یادداشت‌هایی درباره‌ی ترجمه

ارائه یادداشت‌ها، مقالات و نکاتی درباره‌ی اصول و فنون ترجمه از عربی به فارسی و برعکس

یادداشت‌هایی درباره‌ی ترجمه

ارائه یادداشت‌ها، مقالات و نکاتی درباره‌ی اصول و فنون ترجمه از عربی به فارسی و برعکس

مشخصات بلاگ
یادداشت‌هایی درباره‌ی ترجمه

مطالب مفیدی در رابطه با اصول، فنون، راهکارها، نظرها و نظریه‌های ترجمه از عربی به فارسی و فارسی به عربی از کتاب‌ها و منابع معتبر، انتخاب شده و در این وبلاگ در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گیرد تا علاوه بر فراگیری این امور با منابع و کتاب‌های موجود نیز آشنا شوند و در صورت تمایل، با مراجعه به آنها به تکمیل دانسته‌های خود در این زمینه بپردازند.
خوانندگان گرامی می‌توانند هرگونه نظر، انتقاد، پیشنهاد و یا سؤالی که دارند در بخش «نظر» و یا در قسمت «تماس با من» مطرح بفرمایند.

مختار حسامی
دانشجوی مترجمی زبان عربی
دانشگاه تهران
سه‌شنبه 18/اسفند/1394 هـ.ش

کانال تلگرام این وبلاگ:
https://telegram.me/arabifarsi

معادل‌یابی در متن

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۴۶ ب.ظ

فرهنگ لغت، ابزاری برای تعیین حدود معنای کلمه است. مترجم باید با مراجعه به فرهنگ لغت و یافتن حدود معنای کلمه به گنجینه واژگانی حافظه خود مراجعه کرده و مناسب‌ترین و شیواترین معادلی را که بتواند معنای مورد نظر کلمه را منتقل کند و از نظر شکل ظاهری و ویژگیهای بیانی و زبانی با سایر اجزاء جمله متناسب باشد، بیابد.

گاهی معنای دقیق و مناسب کلمه همان معنایی نیست که در فرهنگ لغت نوشته شده است. فرهنگ لغت معنای کلمه را به صورت ثابت تعریف می‌کند و مترجم نوآموز می‌پندارد معنای کلمه فقط همانهایی است که در فرهنگ لغت آمده است. حال آنکه معنا ذات سیّالی دارد و به تناسب متن تغییر می‌کند. بهترین فرهنگهای لغت فقط می‌توانند راهنمای مترجم باشند و حدود معنای کلمه را مشخص کنند.

بر خلاف آنچه مترجمان نوآموز تصور می‌کنند، مترجم حرفه‌ای برای یافتن معنای کلمه سراغ فرهنگ لغت نمی‌رود، زیرا معمولاً معنای کلمه را می‌داند بلکه برای یافتن حدود معنا و آشنایی با معادلهای کلمه به فرهنگ لغت مراجعه می‌کند و به دنبال  معادلی است که به متن نزدیکتر باشد.

مراجعه به فرهنگ لغت ذهن مترجم را نسبت به معانی گسترده کلمه باز می‌کند و به او کمک می‌کند از گنجینه ذهن خود کلمه مناسبی پیدا کند. مترجمی که به زبان مادری خود ترجمه می‌کند برای ایجاد ارتباط توانایی گسترده‌ای دارد؛ زیرا کلمات و عبارات و شیوه‌های بیانی متعددی را در اختیار دارد که می‌تواند از میان آنها بهترین و مناست‌ترین را انتخاب کند. به همین دلیل است که گاه می‌بینیم مترجم حرفه‌ای و باتجربه معادلی برای کلمه انتخاب کرده که در هیچ یک از فرهنگها به عنوان معادل آن کلمه نیامده، ولی کاملاً دقیق و رساست. بسیاری از اوقات، معادلهایی که برای کلمات در فرهنگ لغت ذکر شده برگرفته از ترجمه‌های مترجمان حرفه‌ای است.

بنابراین مترجم نباید خود را به کلمه محدود کند، زیرا در این صورت به فرهنگ لغت محدود شده است. مترجم باتجربه کلمه را در قالب جمله می‌بیند و جمله را در چهارچوب متن معنا می‌کند و برای ترجمه کلمه و درک مفهوم جمله از دانستنیهای خود در زمینه موضوع متن و نیز از عقل و منطق خویش کمک می‌گیرد. نکته دیگری که مترجم باید به آن دقت کند این است که برخی از کلمات متن از کلمات ذیگر مهم‌ترند و بار معنا بیشتر روی این کلمات است. مترجم باید برای ترجمه چنین کلماتی که به آنها «کلمات کلیدی» گفته می‌شود، دقت و وقت بیشتری صرف کند، چرا که معادل‌یابی دقیق و شیوا برای این کلمات بر زیبایی و استحام نثر ترجمه می‌افزاید.

معادلهای پویا و کلیشه‌ای

ترجمه آمیزه‌ای است از معادلهای پویا و کلیشه‌ای. منظور از معادلهای کلیشه‌ای معادلهایی است که خصوصیتی ثابت و همیشگی دارند و در هر شرایطی و در هر نوع متنی می‌توان آنها را انتخاب کرد. اسامی خاص، اعداد و ارقام، تعابیر و ضرب‌المثلها، عبارتهای معمول و مرسوم در  تعارفات، واژه‌ها یا اصطلاحات که برای تشخیص و تعریف مفهومی معین به کار می‌روند از معادلهای کلیشه‌ای‌اند. وقتی یک بار در هر زبانی، معادلهایی برای آن کلمات انتخاب شود، همیشه و در هر شرایطی می‌توان از این معادلها استفاده کرد؛ به عبارت دیگر یک بار که نوع بیان این کلمات و تعابیر در زبان مشخص شد و به صورت جا افتاده و معمول درآمد، می‌توان آنها را به خاطر سپرد؛ زیرا در همه متون به همین صورت قابل استفاده‌اند. دست‌کم می‌توان گفت معانی این کلمات در حوزه محدودی قرار می‌گیرند؛ بنابراین معادلهای کلیشه‌ای اجباری‌اند و مترجم به هرگونه تغییر بیان متوسل شود، معنای کلیشه‌ای این کلمات را نمی‌تواند تغییر دهد؛ اما معادلهای پویا معادلهایی‌اند که مترجم آنها را با توجه به فضای متن می‌آفریند و در هر متنی ممکن است معنای آنها تغییر کند.

هر متنی را که برای ترجمه در نظر بگیرید، کم و بیش، بخشی از معادلهای کلیشه‌ای و بخشی از معادلهای پویا در آن به کار می‌رود. طبیعی است در ترجمه متونی که مترجم به لحاظ نوع آنها مجبور به استفاده از شیوه معنایی است، معادلهای کلیشه‌ای کاربرد بیشتری دارند، زیرا در ترجمه معنایی، مترجم معنای اولیه کلمات را به عنوان معادل انتخاب می‌کند؛ اما در ترجمه ارتباطی، مترجم برای آفرینش معادلهای نو و جذاب، دقت و تلاش بیشتری می‌کند. البته مرز میان معادلهای کلیشه‌ای و پویا بسیار مبهم است و معادلهای کلیشه‌ای کمتر از آنچه تصور می‌شود قابل استفاده‌اند. به متن زیر توجه کنید. ترجمه اول معنایی و ترجمه دوم، ارتباطی است. به چگونگی معادل‌یابی برای کلمات و تعابیر دقت کنید:

ظَلَّ طَوَالَ حَیَاتِهِ فَلَّاحاً قَلبًا وَ قَالِبًا وَ یَکفِی أَن تَجلِسَ مَعَهُ بُرهَةً تُصغِی اِلَی رَنِینِ صَوتِهِ المُمتَلِئِ وَ تَنظُرَ اِلَی عَینَیهِ البَرَّاقَتَینِ لِیَتَرَاءَی لَکَ الرِّیفُ بِأَسرِهِ. کَانَ یُمضِی الیَومَ کُلَّهُ مُتَنَقِّلاً فِی الحَقلِ وَ عِندَ الغُرُوبِ یَعُودُ اِلَی الضَّیعَةِ وَ وَجهُهُ یَفِیضُ بُشرا وَ رِضًی، وَ یَذهَبُ مِن فَورِهِ اِلَی حَظِیرَةِ المَوَاشِی وَ یَجِدُ البَهَائِمَ مُتَرَاصَّةً اَمَامَ مَعَالِفِهَا وَ رُؤُوسُهَا مُنحَنِیَةٌ تَأکُلُ فِی شَرَهٍ لا تُسمَعُ مِنهَا غَیرُ جَرشٍ وَ قَضمٍ.

یَدخُلُ الرَّجُلُ فَإِذَا بِرُؤُوسِ المَوَاشِی قَدِ ارتَفَعَت مِن مَعَالِفِهَا وَ هِیَ مَازَالَت تَلُوکُ فِی فَمِهَا مَا بَقِیَ فِیهِ مِنَ العَلَفِ وَ تَنظُرُ اِلَیهِ بِعُیُونٍ مُشرِقَةٍ مُرهَبَةٍ. (محمود تیمور)

ترجمه معنایی

 در طول زندگی‌اش روحا و جسما، کشاورز باقی ماند. کافی است زمانی در کنارش بنشینی و به طنین صدای پُر او گوش بدهی و به چشمان برّاق او نگاه کنی تا متوجه تمامی روستا بشوی. همه روز را در مزرعه می‌گذراند و از جایی به جای دیگر می‌رفت و هنگام غروب به املاک باز می‌گردد، در حالی  که چهره‌اش آکنده از شادی و رضایت است. فوراً به آغل چهارپایان می‌رود و آنها را می‌یابد که در برابر علفزارهای خود به صف ایستاده‌اند و سرهایشان کج است و با حرص مشغول خوردن هستند. صدایی جز بلغور کردن و جویدن از آنها شنیده نمی‌شود.

مرد وارد می‌شود، پس ناگهان سرهای چهارپایان از علفزارهایشان بالا می‌آید، در حالی که هنوز باقیمانده علف در دهانشان را می‌جوند و با چشمان درخشان و ترسیده به او نگاه می‌کنند.

«قلباً و قالباً» یک تعبیر است و در فرهنگهای لغت، ذکر نمی‌شود. اگر فرهنگ تعابیر در دسترس دارید، به آن مراجعه کنید. منظور از قلب و قالب، روح و جسم است. با توجه به این معنا اگر فکر کنید، معادلهایی نظیر روحاً و جسماً، جسم و جان، ظاهر و باطن، با تمام وجود، تمام عیار و به معنای واقعی کلمه کشاورز، به ذهنتان می‌آید. معادلهای دیگری هم هست که بر اساس ذوق و سلیقه و با توجه به تناسب با دیگر اجزاء جمله، یکی را انتخاب می‌کنید.

در بحث معادل‌یابی دستوری گفتیم که ضمیر مفرد مخاطب را با توجه به عرف اهل زبان فارسی به صورت جمع مخاطب ترجمه می‌کنیم. اگر تعبیر «یکفی أن» را به صورت شرط ترجمه کنید، شاید متن روانتر شود. کلمه «ممتلئ» در فرهنگ لغت، پُر و انباشته معنا شده است. البته معنا را می‌رساند، اما اگر به جای آن از کلمه مردانه استفاده کنید، مناسب‌تر و طبیعی‌تر است. فعل «یتراءی» در آینه نگاه کردن و متوجه چیزی یا کسی شدن معنا می‌دهد، اما با توجه به متن این معادل مناسبی نیست و اگر به جای آن «به نظر می‎آید» و «مجسم می‌شود» را به کار ببرید بر شیوایی متن افزوده‌اید.

«کان یمضی» ماضی استمراری است. اگر آن را به ضمارع ترجمه کنید، تناسب زمانهای متن را حفظ کرده‌اید و از نظر منطقی نیز ضربه‌ای به مفهوم نخواهد زد. فعل ماضی «ظلّ» در ابتدای متن را نیز اگر ماضی نقلی ترجمه کنید، متن روانتر خواهد شد. برای «متنقلاً» نقل مکان کردن، از جایی به جایی رفتن، نوشته شده، اما به نظر می‌آید «از این سو به آن سو رفتن» طبیعی‌تر جلوه می‌کند. «الضیعة» را فرهنگ لغت، زمین زراعتی و املاک معنا کرده است؛ اما کشاورزی که از صبح تا غروب در مزرعه بوده، دوباره به زمین زراعتی نمی‌رود. وانگهی آغل چهارپایان معمولاً در روستا و در کنار خانه کشاورز است، پس بهتر است این کلمه را به «خانه» یا «روستا» ترجمه کنیم. «یفیض» یعنی پُر، آکنده، سرشار لبریز می‌شود؛ اما با وجود همه این کلمات اگر تعبیر زیبای موج می‌زند را به کار ببریم، متن زیباتر می‌شود.

«معالف» جمع معلف و معنای آن در برخی از فرهنگهای لغت علفزار است؛ اما با توجه به فضای متن و اینکه در آغل علفزار وجود ندارد، حتما منظور نویسنده همان چیزی است که ما در فارسی به آن «آخور» می‌گوییم. «منحنیة» به معنای کج و خم شدن است؛ اما اگر چهارپایان را تصور کنیم که در آغل، کنار آخور ایستاده‌اند می‌توانیم از تعبیر «سر در آخور فرو بردن» استفاده کنیم تا متن طبیعی‌تر به نظر بیاید. «شره» به معنای حرص‌زدن در غذا خوردن است. اگر در کنار حرص از ولع نیز استفاده کنیم یا به جای حرص، حریصانه را بنویسیم بهتر است.

«جرش» به معنای بلغور کردن و دانه را از پوست جدا کردن است و ما معنای عام آن را در نظر می‌گیریم و جرش را به صدای خوردن ترجمه می‌کنیم. اگر «الرجل» را کشاورز ترجمه کنیم، متن زیباتر و صمیمی‌تر می‌شود. «ارتفعت» لازم است و معنای آن «بالا آمدن» می‌باشد. اگر آن را متعدی و به معنای «بیرون آوردن» ترجمه کنیم، مناسب‌تر است. هر چند «بالا می‌آید» نیز معنای غیر ارادی بودن را می‌رساند و مناسب است. در بحث معادل‌یابی دستوری گفتیم اسمی را که الف و لام جنس دارد می‌توان به صورت جمع ترجمه کرد، پس باقیمانده علفها بهتر است. «مرهب» اسم مفعول و به معنای «ترسیده»  است؛ اما به نظر می‌آید این معادل نوعی ابهام و ناهماهنگی در متن به وجود می‌آورد. اگر کمی فکر کنیم می‌توانیم معادلهای ترس‌آلود، وحشت‌آمیز و هراسان را به کار ببریم.

در زبان عربی از ضمایر برای جلوگیری از تکرار کلمات و شیوایی متن استفاده می‌شود و اساساً زبان عربی زبانی موجز است و مفاهیم متعدد را در قالب جملاتی کوتاه بیان می‌کند؛ ولی در متن فارسی، «تکرار» به جمله انسجام می‌بخشد. مترجم از ابزار تکرار برای تأکید، برجسته‌سازی و حفظ انسجام درون متن خود استفاده می‌کند. وانگهی به خواننده کمک می‌کند مطلب ارائه شده را بهتر بفهمد. برای مثال از جمله «لا تسمع منها ...» صدا را استنباط کرده، آن را تکرار می‌کنیم. از دیگر مصادیق تکرار این است که مرجع ضمیر را به جای ضمیر به کار ببریم یا به جای ضمیر مستتر از ضمیر بارز استفاده کنیم یا به منظور زیباتر کردن عبارت یا کاستن از خشکی کلام، یک یا چند مترادف برای برخی از کلمات بیاوریم. در ترجمه ارتباطی متن فوق، کشاورزی تکرار شده و در کنار «حرص» از «ولع» نیز استفاده شده است. نکته آخر اینکه در زبان عربی، حروف عطف (ربط) کاربرد زیادی دارد. اگر در همین متن دقت کنید می‌بینید که چقدر «واو» یا «فاء» به کار رفته است؛ اما شیوه و سلیقه نوشتاری زبان فارسی با این حجم از حروف ربط سازگار نیست؛ بنابراین مترجم موظف نیست هرجا حرف عطف می‌بینید آن را در نثر ترجمه بیاورد، بلکه با در نظر گرفتن عرف نوشتاری زبان فارسی، در صورت لزوم و نیاز از حروف ربط استفاده می‌کند. شما در ترجمه ارتباطی متن می‌بینید که برخی از حروف عطف موجود در متن عربی در نثر ترجمه نیامده است. همان‌گونه که گاه در ترجمه از حرف ربط استفاده شده با آنکه در متن عربی چنین حرفی وجود نداشته است. این موارد را پیدا کنید.

ترجمه ارتباطی

در طول زندگی، کشاورز بوده و کشاورزی با جسم و جانش درآمیخته است. اگر دمی در کنارش بنشینید و به طنین صدای مردانه‌اش گوش دهید و چشمان برّاق او را بنگرید، روستا با همه جلوه‌هایش در نظرتان مجسم می‌شود. او همه روز را در مزرعه می‌گذراند و از این سو به آن سو می‌رود. هنگام غروب با چهره‌ای که شادی و خرسندی در آن موج می‌زند به خانه می‌آید و بی‌درنگ به آغل می‌رود و چهارپایان را می‌بیند که در یک صف ایستاده و سر در آخور فرو برده‌اند و با حرص و ولع به خوردن مشغولند و هیچ صدایی جز صدای خوردن و جویدن به گوش نمی‌رسد.

کشاورز وارد می‌شود، ناگهان چهارپایان سر خود را از آخور بیرون می‌آورند و همان‌طور که به جویدن باقیمانده علفها ادامه می‌دهند با چشمانی درخشان و نگاهی هراسان به او می‌نگرند.

ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 89-95

[عبارت‌های عربی، در متن اصلی حرکت‌گذاری نشده‌اند]

 


http://arabifarsi.blog.ir/

https://telegram.me/arabifarsi

 

  • مختار حسامی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی