذهن و اندیشه نویسنده اختصاص دارد و در زبان مقصد متداول نیست فرق بگذارد و واحد ترجمه را به مقتضای سیاق کلام، جمله یا کلمه انتخاب کند. برای نمونه سه متن انتخاب شده است که متن اول، اطلاعاتی و رسمی و متن دوم اطلاعاتی و خبری و متن سوم توصیفی است، به ترجمه‌های پیشنهادی آنها دقت کنید:

متن اول

اطلقت وکالة الفضاء الامریکیة «ناسا» مؤخّرا مرکبة فضائیة جدیدة لدراسة المذنبات فی الفضاء و تکمن مهمة هذه المرکبة الفضائیة التی اطلق علیها اسم «ستار دست» أو «غبار النجوم» فی ملاحقة مذنب و جمع کمیة ضئیلة من غباره و من ثمّ تحلیلها لمعرفة مکوّنات المذنب.

ترجمه پیشنهادی

آژانس فضایی امریکا «ناسا» به تازگی سفینه فضایی جدیدی برای بررسی ستاره‌های دنباله‌دار به فضا پرتاب کرده است. مأموریت این سفینه فضایی که «استار دست» یا «غبار ستارگان» نامیده شده، تعقیب ستاره‌ای دنباله‌دار و جمع‌آوری مقدار اندکی از غبار این ستاره و تجزیه آن به منظور شناخت عناصر تشکیل دهنده ستاره دنباله‌دار است.

متن دوم

و لکن ردّة الفعل أو بالأحری ردود الفعل هذه طرحت الأسئلة اکثر ممّا أجابت علیه و هنا یکمن بیت القصید و بادیء ذی بدء لابدّ من الاشارة الی أنّ مجرّد طرح فکرة الحوار من الجانب الایرانی تعکس تغییرا مهمّا فی الظروف القائمة.

ترجمه پیشنهادی

اما این واکنش یا بهتر بگوییم واکنش‌ها، بیش از آنکه ابهام‌زدایی کند سؤال‌آفرین شده است و اصل قضیه همین جاست. پیش از هر چیز باید اشاره کنیم که صرف مطرح کردن ایده گفتگو از سوی ایران، تغییر مهمی در شرایط کنونی به وجود می‌آورد.

متن سوم

الی أین تسیرین بی أیّتها السّاحرة؟ قد تمسّکتُ بأذیالک و سرتُ وراءک کطفل یلاحق أمّه متناسیا ما بی من الأحلام محدقا إلی ما فیک من الجمال، متعامیا عن مواکب الأشباح المتطایرة حول رأسی، مجذوبا بالقوّة الخفیّة الکامنة فی جسدک. قفی بی هنیهة لأری وجهک أنظری إلیّ دقیقة لعلّی أری فی عینیک اسرار صدرک و أفهم من ملامحک مخبآت نفسک. «جبران خلیل جبران»

ترجمه پیشنهادی

مرا به کجا می‌بری ای افسونگر؟ به دامانت چنگ زده‌ام و چون کودکی که در پی مادرش روان است به دنبالت آمده‌ام. همه آرزوهایم را به بوته فراموشی سپرده و مبهوت زیبایی‌هایت شده‌ام. از کاروانهای سایه‌هایی که گرداگرد سرم می‌چرخیدند، چشم فروبسته و به نیروی پنهانِ نهفته در تنت شیفته‌ام. لختی بایست تا رخساره‌ات را بنگرم. دمی به من نگاه کن، شاید اسرار سینه‌ات را در چشمانت ببینم و نهفته‌های دلت را از خطوط چهره‌ات دریابم.

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 16-19

 

http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi

  • مختار حسامی