شناخت اصطلاحات و چگونگی ورود آنها به زبان و تشخیص رابطه میان معنای اصطلاحی و لغوی و آشنایی با فرهنگ اصطلاحات علوم مختلف، اهمیت بسیاری در ترجمه دارد و معادلیابی دقیق برای اصطلاحات، تأثیر زیادی در شیوایی نثر ترجمه میگذارد. نخست باید ببینیم اصطلاح چیست و چگونه به وجود میآید و معنای اصطلاحی چه تفاوتی با معنای لغوی دارد؟
اصطلاح به معنای اتفاق نظر بر کلمه یا سمبل خاصی برای بیان مفهومی مشخص در علم یا هنر یا صنعت است و سه ویژگی مهم دارد که همین ویژگیها مرز تشخیص آن را از معنای لغوی تبیین میکند:
1. اصطلاح غالباً از زبان عرفی یا معنای لغوی گرفته شده و به آن برجستگی و تشخّص داده میشود و بر مفاهیم دلالت میکند؛ به عبارت دیگر، متخصصان و کارشناسان رشتههای علمی مختلف برای بیان مفاهیم مورد نظر خود همیشه واژهسازی نمیکنند، بلکه اغلب از کلمات موجود در زبان استفاده میکنند؛ با این تفاوت که آن را در معنا یا مفهوم خاصی که ویژه آن علم است به کار میبرند و در آن معنا تثبیت میکنند؛ برای مثال کلمه «تقصیر» در زبان عرف به معنای «کوتاهیکردن عمدی» است، اما در علم فقه در باب حج، معنایی کاملاً اصطلاحی دارد. کلمه «تصدیق» در لغت به معنای قبول کردن یا اذعان داشتن است و در زبان عرف به صورت اسم، بر گواهینامه نیز اطلاق میشود؛ ولی در علم منطق، معنایی کاملاً اصطلاحی دارد و در مقابل «تصور» قرار میگیرد. گاه، برجستگی و تشخّصدادن به کلمه در قالب مجاز یا استعاره یا کنایه صورت میگیرد؛ برای مثال «قِمَّة» در زبان عرف به معنای «قلّه کوه» است، ولی در سیاست به صورت استعاری به سران کشورها اطلاق میشود، چون بالاترین مقام کشور محسوب میشوند و «مُؤتَمَرُ القِمَّةِ» به معنای کنفرانس سران است. همچنان که معنای عرفی «حقیبة» کیف است، ولی در سیاست به طور کنایی به مقام وزارت یا وزارتخانه اطلاق میشود و «وَزِیرٌ بِلا حَقِیبَةٍ» به معنای «وزیر مشاور» است، یعنی وزیری که اسناد و مدارک مربوط به وزارتخانه را به همراه ندارد.
2. ویژگی دوم اصطلاح، مترادفناپذیری آن است. در زبان عرف، مترادفها رواج بسیاری دارند و کاربرد مترادفها به جای یکدیگر، نه تنها اختلافی در تفهیم و ابلاغ پیام ایجاد نمیکند، به غنای زبان و قدرت آن میافزاید؛ برای مثال در زبان عرفی و کاربرد روزمرّه میتوانیم به جای «واجب» از کلماتی نظیر «لازم»، «ضروری»، «اجباری» و یا «الزامی» استفاده کنیم، اما در فقه یا فلسفه نمیتوان به جای اصطلاح «واجب» از مترادفهای آن استفاده کرد و حتی در هر یک از فقه و فلسفه، مفهوم واجب متفاوت است.
3. اصطلاحات هر علم، پایه اصلی آن علم را تشکیل میدهد و بدون شناخت اصطلاحات یک علم نمیتوان به آثار یا منابع آن رشته، مراجعه و از آنها استفاده کرد. در حقیقت، قوام یک علم یا فن به اصطلاحاتی است که در آن علم یا فن وجود دارد. از اینرو، پیشگامان هر رشته علمی نخست فرهنگ اصطلاحات آن علم را وضع و تدوین میکنند تا بتوانند راه تفهیم و تفاهم و گسترش آن علم را بگشایند. کتاب «الحدود» از ابن سینا نمونهای کهن در اصطلاحشناسی فلسفه است؛ بنابراین مترجمی که قصد ترجمه یک متن علمی و تخصصی را دارد، نخست باید با مجموعه اصطلاحات آن علم آشنایی پیدا کند و آنگاه به ترجمه متن مبادرت ورزد. بهترین و سریعترین راه آشنایی با معادل دقیق اصطلاحات مراجعه به فرهنگ اصطلاحات آن علم است.
کلمات عربی در فارسی
مراجعه پیوسته به فرهنگ لغت و استفاده صحیح از آن، دقت مترجم را افزایش میدهد و به صحت و شیوایی نثر ترجمه کمک میکند. از اینرو، مترجمان تازهکار باید نه تنها معنی کلمات ناآشنا، بلکه معنی کلمههای به ظاهر آشنا را هم در فرهنگها جستجو کنند تا به معنای دقیق آنها پی ببرند. بسیاری از کلمات زبان فارسی، ریشه عربی دارند، اما معنای آنها در زبان فارسی با مفهومی که در زبان عربی معاصر به عنوان اصطلاح دارند متفاوت است. به همین علت چنین کلماتی را نمیتوان بدون مراجعه به معنای آن در زبان عربی، در متن فارسی به کار برد؛ برای مثال کلمههای «اداره» و «توجیه» و «طیّاره» را در نظر بگیرید. «الادارة» در زبان عربی، اصطلاحی است به معنای «حکومت» که تنها برای کشور آمریکا به کار میرود؛ اما در زبان فارسی بر مؤسسات دولتی اطلاق میشود که معادل عربی آن «الدائرة» است. معنای اصلی «توجیه» در زبان عربی، «ارسال کردن» است، اما در زبان فارسی به معنای شرح و تفسیر کردن به کار میرود. «طیّارة» نیز در عربی معاصر به معنای خلبان زن است، ولی در زبان فارسی قدیم به هواپیما گفته میشده است.
بنابراین با توجه به شباهتهایی که در شکل ظاهری کلمات در فارسی و عربی وجود دارد، مترجمی که از عربی به فارسی ترجمه میکند اولاً برای یافتن معنای کلمات نباید به حافظه خویش اعتماد کند و ثانیاً اگر کلمهای را در متن عربی میبیند که در زبان فارسی نیز به کار میرود، نباید بیدرنگ از آن کلمه در ترجمه استفاده کند با این تصور که معنای آن در فارسی و عربی یکسان است.
فرهنگ اصطلاحات
همگام با تحول زندگی انسانی در عرصههای مختلف، نیاز به تألیف فرهنگهای اصطلاحات فزونی گرفته است؛ به عبارت دیگر، پیشرفت و تحول جوامع انسانی در ابعاد مختلف فنّاوری و صنعت و اقتصاد و سیاست و دین ... و توسعه قلمرو زبان علمی اقتضا میکند تلاش در زمینه فرهنگنویسی، بویژه فرهنگ اصطلاحات، گسترش یابد تا زمینه داد و ستد علمی میان ملتها فراهم شود.
همسو با روند تحول علمی و فرهنگی معاصر، در جهان عرب نیز گامهای مهمی برداشته شده و تلاشهای بزرگی صورت گرفته است. چه، علاوه بر تألیف انواع فرهنگ اصطلاحات در زمینههای مختلف علمی، فرهنگهای اصطلاحات دو زبانه و چند زبانه ارزشمندی تألیف شده است. مترجمی که از عربی به فارسی ترجمه میکند، اگر برای معادلیابی اصطلاحات متن عربی، فرهنگ اصطلاحات تخصصی عربی – فارسی مورد نظر را در اختیار ندارد، میتواند به فرهنگ اصطلاحات عربی – انگلیسی یا عربی – فرانسه مراجعه کند و معادل انگلیسی یا فرانسوی اصطلاح را بیابد و سپس به فرهنگ اصطلاحات انگلیسی – فارسی یا فرانسه – فارسی مراجعه و معادل فارسی آن را بیابد.
مصادر مَنحُوت
«اَلنَّحت» به معنای ساختن فعل و مصدر مصنوعی و ساختگی از کلمات عربی و غیر عربی است. ساخت مصنوعی فعل و مصدر نقش مهمی در گسترش دامنه اشتقاق زبان عربی و ساختن اصطلاحات جدید ایفا میکند. با استفاده از شیوه النحت، اهل زبان و هر کس که از زبان عربی آگاهی داشته باشد میتواند با بردن فعل مورد نظر خود به یکی از بابهای مصادر منحوت، مصدر یا فعل جدیدی بسازد و به کار گیرد. مصادر منحوت بیشتر در بابهای فَعلَلَة (رباعی مجرد)، تَفَعُّل، تَفعِیل و اِفعَال به کار میروند. از رهگذر مصادر منحوت، زبان عربی از آغاز تاکنون کلماتی را از سایر زبانها گرفته و جامه عربی بر آنها پوشانده و بتدریج در درون خود جای داده است. به تعبیر دیگر، میتوان گفت هویت عربی به آنها بخشیده است.
هدف از گسترش دامنه مصادر منحوت، جلوگیری از ورود مستقیم و بیرویه کلمات بیگانه به حریم این زبان یا رعایت ایجاز و اختصار است. مصادر منحوت از نظر هدف و انگیزه شکلگیری به سه گروه تقسیم میشوند:
1. رنگ عربی بخشیدن به کلمه. با قرار دادن کلمه غیر عربی در یکی از قالبهای صرفی زبان عربی، رنگ و هویت عربی به آن داده میشود، مانند:
تَلفَنَة: تلفن کردن
دَبلَجَة: دوبله کردن
بَاسَ: بوسید
تَشرِیج: شارژ کردن
تَفوِیل: پُر کردن
بَرمَجَة: برنامهریزی کردن
دَولَرَة: تبدیل پول به دلار
2. نسبت دادن به مفهوم یا منطقهای خاص. با بردن کلمه عربی یا غیر عربی به یکی از مصادر منحوت، نسبت دادن و گرایش از آن استنباط میشود، مانند:
عَلمَنَة: دنیایی کردن، لائیسم
عَلمانِی: دنیایی، لائیک
قَونَنَة: قانونمند کردن
صَهیَنَة: صهیونیستی کردن
عَولَمة: جهانی کردن و شدن
تَفَرعُن: فرعونی کردن، مستکبر شدن
عَصرَنة: مدرنیسم
عَقلَنَة: عقلگرایی
تَهوِید: یهودی کردن
أَمرَکَة: امریکایی کردن
اَسلَمَة: اسلامی کردن
تَأَقلُم: سازگاری با اقلیمی خاصّ
3. رعایت ایجاز و اختصار. ایجاز از ویژگیهای بارز زبان عربی است. از رهگذر مصادر منحوت میتوان برای بیان یک عبارت طولانی از یک کلمه استفاده کرد. مصادر منحوت به این معنا، همان ترکیبکردن چند کلمه در یک کلمه است که در زبانهای دیگر با عنوان علائم اختصاری شناخته میشود. این کاربرد مصادر منحوت سابقهای دیرینه دارد و بیشتر در باب عبارتها و مفاهیم مذهبی به کار رفته است. به این مثالها توجه کنید:
بَسمَلَ: قال بسم الله الرحمن الرحیم
حَوقَلَ، حَولَقَ: قال لا حول و لا قوة إلّا بالله العلیّ العظیم
اِستَرجَعَ: قال إنّا لله و إنّا إلیه راجعون
تَهلِیل: قال لا إله إلا الله
[از آنجا که این مثالها برای بیان کاربرد مصادر منحوت ذکر شدهاند بهتر است به جای فعل ماضی از مصادر استفاده شود (بسملة، حوقلة یا حولقة، استرجاع)، همانگونه که در مثال آخر، مصدر (تهلیل) آمده است که البته در معنای آن باید به جای «قال» بنویسیم «قول» ...] مختار حسامی
آگاهی مترجم از اوزان مصادر منحوت و بهدست آوردن شناخت کلی از آنها، نه تنها از سرگردانی وی در میان فرهنگهای لغت برای یافتن معنای چنین کلماتی جلوگیری میکند، باعث میشود دید وسیعتری نسبت به اصطلاحات زبان عربی پیدا کند.
واژهسازی
در عصر جدید و رواج ترجمه از زبانهای اروپایی، مسأله تطبیق اصطلاحات خارجی و معادلیابی برای آنها، اهمیت و ضرورت خاصی پیدا کرده است. برای آنکه سیل اصطلاحات علوم و فنّاوری جدید، بیحساب وارد زبان نشود، باید راههای مناسبی برای واژهسازی پیدا کرد.
فرهنگستان زبان عربی قاهره برای اشتقاق از صیغههای ثُلاثِی، رُباعِی و خُماسِی، قوانین و اصولی وضع کرده است تا بتواند برای اصطلاحات علمی جدیدی که از زبانهای لاتین وارد زبان عربی میشود واژهسازی کند. مترجمی که از عربی به فارسی ترجمه میکند، باید این اوزان و اشتقاقهای مربوط به آنها را بشناسد تا با چگونگی ورود یک اصطلاح علمی به زبان عربی آشنا شود، چرا که ممکن است برخی از اصطلاحاتِ متنی که ترجمه میکند، در فرهنگهایی که در دسترس او قرار دارد وارد نشده باشد. جدول زیر انواع اشتقاق را نشان میدهد:
|
صیغه |
هدف از اشتقاق |
مثال |
1. اشتقاق از جامد |
اشتقاق از جامد در اصطلاحات علمی و فنّی به هنگام ضرورت تجویز شده است. |
برای دلالت بر صفاتِ موادی که با هیدروژن و کربن و گوگرد معالجه میشوند. |
هَدرَجَ، مُهَدرَج: هیدروژنه کردن کَربَنَ، مُکَربَن: کربنیزه کردن بَلمَرَ، مُبَلمَر: پلیمری کردن |
2. اشتقاق از اسم ذات |
1. عربها بسیاری از اسامی ذات را مبدأ اشتقاق قرار دادهاند |
فرهنگستان، این اشتقاق را هنگام ضرورت در اصطلاحات علمی تجویز کرده است. |
|
2. ساختن مُفَعلَلَة از اسامی ذات غیر ثلاثی |
برای دلالت بر مکانی که اسم ذات در آن زیاد است |
مُصَنبَرَة: مکان فراوانی درخت صنوبر مُزَیتَنَة: مکان فراوانی درخت زیتون |
|
3. مصدر یائی یا صناعی |
از هر کلمهای که یاء داشته باشد میتوان مصدر ساخت |
برای دلالت بر صفات یا مجردات |
فُلُورِیَّة: فلورسنتی حِمضِیَّة: اسیدی حَسَّاسِیَّة: حساسیتی |
4. اسم آلت |
الف) مِفعَال |
برای نشان دادن |
مِطیَاف: منشور |
ب) مِفعَلَة |
برای رسم کردن |
مِرسَمَة: نمودار |
|
ج) مِکشَاف به اسم آلت اضافه میشود |
هنگامی که اشتقاق از اسم معنی ممکن نباشد |
مِکشَافُ المغنطیسیة: اندازهگیریکننده میدان مغناطیسی |
|
د) فَعَّالَة |
اسم آلت عربی و صحیح |
بَرَّاقَة: جلاسنج |
|
هـ) فَاعِلَة |
به معنای اسم آلت |
نَاشِبَة: فیش برق - قلاب |
|
و) فَاعُول |
به معنای اسم آلت |
حَاسُوب: ماشین حساب |
|
5. شغل و اشتغال |
الف) فِعَالَة |
مصدری است برای دلالت بر حرفه یا نظیر آن از هر یک از بابهای ثلاثی |
حِرَاجَة: حراجی |
ب) فَعَّال |
برای دلالت بر پذیرفتن حرفهای خاص یا همراهی کردن چیزی |
کَرَّام: باغبان تاکستان یا تاکنشان |
|
ج) فُعَال با یاء نسبت |
برای دلالت بر فروشنده چیزی |
زُجَاجِی: شیشهگر یا شیشهفروش |
|
6. مبالغه |
الف) فَعَّال |
برای مبالغه از مصدر ثلاثی لازم یا متعدی |
أَکَّال: پُرخور، شکمو |
تکثیر |
ب) تَفعَال |
برای دلالت بر کثرت و مبالغه |
تَحسَاس: آلرژی |
کثرة |
ج) مِفعَلَة |
برای دلالت بر مکانی که چیزی در آن زیاد است |
مِتوَتَة: جایی که مرگ در آن زیاد است مِرَزَّة: شالیزار |
7. بیماری |
الف) فُعَال |
از ثلاثی مفتوحالعین برای دلالت بر بیماری، خواه دارای فعل باشد یا نباشد |
صُدَاعٌ أَعمَی: میگرن شُحَام: چاقی و بالا بودن چربی |
ب) فَعَل |
برای دلالت بر درد |
دَمَل: تاول |
|
8. صدا |
الف) فُعَال |
مصدر مشتق از فعل لازم که عینالفعل آن مفتوح باشد |
بُطَاح: هذیان |
ب) فَعِیل |
برای دلالت بر صدا |
زَجِیش: سر و صدا |
|
9. اضطراب |
فَعَلان |
از فعل لازم که عینالفعل آن مفتوح باشد، برای دلالت بر اضطراب و دگرگونی و سرعت |
نَوَسَان: نوسان غَشَیَان: بیحسی یَرَقَان: زردی |
10. اشتراک |
تَفَاعُل |
برای دلالت بر اشتراک با مساوات یا هم رتبه بودن |
اَلتَّضَامُنُ الاِجتِمَاعِیُّ: همبستگی اجتماعی |
11. صیغههای فعلی |
الف) فُعِلَ |
برای دلالت بر بیماری |
شُقِرَ النَّبَاتُ: گیاه زرد شد |
ب) فَعَّلَ |
برای دلالت بر تکثیر و مبالغه |
حَمَّضَ: اسیدی کرد نَصَّفَ: قطعه قطعه کرد |
|
ج) أَفعَلَ |
برای دلالت بر متعدی |
أَمَاهَ: سیراب کرد |
|
د) اِستَفعَلَ |
برای دلالت بر قرار دادن و اتخاذ |
اِستِقطَاب: جذب کردن اِستِبدَال: تغییر یافتن [از آنجا که این دو مثال برای صیغههای فعلی آمدهاند بهتر است به صورت فعل بیایند نه مصدر (اِستَقطَبَ: جذب کرد. اِستَبدَلَ: تغییر یافت)] مختار حسامی |
ناظمیان، رضا؛ روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، چاپ نهم، انتشارات سمت، 1394، ص 97-104
https://telegram.me/arabifarsi